به نام خدا
تربیت دانش آموز با عشق و منطق
نویسنده: عبدالله یزدانی
به شخصیت دانش آموز ارج نهید وآداب و آئیین رفتار شایسته (نیکو) را به آنها بیاموزید.
سر شناسه : یزدانی، عبدالله، 1353-
عنوان و نام پدید آور : تربیت دانش آموز با عشق و منطق/ عبدالله یزدانی.
مشخصات نشر : ورامین: دوقلوها، 1396.
مشخصات ظاهری : 40 ص.: مصور؛ 5/14 * 5/21 س م.
شابک : 40000ریال 7–22–8739-600–978
وضعیت فهرست نویسی : فیپا
موضوع : معلمان – روابط با شاگردان – جنبه های روانشناسی
موضوع : Teacher – student relationships – psychological aspects
موضوع : روانشناسی تربیتی
موضوع : Educational psychology
رده بندی کنگره : 1396 4 ت 4ی/1033 LB
رده بندی دیویی : 1023/371
شماره کتابشناسی ملی : 4657274
ناشر: دوقلوها
نویسنده: عبدالله یزدانی
چاپ اول: 1396
شمارگان: 1000
شابک:7 – 22 – 8739 – 600 – 978
قیمت : 4000 تومان
همه ی حقوق محفوظ است
تلفن: 7010507 - 0919
مقدمه........................................................................5
جایگاه معلم.................................................................7
الگوگیری...................................................................8
از عملم پیروی کن نه از حرف هایم..................................8
با دانش آموز احساس همدلی و یگانگی کنید........................9
درک کردن و همدلی کردن با دانش آموز..........................10
انواع تحقیرها.............................................................11
روابط سالم بین معلم و دانش آموز...................................11
نشان دهید که آنها را درک می کنید..................................12
دانش آموزان را تأیید و تحسین کنید..................................12
برای دانش آموزان ارزش قائل شوید................................12
به دانش آموزان اعتماد کنید...........................................12
تعهد خود نسبت به دانش آموزان را نشان دهید....................12
حامی و طرفدار دانش آموزان باشید.................................12
اگر می خواهید دانش آموز عزت نفس خوبی داشته باشد........12
مذمت کردن دانش آموز، آرای یا نه..................................13
تحقیر کردن دانش آموز ممنوع........................................13
جمله های تحسین کننده بگویید.........................................13
چگونه سبک گفتار و فرهنگ کلام خود را تغییر دهید؟..........14
ارتباط کلامی..............................................................14
فنون مدیریت ارتباطات کلامی.........................................14
آهنگ کلام.................................................................15
ادراک صدا در گفتار....................................................15
تحلیل گفتار درارتباطات کلامی.......................................15
انواع احساسات کلام.....................................................16
لحن و بیان در گفتار.....................................................17
تأثیرگذاری صدای معلم بر دانش آموز...............................17
آسیب رساندن صدای ناموزون در ارتباطات کلامی...............17
بی توجهی به احساسات دانش آموز...................................18
شناسایی و درک دریافت ها و پاسخ های دانش آموز.............19
پیام های تصویری.......................................................19
بررسی دانش آموز درمسابقات ورزشی............................20
ویژگی های منحصر به فرد دانش آموز در برطرف کردن مشکلات.......20
آشنایی با پنج شیوه ی متفاوت تحقیر کردن.........................23
نقش تفکر بر شخصیت دانش آموز..................................24
فرایند تبادلی اطلاعات و افکار در رشد شخصیت دانش آموز........25
بالا بردن عزت نفس دانش آموز......................................29
واقع بین باشید............................................................30
علت شدت احساساتی که برخی از دانش آموزان........................31
اهمیت تقویت حس اعتماد به نفس دانش آموز......................32
اهمیت تقویت حس اتکاء به نفس در دانش آموز...................32
استفاده از جملات مناسب...............................................33
مهارت های مربوط به حل کردن مشکلات.........................34
کلامی قاطع و واضح، اما دوستانه و محبت آمیز داشته باشید.........34
از پرسیدن سئوال های غیر ضروری اجتناب کنید................34
سئوالاتی برای مچ گیری...............................................34
در این مواقع چه کارهایی باید انجام دهید؟.........................35
تربیت امری تدریجی است............................................36
به جای توبیخ علت را شناسایی کنید.................................37
احترام متقابل.............................................................39
گذشت شیوه ی بزرگان است..........................................39
جاذبه و دافعه............................................................40
تقلید از معلم..............................................................40
مقدمه
هدف از نگارش این کتاب کمک به معلمانی است تا اهدافی را که در مورد دانش آموزان دارند بشناسند و روش هایی برای جامه ی عمل پوشاندن به این اهداف بدست آورند. معلمان با مشکلات معینی روبرو می شوند که برای از میان برداشتن این مشکلات راه ها و روش های ویژه ای وجود دارد. پند و اندرز پیش و پا افتاده ی قدیمی هیچ کمکی به دانش آموز نمی کند. پند و اندرزهایی همچون ((بیشتر درس بخوان)) (( تو می توانی...)) و...
کتاب حاضر حاصل راهنمای عملی است: برای فایق آمدن به وضعیت روزانه و مشکلات دانش آموزان. کتاب اظهار نظرهایی معین و راه حل هایی ممتاز ارائه می کند. درعین حال برای راهنمایی دانش آموز در برخورد محترمانه و رعایت شئون اخلاقی با دانش آموزان مطرح می شود.
جایگاه معلم:
در هر حالی که با دانش آموز خود صحبت می کنید، باید مراقب احساسات خود نیز باشید. در غیر اینصورت مسئولیت آموزش و پرورش دانش آموز برای شما لذت بخش نبوده و حتی ممکن است سخت و طاقت فرسا باشد. باید به دانش آموزان مثل یک انسان کامل نگاه کنید. در این صورت بهتر آنها را درک می کنید و عملکرد بهتری خواهید داشت.
هنگام پرورش دانش آموز، به حس عزت نفس خود نیز توجه داشته باشید. بدین ترتیب، همگام با رشد فکری دانش آموز شخصیت شما نیز رشد می کند. هر چقدر به نیازها و احساسات خود احترام بگذارید، آنوقت می توانید به نیازها و شخصیت دانش آموزان احترام بگذارید.
هنگامیکه مردد و نامطمئن هستید، چگونه می توانید به دانش آموز خود کمک کنید.
اگر معلم عزت نفس نداشته باشد و از زندگی خود راضی و خشنود نباشد، نمی تواند به دانش آموز خود کمک کند. بیان جملات منفی و مأیوس کننده، یک اشکال مهم دارد. مشکل این طرز تفکر این است که عزت نفس دانش آموز پایین می آید.
اما زندگی و شخصیت آنها یکنواخت
نیست. گاهی قوی و مطمئن هستیم و گاهی احساس ضعف و درماندگی می کنیم. وقتی نسبت به
خود احساس خوبی داشته باشید، آنوقت می توانید به دانش آموز خود کمک کنید. اینکه
نسبت به خود چه احساسی دارید، در نوع رفتار و ارتباط شما با شاگردان تأثیرگذار
است. معلم می تواند بهتر از
دانش آموزان احساسات خود را کنترل کند. باید بدانید چه چیزی باعث تقویت روحیه
یدانش آموز می شود و چگونه می توانید آن شرایط و عوامل را فراهم کنید. می توانید
وقتی حرف ها و حالات خود را مدیریت می کنید، با سخنانتان روحیهی ی شاگردان را
افزایش دهید. نه اینکه اعتماد به نفس آنها را تخریب کنید.
اگر نتوانید حس ارزشمند بودن را در دانش آموز خود افزایش دهید، موفقیت برای آنها مشکل می شود.
الگوگیری:
فرایند الگوپذیر بودن دانش آموزان اهمیت دارد. آنها از واکنش های بزرگترها (معلم، والدین و...) نسبت به خود، الگوبرداری می کنند.
دانش آموزان به دو دلیل از رفتار بزرگترها (معلم، والدین و...) تقلید می کنند. ا ولا آنها می خواهند شبیه افراد بزرگسال رفتار کنند و دوم اینکه فرایند تقلید کردن آنها اجتناب ناپذیر است. کودکان و نوجوانان، عقاید، حرکات و سکنات معلم خود را تقلید می کنند. دانش آموزان بیش از هر کس، خوب و بد مسائل را از معلم خود می آموزند.
معلم در بیشتر جنبه ها، الگو و سرمشق دانش آموز، و برای آنها از هر کس دیگر مهمتر است.
به عنوان مثال دانش آموز از معلم خود یاد می گیرد:
1- چگونه با دیگران رفتار کند.
2- رفتار و نگرش کلی آنها به مسائل چگونه باشد.
3- خوب و بد مسائل را چگونه درک کند.
4- چگونه با شکست و ناکامی ها مقابله کند.
5- چگونه مشکلات خود را حل کند.
از عملم پیروی کن نه از حرف هایم:
این حقیقت ناخوشایند است که دانش آموز به آنچه عمل می کنید توجه دارد و نه به حرف هایی که می زنید.
1- وقتی برای اشتباه دانش آموز، او را کتک می زنید، چرا آنها نباید با همکلاسی های خود دعوا نکنند.
2- وقتی بر سر دانش آموز فریاد می کشید، چرا آنها نباید داد بزنند؟
3- وقتی خودتان کتاب مطالعه نمی کنید، چرا باید دانش آموزتان کتاب بخواند.
4- وقتی شما وزن مناسبی ندارید، چگونه از دانش آموز خود انتظار دارید پرخوری نکند.
5- وقتی بر سر هر اشکالی از طرف دانش آموز، بداخلاق و بدخلق می شوید، چطور انتظار دارید دانش آموز با دیگران چنین رفتاری نکند.
6- وقتی به آنها کمک نمی کنید، چرا باید آنها به دیگران کمک کنند.
هر انتظاری که از دانش آموز خود دارید، ابتدا باید خودتان همان اعمال و رفتار را انجام دهید.
معلمان کم تجربه معمولا با غرزدن و انتقاد کردن از دانش آموز خود می خواهند اعمال و رفتار خود را اصلاح کنند. اما نتیجه ی غرغر و انتقاد کردن چیزی جز رنجش و آزردگی، بی اعتمادی نیست. پس به جای عیب جویی، الگو و سرمشق دانش آموزان خود باشید.
با دانش آموز احساس همدلی و یگانگی کنید:
اگر دانش آموزان فکر می کنند که
معلم آنها را درک نمی کند، آنها نمی توانند هنگام بروز مشکل با معلم خود مشورت
کنند. هنگامیکه دانش آموز جرأت سخن گفتن ندارد، احساس ترس می کند. معلم
می تواند با مشاهده ی ریتم فیزیکی دانش آموز، طرز نگاه کردن، لحن و بیان دانش
آموز، متوجه ی ارتباط ناقص شود. البته دانش آموز باید خود را با قوانین و ضوابط
مدرسه تطبیق دهد. اما این امر نباید تهدیدی بر هویت و شخصیت آنها خدشه ای وارد
کند. اینگونه روابط ناسالم موجب غم و نوامیدی در دانش آموز می شود. اگر معلم
نتواند عواطف و احساسات خود را کنترل کند، آنوقت نمی تواند با دانش آموز خود احساس
همدلی و یگانگی داشته باشد. احساس همدلی و یگانگی موجب برقراری ارتباط سالم می
شود. مجبور نیستید با نظرات و عقاید آنها موافقت کنید. اما می توانید با درک
مشکلات و گرفتاری های آنها، حداقل از اندوه و سردرگمی آنها بکاهید. سپس او احساس
می کند که حامی و پشتیبان وی هستید. باید بتوانید مشکلات و گرفتاری های او را درک
کنید و به او کمک کنید.
درک کردن دانش آموز کار خیلی مشکلی
نیست. بدین منظور اول باید ببینید که دانش آموز نسبت به معلم خود چه احساسی دارد.
در غیراینصورت رابطه ی شما می تواند مشکل و پر دردسر باشد.
عده ای از دانش آموزان احساسات خود را مخفی کرده و ارتباط سخت و رنج آور دارند.
بنابراین فرایند نزدیک شدن و همدردی کردن با دانش آموز برای معلم تجربه ای مفید و
ارزشمند خواهد بود. پس:
1- با دانش آموز خود صحبت کنید.
2- به چیزهایی که در مورد مشکلاتش می گوید، با دقت گوش دهید.
3- ببینید که با حرف ها و رفتار خود در مورد، آرزوها، شادی ها و ناراحتی هایش چه می گوید.
4- با دانش آموز خود و با خودتان صادق باشید. صادق بودن به شما کمک می کند تا بتوانید احساسات دانش آموز خود را درک کنید.
درک کردن و همدلی کردن با دانش آموز:
معلمی که احساسات دانش آموز خود را درک می کند، آنها را در عمل نشان می دهد. در ترغیب و تشویق کردن دانش آموز خود به درس خواندن، موفق تر است. بدین ترتیب دانش آموز احساس نمی کند مورد ظلم و ستم قرار گرفته است. وقتی با دانش آموز خود همدلی می کنید، عملا نشان می دهید که نه تنها زبان او را می فهمید، بلکه هر کاری را به خاطر او انجام می دهید و همیشه حامی و پشتیبانش هستید.
نباید بگذارید دانش آموز احساس ناراحتی یا نا امیدی کند. اگر خودتان مسئولیت رشد و بالندگی او را بر عهده دارید. در نهایت دانش آموز احساس امنیت می کند و سعی در جبران اشتباهات خود می کند
اگر به خاطر اشتباهات دانش آموز
بدخلقی کنید، فکر می کنید چه اتفاقی می افتد. مطمئن باشید که عملکرد دانش آموز
دچار اشکال
می شود. آنوقت تلاش چندانی برای جبران اشتباهاتش نخواهد کرد. همچنین تغییر و نوسان
زیاد در رفتار معلم، برای دانش آموز آسان نیست و معلم خود را غیر قابل پیش بینی می
بیند و نمی تواند راهکار و راه حل مناسبی ارائه دهد. یادتان باشد که دانش آموز به
شما احتیاج دارد تا پشتیبان او باشید تا بتواند در آرامش و امنیت کامل مسیر درست
را ادامه دهد. معلم باید روش معقول و منطقی را برای راهنمایی
دانش آموز ارائه دهد. آنوقت دانش آموز هر نگرانی وتردیدی نسبت به معلم خود نخواهد
داشت. وقتی از درست بودن اعمال و رفتار خود مطمئن نیستید، بهتر است سکوت کنید. به
نظر شما چه رفتاری به احساسات دانش آموز صدمه می زند. سبک گفتار معلم نیز از عوامل
بسیار مهم است. بهتر است در هر زمینه راهکارهای مناسبی را ارائه دهید. بنابراین از
بحث و جدل اجتناب کنید و سعی کنید با اعمال و رفتاری منطقی همه چیز را تحت کنترل
داشته باشید. یادتان باشد با تحقیر کردن هیچ دانش آموزی به موفقیت نمی رسد.
انواع تحقیرها:
1- خوار و کوچک کردن
2- ترکاندن حباب اعتماد به نفس
3- صدمه زدن به حس عزت نفس
4- پایین آوردن شأن و منزلت
5- سرافکنده کردن
6- بدبین کردن دانش آموز نسبت به خود
تحقیر موجب می شود تا رابطه ی بین معلم و دانش آموز آسیب جدی ببیند و بلکه روابط آنها را تحت تأثیر قرار می دهد. دانش آموزی که تحقیر می شود، فکر می کند طرف مقابل علاقه ای به وی ندارد. باید گفت توبیخ و سرزنش کردن بیش از حد شخصیت دانش آموز را تضعیف می کند. باید به گونه ای در مورد رفتار و کردار دانش آموز اظهار نظر کنید که به شخصیت و عزت نفس آنها آسیب نرسد و نسبت به تعهد و علاقه ی شما شک و نردید نداشته باشد. به جای جملات تحقیر کننده از جملات تقویت کننده استفاده کنید.
روابط سالم بین معلم و دانش آموز:
اگر دانش آموز نتواند در کلاس درس
احساس امنیت خاطر داشته باشد. سعی می کند در برابر رنج و تألم ناشی از طرد شدن و
پذیرفته نشدن توسط معلم از خود محافظت کند. این مسأله بر رفتار و عملکرد
دانش آموز تأثیر می گذارد و او را منفعل می کند.
فرانید محافظتی دانش آموز به این ترتیب است که معلم برای من ارزش و احترامی قائل نیست و نمی توانم نظر مساعد معلم را جلب کنم. در این مرحله دانش آموز وقتی به تأیید و توافق معلم نیاز دارد و آن را دریافت نمی کند، صدمه ی زیادی می بیند.
در این شرایط دانش آموز احساس می کند که در دست معلم و حوادث ناشناخته ای اسیر و گرفتار است.
بنابراین در این صورت با مشکلاتی همچون تمرد، بی نظمی و اعتراض از خود واکنش نشان می دهد و اینگونه نگرانی و نارضایتی خود را بروز می دهد.
نشان دهید که آنها را درک می کنید:
دقت کنید که شیوه ی برخورد شما با دانش آموزان به یک شکل و یک سبک و سیاق نباشد. گر چه در رفتار کلی با آنها باید جانب عدالت را رعایت کنید و همواره منصف باشید. اما وقتی با همه ی دانش آموزان به یک نحو برخورد می کنید، مثل این است که هویت و شخصیت متفاوت و همچنین نیازهای متفاوت آنها را نادیده گرفته اید.
دانش آموزان را تأیید و تحسین کنید:
به خاطر برخی کارهای مثبت و پسندیده، آنها را تحسین کنید. ارزش تأیید و تحسینی که دانش آموز دلیل آن را می داند، به مراتب بیشتر و مهمتر از تعریف و تحسین کلی است.
برای دانش آموزان ارزش قائل شوید:
با رفتار و گفتار خود نشان دهید که همراهی و همکاری با آنها برای شما لذت بخش است. علاوه بر این، وقتی می خواهید به شما چیزی بگویند، به حرف هایشان خوب گوش دهید. برای دانش آموزان مهم است که شما به حرف هایشان گوش می دهید.
به دانش آموزان اعتماد کنید:
مطابق سن دانش آموز به آنها مسئولیت بدهید و مطمئن باشید که آنها توانایی انجام مسئولیت را دارند.
تعهد خود نسبت به دانش آموزان را نشان دهید:
برای دانش آموز وقت بگذارید، حتی با آنها ورزش کنید. با آنها صحبت کنید. در مدرسه و در انجام فعالیت های مورد علاقه، حامی و پشتیبان آنها باشید و به طور کلی در کنارشان باشید نه رو در رویشان.
حامی و طرفدار دانش آموزان باشید:
در مواقع سختی و گرفتاری، پناهگاه و مأمن امن آنها باشید و هنگامی که به شما نیاز دارند مانند یک دوست خوب، از آنها حمایت و پشتیبانی کنید. بدین ترتیب می توانید مطمئن باشید که دانش آموز شما را به عنوان حامی و پشتیبان خود پذیرفته و باور دارد.
اگر می خواهید دانش آموز عزت نفس خوبی داشته باشد:
باید از برخی رفتارها و عکس العمل های خود که به عزت نفس دانش آموز تأثیر منفی می گذاد، جلوگیری کنید. دانش آموزان نسبت به انتقاد و خرده گیری بسیار حساس هستند و بیشتر جنبه ی منفی خود را به معلم نسبت می دهند. از این رو، به منظور از بین بردن آثار مخرب، استفاده از جملات تحقیر کننده ممنوع.
مذمت کردن دانش آموز، آرای یا نه:
به جای اینکه خود دانش آموز را مذمت کنید، رفتار غلط آنها را رد و مذمت کنید. مسلما به خاطر اشتباهات از او گله و شکایت نکنید و هویت و شخصیت او را زیر سئوال نبرید. مثلا نگویید: (این کارت خیلی احمقانه بود)، (تو خیلی نادانی).
زمانی که دانش آموز کار اشتباهی
انجام داد، عملکرد آنها را زیر سئوال ببرید، نه خودشان را. اکثر اوقات دانش آموزان به دلیل سن کمی که
دارند، پیامدهای ناشی از عملکرد نادرست خود را درک
نمی کنند. برای دانش آموزان که هر گونه انتقاد به عملکردشان را به هویت و شخصیت
خود نسبت می دهند، امر ناراحت کننده است و در نهایت احساسات و عملکرد آنها را محدود
و سرکوب می کند.
تحقیر کردن دانش آموز ممنوع:
برخی معمان کم تجربه از تأثیر
جملات نسنجیده ی خود هیچگونه اطلاعی ندارند. دانش آموزان نسبت به تأیید و پذیرش
خود توسط
معلم آنقدر حساس هستند که حتی انتقاد و خرده گیری بسیار کوچک هم می تواند ناراحت
کننده باشد و احساسات آنها را جریحه دار کند.
جمله های تحسین کننده بگویید:
جملات تحسین کننده، دقیقا نقطه ی
مقابل جملات تحقیر کننده است و به جای تضعیف کردن و لطمه زدن به عزت نفس دانش
آموز، نظر او را نسبت به خودتان منفی نمی کنید. در اینجا دانش آموز نسبت به
توانایی های خود شک می کند.
برخی از معلمان کم تجربه تقویت
کردن شخصیت و منیت دانش آموز را قبول ندارند و فکر می کنند با این کار دانش آموز
پرمدعا باز
می آید. با این توصیف، نقاط مثبت و توانایی های او را تعریف و تحسین کنید. در این
چهار چوب دانش آموز باید انگیزه ای قوی برای رقابت از خود بروز دهد.
چگونه سبک گفتار و فرهنگ کلام خود را تغییر دهید؟
آیا تا به حال فکر کرده اید جملات
تحقیر آمیز چگونه دانش آموزان را تحت تأثیر قرار می دهند. آخرین دفعه ای که تحقیر
شده اید را به خاطر بیاورید. در آن موقع چه احساسی داشتید؟ حتما احساس
بی لیاقتی، حقارت، عصبانیت و... داشتید و یا شاید طوری وانمود
می کردید که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. پس آیا فکر می کنید که اثر تحقیرها بر
دانش آموز شما غیر از این است؟
وقتی تحقیر می شوید، دوست داشتید که چه کار کنید، شاید دوست داشتید غم و اندوه خود را پنهان کنید و به جایی پناه ببرید؟ پس چرا فکر می کنید عکس العمل دانش آموز شما نسبت به تحقیرها می تواند غیر از این باشد؟
ارتباط کلامی:
من بر این باورم که صدا، عصاره ای است برای هم زیستی اجتماعی و آهنگ صدا موجب جذابیت پیام می شود وصلح و دوستی را به ارمغان می آورد. صدای خوب، آرامش بخش و اشتیاق را برای شنیدن سخن برمی انگیزد و در نهایت، شخصیت ذاتی و درونی فرد را با معیارهای انسانی به ظهور می رساند.
فنون مدیریت ارتباطات کلامی:
پژوهشگران دریافته اند،سی و هشت درصد از استنباط های اولیه ی دانش آموز از هر عبارت، بستگی به شیوه ی بیان دارد، تا جایی که دانش آموز از طرز گفتار معلم در مسیر اندیشه ها و احساسات کلمات و جمله ها قضاوت می شود. دراین صورت هر چه صدای معلم با احساس تر و کار آمدتر باشد و با آهنگ مناسب ادا شود، دانش آموز اشتیاق بیشتری برای شنیدن خواهد داشت.
نکته: سخن گفتن فرایندی تقلیدی است. دراین صورت دانش آموز طرز سخن گفتن خود را کم وبیش از (والدین، معلم، دوستان و...) می آموزد و در این میان نقش معلم تأثیر زیادی دارد. بنابراین هرگونه استرس، تنش و عصبانیت به کیفیت بیان خدشه وارد می کند. با تمرین می توانید کارایی صدا را دقیق تر به اجرا بگذارید. باید در پرورش این کیفیت بکوشید.
آهنگ کلام:
هنگام سخن گفتن طرز بیان کلمات باید آهنگین باشد. بنابراین لحن صدا در ابعاد کلام به تنهایی در شناسایی حالات عاطفی و احساسی پیام معلم نقش بسزایی دارد. چرا که طرز بیان کلمات، حالات روحی و روانی سخنگو را نشان می دهد.
در هنگام ارتباط کلامی با دانش
آموز باید صدایی خوش آیند و زیبا و پر انرژی داشته باشید. آیا صدایی عطرآگین و خوش
نوا دارید یا
بی رنگ و تلخ و بی صفا. باید بتوانید کلمات را با ترکیبی مناسب ارائه دهید. این
کار موجب جذابیت در گفتار می شود. بعضی افراد صدایی پرمایه و غنی، تعدادی گرم و
دلنشین، عده ای آکنده از افاده و بعضی سرد، بی احساس و یکنواخت دارند.
نکته: لحن گفتار، شخصیت ذاتی و اجتماعی فرد را نشان می دهد.
ادراک صدا در گفتار:
دانش آموز از طریق گفتار معلم، درباره ی معلم به قضاوت می نشیند. چون لحن و بیان عصاره ای است از فرآورده های ذهنی و باورهای روانی معلم، در این صورت هنگام گفتگو، مهارت شخصی (حس / نمایش) معلم به معرض نمایش قرار می گیرد. با توجه به این معنا است که گفته اند: تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد.
نکته: سخن گفتن در ارتباطات کلامی، آینه ی درون ماست.
تحلیل گفتار درارتباطات کلامی:
بهترین قضاوت درباره ی صدای خود این است که صدایتان را ضبط کنید و سپس با دقت آن را گوش دهید. بله،این همان صدایی است که دیگران مرتب ما را به قضاوت می نشینند.
طرز بیان کلمات، ویژگی ای است که
می تواند در توفیق و یا عدم توفیق معلم در ارتباطات کلامی با دانش آموز نقش بسیار
اساسی داشته باشد. گاهی دانش آموز با طرز نگاه کردنش به معلم این پیغام را
می رساند. (با این لحن صدا با من صحبت نکن)
در این موارد ممکن است که از کلمات خوب برای سخن گفتن استفاده کرده باشیم. اما آنچه اهمیت بسیای دارد و متأسفانه کمتر به آن توجه شده است، طرز بیان یا لحن کلام است. درست همان چیزی که بر ذهن دانش آموز تأثیر می گذارد.
در واقع این عواطف و احساسات معلم است که از طریق کلمات و گفتگو انتقال می یابد. نه صرفا کلمات و جملاتی که مورد استفاده قرار می گیرند.
انواع احساسات کلام:
1- احساس شادی
2- احساس غم
3- احساس اندوه
4- احساس پشیمانی
5- احساس نفرت
6- احساس خشم
7- احساس تعجب
8- احساس عجله
9- احساس شک و دودلی
10- احساس تنفر
11- احساس صلح ودوستی
12- احساس عشق
13- احساس بی حالی و بی حوصلگی
14- احساس مسخره کردن
15- احساس تهدید کردن و...
نکته: بر خلاف موارد نوشتاری، بیشتر احساسات کلمات از طریق حس شنیداری منتقل می شود. روی همین اصل است که به وسیله ی حس صدا می توانید تأثیر کلام را تقویت کرد. برای مثال معلمی که با صدای رسا و بدون لکنت سخن می گوید در چشم دانش آموز شخصی پر انرژی و فعال به نظر می رسد و برعکس معلمی که آرام و خونسرد و با صدایی لرزان و پرتنش سخن می گوید، فردی غیر منطقی قضاوت می شود. بنابراین لحن صدا بیانگر احساسات درونی ما است. در حقیقت از طرز گفتارمان دانش آموزدرباره ی شخصیت معلم قضاوت می کند.
لحن و بیان در گفتار:
اولین عبارتی که از زبان معلم خارج می شود، لحن و کلام معلم را تعیین می کند. بنابراین درهنگام سخن گفتن سعی کنید صدایتان آرام، منظم و رسا باشد. بیش از حد سریع حرف نزنید، کلمات را به روانی و پشت سر هم ادا کنید و لحن سرزنش کننده نداشته باشید.
لحن صدا، مهمترین پیک پیام رسان به دانش آموز است. بنابراین صدایی بی احساس، پرغرش و صدای تند و خشن (ناموزن و نامتفارن) تأثیرگذار نیست. باید بتوانید با لحن صدایتان دانش آموز را به انجام تکالیف برانگیزید. سعی کنید هنگام سخن گفتن آرامش خود را حفظ کنید. بنابراین برای خود راه و روشی خلق کنید تا میزان ارتعاشات و تلفظ درست کلمات در کانون مرکزیت توجه قرار بگیرد. برای اینکه سخن موفق و قابل قبول را به دانش آموز ارائه دهید، سعی کنید نیت پاک و خالص خود را در قالب کلمات مناسب بیان کنید و از عبارات تأکیدی مثبت در ارتباطات کلامی خود استفاده کنید.
نکته: لحن و شیوه ی بیان موضوع، نمایانگر صمیمیت و یکرنگی معلم با دانش آموز است. بنابراین لحن مناسب نقش کلیدی دارد. برای تبدیل کردن رشته ی کلام به اهرمی نیرومند با لحن و آهنگ کلام، علاقه و توجه دانش آموز را برای شنیدن برانگیزید.
تأثیرگذاری صدای معلم بر دانش آموز:
صدای معلم می تواند عامل انگیزش، پریشانی و یا تهدید و فشار باشد و یا به عنوان دارویی مؤثر می تواند به افرادی که در معرض خطر هستند، پیغام های هشدار دهنده، پیشنهاد دهد.
نکته: گاهی شیوه ی تلفظ کلمات، پیامی کاملا مقایر با محتوای کلام به مخاطبان خود منتقل می کند.
(نود و پنج درصد از مردم از صدایشان درست استفاده نمی کنند)
آسیب رساندن صدای ناموزون در ارتباطات کلامی:
1- صدای سرزنش گر و ملال انگیز
2- صدای خشن و مغالطه آمیز
3- صدای تند و سریع
4- صدای بلند و پرطنین
5- صدای خفه و بم
6- صدای خش دار و پر استرس
صدای خوب اشتیاق دانش آموز را برای شنیدن سخن برمی انگیزد. متأسفانه اغلب ما نمی دانیم که چگونه صدایمان را به تصاویر ذهنی تبدیل کنیم. بنابراین تا لحن و بیان به تصاویر زیبای ذهنی تبدیل نشوند، مؤثر نمی شوند. توجه به بازخوردهای کلام می تواند در اصلاح و تعدیل سخن گفتن کمک کند.
بی توجهی به احساسات دانش آموز:
سعی کنید از بازخوردهای کلامی خود اطلاع حاصل کنید. برخی معلمین کم تجربه نمی دانند تعادل در احساسات روحی وطرز بیان کلمات نامناسب تا چه اندازه مخرب است. حتی پیام های غیر شفاهی مانند طرز نگاه کردن، وضعیت ایستادن و نشستن به اختلال در ارتباط می انجامد. در نتیجه میدان وسیعی از دست آوردها به حدر می رود.
در وهله ی نخست در ارتباطات کلامی، باید حسن نیت و همدلی خویش را اثبات کنید. دانش آموز باید تصویری روشن، وزین و برجسته ای از شخصیت معلم در ذهن داشته باشد. هرچقدر این تصویر برجسته تر و مثبت تر باشد، تأثیر نفوذ معلم بر دانش آموز بیشتر خواهد شد. اما اگر این تصویر چروکیده، بد بو و چرکین باشد، ارتباط معلم و دانش آموز مخدوش می شود. به همان اندازه تأثیرگذاری کلام معلم کم رنگ تر می شود.
برای نفوذ در دلهای دانش آموزان به
جای نشان دادن واکنش های احساسی، نخست با آنها هم قدم شوید و موضوع را در قلمرو و
اندیشه ی او بررسی کنید و پس از آن به تدریج نقطه نظرهایتان را در جهت اصلاح
بگویید. باید بتوانید در مقام اصلاح بر تأثیر کلامتان بیفزایید و عواطف دانش آموز
را به چالش بکشید و درجهت مقصود درست به سعی و عمل وادار کنید. اگر در حرکت
کلامتان حس درونی شکل نگیرد، رغبت و هیجانی برای اصلاح در دانش آموز ایجاد نخواهد
شد.
شناسایی و درک دریافت ها و پاسخ های دانش آموز:
عامل دیگری که در برقراری ارتباط
مؤثر است. عبارت است از شناسایی و درک آنچه دانش آموز می اندیشد. یعنی باید خودتان
را جای ذهن و تجربه ی او بگذارید. درک این پاسخ ها با توجه به ساختار شخصیتی دانش
آموز (موقعیت اجتماعی، سرمشق ها و الگوهای
دانش آموز، محیط زندگی، تجربه ی فردی و...) می باشد. با آگاهی از درک موقعیت روحی
و روانی دانش آموز، می توانید طرز تفکر
دانش آموز را تغییردهید. بنابراین اگر تنها به این بسنده کنید که فقط نظرهای خود
را منطقی و قانع کننده بیان کنید، موفق به ایجاد
یک ارتباط با معنا نیستید. بلکه صرفا در مقام سخنوری واندرزگویی برآمده اید.
به این ترتیب اگر مایل به برقراری ارتباط مؤثر کلامی با دانش آموز هستید، ابتدا باید نقطه نظرها وعقاید او را نسبت به موضوع بشنوید و به روشنی درک کنید. یعنی فهم اینکه دانش آموز موضوع را چگونه استنباط کرده است. نه اینکه شما موضوع را چگونه استنباط می کنید.
پیام های تصویری:
کوشش در جهت ارتباط برقرار کردن با کودک و نوجوان، صرفا از طریق شفاهی (کلامی) امکان پذیر نیست. بهتر است به وسیله ی تصاویر برای بیان مفاهیم خود جهت ارتباط مؤثر بکار گرفته شود. بنابراین با استفاده ی هم زمان از کلام وتصویر، دانش آموز موضوع را بهتر درک می کند. برای بیان مقصود خود، برقراری رابطه ی سالم و دوستانه، توصیف تجربیات به وسیله ی تصاویر، آشکالر کردن مقاصد و هدف های درونی، دانش آموز به خود شکوفایی دست خواهد یافت. بدین وسیله دانش آموز حساس تر و هوشیارتر مسئولیت اشتباهش را می پذیرد. آنوقت سعی می کند اشتباهاتش را تسهیل کند. بنابراین به شیوه ای مناسب با آنها ارتباط برقرار کنید. نشان دادن عکس العمل های ناشیانه و ناشایست، کودک و نوجوان را با جهان پیرامون خود ناسازگار می کند. چرا که تجربه هایی که او اندوخته پر از تنش، اضطراب و عکس العمل های نامعقول بوده است. بسیار مهم واساسی است که بتوانید به او کمک کنید نه اینکه صرفا به دنبال سرزنش و توهین باشید. اما نباید توضیحت و تعاریف را سریع و با عجله بیان کنید و یا ناخواسته مطالبی را حذف کنید.
بررسی دانش آموز درمسابقات ورزشی:
آیا تا به حال فکر کرده اید از
طریق مشاهده ی دانش آموزان در زنگ ورزش می توانید، بهتر آنها را درک کنید. ورزش
عملکرد طبیعی است. کوششی در جهت هماهنگ کردن فرایندهای ذهنی و جسمی است. از طرف
دیگر هنگام تمرین و مسابقه دانش آموزان احساسات، ناکامی ها و اضطراب های و... را
تجربه می کنند و هر کدام به
شیوه ای خواسته و یا ناخواسته برخورد می کنند. در اینجا معلم
می تواند با مشاهده ی حرکات و رفتار دانش آموز و نوع گویش و کلماتی که دانش آموز
بکار می گیرد، در صدد اصلاح دانش آموز برآید. اکنون می توانید با مشاهده ی کاستی
ها، قوانین و مقررات و راهکارهای مناسب را به آنان ارائه دهید. این کار سبب می شود
تا دانش آموزان قانونمند و منطقی تر عمل کنند. با این کار در اصلاح رفتار آنها گام
بزرگی برداشته اید. اما مراقب باشید در تمام مراحل اخلاق و منش جوانمردی را در نظر
بگیرید و با رفتار درست خود الگوی مناسبی باشید. در اینجا نقش معلم ورزش بسیار
اهمیت دارد. بنابراین نشان دادن سخنان و رفتار ناشایست نتیجه ی عکس در پی خواهد
داشت. اگر لازم بود می توانید مانند پلیس راهنمایی و رانندگی، خیلی مؤدبانه جریمه
ای برای دانش آموز در نظر بگیرید. مثلا او را در یک سانس ورزشی محروم کنید.
ویژگی های منحصر به فرد دانش آموز در برطرف کردن مشکلات:
1- کمک به دانش آموز در جهت استفاده و بهره برداری بیشتر از تجربیات بزرگسالان آگاه.
2- کاووش عمیق درباره ی اهمیت موضوع
3- کاووش در مورد ادراک و دیدگاه معلم
4- تفکر درباره ی مراحل ساگار در فرایند حل مسأله
5- پیشنهادهای عملی معلم و مربی و توضیح چگونگی سازگاری هیجانی.
6- توضیح روند حل موضوع (بحران) با آرامش وتحلیل آن.
7- راهنمایی برای ارزیابی عملکرد بهتر در شرایط مشابه
8- اطلاعاتی پیرامون بکارگیری روش
های صحیح و منطقی در
دانش آموز ناتوان.
9- بررسی دیدگاه های مختلف نسبت به موضوع.
10- بهترین مدل و الگوی رفتاری کدام است.
11- تأکید بر نقاط حساس وختم جلسه.
همه ی این مباحث رسیدن به یک هدف واحد است. تأثیر معلم و مربی بر رفتار و عملکدر دانش آموز و رسیدن به بهترین مدل و الگوی رفتاری مناسب. یعنی رشد فردی و اجتماعی دانش آموز.
دراین مرحله رفتار دانش آموز دارای قواعد و مقرراتی می شود. این اصطلاح به معنای رفتار و فعالیتی هدفمند وهوشمندانه است. با یک رفتار منطقی می توانید انرژی مازاد دانش آموز را به سمت و سوی درستی هدایت کنید. به عبارت دیگر دانش آموز به وسیله ی قدرت و انرژی ذهن خود، موضوعات را تحت شرایط متفاوت تعبیر و تفسیر کند وتناقضات را کشف نماید. دراینجا نحوه ی استدلال به رشد و بالندگی رسدیه و رفتارهای غریزی کاهش یافته و جای خود را به رفتارهای منطقی می دهد. چنانچه این نکته به معنای وسیعی تفسیر گردد. دانش آموز آموخته است که چگونه کلام و رفتار و عملکردش را با هم مرتبط کند. این نتیجه ی انگیزه ای است که معلم و مربی به کار گرفته و دانش آموز را تشویق کرده است.
نکته: دانش آموزان از اینکه
بزرگسالان بخواهند، موضوع را به زور به آنها تحمیل کنند، بیزارند. چنانچه برای
دانش آموز، موضوع کاملا تحلیل و بررسی شود، او به جای پافشاری بر اشتباهش موضوع را
تعبیر و تفسیر می کند و تفکر و عملکردش به گونه ای لذت بخش
با یکدیگر
پیوند می یابد. اکنون به جای اینکه صرفا احساسی
عکس العمل
نشان دهد، می تواند از طریق ذهن فعال به طور کامل بر بحران تسلط یابد. این نخستین
مرحله ای است که دانش آموز از افکار مبهم و ناهماهنگ در جهت همانگ ردن نگرش های
خود درباره ی مشکلات به وجود آمده تلاش می کند. (در عین حال که خودش است)
این تغییر در تفسیر موضوع، نظر ما را به بازی فوتبال جلب می کند. تعامل در بازی فوتبال، دانش آموز را قادر می سازد تا تصورش را از خود و دیگران به صورت عام رشد دهد. دانش آموزی که فوتبال بازی می کند، (مثلا دروازه بان) هنگام شکست نقش خود را مرتب تغییر می دهد و مجبور می شود مرتب چشم انداز خود را تغییر دهد. در اینجا بازیکن متوجه می شود که باید مهارت های خود را رشد و توسعه دهد تا بتواند از طریق پیش بینی اتفاقات بعدی، هویت یا (تصور از خود) را رشد دهد. به تدریج دانش آموز یاد می گیرد با قواعد زندگی، حتی زمانی که انگیزه های هیجانی او را به سوی یک رفتار هیجانی سوق می دهد، کنترل کند. دراینجا یاد می گیرد بر رفتار خود تسلط یابد (سلطه بر رفتار) و عملکردش را برای رسیدن به اهداف خاص تنظیم کند. اکنون می تواند تمایلات تهاجمی خود را کنترل کند. در حالی که می داند، طرف مقابل مهارت کنترل رفتارش را ندارد. (بیماری دیگر کنترلی) اینکه توانسته است کارایی خود را برای برخورد با موضوع بحرانی بکار بگیرد، شادی بخش است. اما درعین حال یک کار جدی است. آنوقت با این کار او توانسته است مشکلات هیجانی (پرخاشگری و شهوت هیجانی) خود را کنترل کند. گویی چیزی عایدش شده است و جهان خارج درسازگاری با او تسلیم شده است.
فکر می کنم که ما باید این طور
نتیجه گیری کنیم که دانش آموز توانسته است بدون ترس از تنبیه و خسارت، دنیایش را
بسازد، مشکلات هیجانی خود را کنترل کند و چیزهایی درباره ی دنیای اطرافش یاد
بگیرد. یافتن دیدگاه های جدید به دانش آموز فرصت
می دهد تا دیدگاه خود را در تعامل با دیگران، نقش های اجتماعی
و اهمیت رفتار منطبق بر قواعد مقررات رشد دهد. بنابراین به نظر می رسد که دانش
آموز از طریق دستیابی اولیه بر مفهوم سازگاری به جای سلطه، به جایی می رسدکه به آن
انسان متمدن می گوییم.
آشکار است که نقش های اجتماعی که دانش آموز ایفا می کند، بستگی به الگوهایی دارد که برای تقلید در دسترس می باشد. به همین خاطر است که یک دانش آموز کوشش می کند، مانند افراد بزرگسال رفتار کند تا بتواند زوایا و امتیازهایی را برای خود کسب کند. نتیجه اینکه الگوی غلط (هویت نامطلوب) می سازد. در ادامه ی این نتیجه گیری، الگوهایی که غالبا به وسیله ی دانش آموز بررسی می شوند، اطلاعات مهمی در مورد دیگران بدست می آورد. یعنی توجه مؤثر بر رفتار بزرگسالان (والدین، معلم، مربی و...) به عنوان الگوهایی برای مقابله با مشکلات بکار گرفته می شود. یعنی دانش آموز هنگام تعامل با دیگران، رفتار بزرگترها را تقلید می کند. حتی از مکانیزم های بیانی غافل نیستند و فکر می کنند رفتارشان طبیعی و عاقلانه است. به همین دلیل سهل گیری در تربیت کودک و نوجوان (تربیت بدون خشونت) تأکید شده است. چرا که با رفتار و عملکردتان خواسته یا ناخواسته ارزش ها و شیوه های زندگی را به آنان منتقل می کنید.
آشنایی با پنج شیوه ی متفاوت تحقیر کردن:
1- عیب جویی و ا نتقاد کردن:
عیب جویی و انتقاد برای دانش آموز
بدین معنی است که از او ناامید و مأیوس هستید و شخصیت و عملکردش را نمی پسندید.
اما اینگونه جملات (توهمیشه...، تومثل....، تو هیچ وقت.... و...) هیچ وقت
نمی تواند دانش آموز را تشویق و ترغیب کند.
2- نسبت دادن ویژگی های خاص به دانش آموز:
مثلا تو (بی عرضه، کودن، احمق، تنبل و بی فکر هستی). آیا این جملات دانش آموز را ترغیب به پیشرفت می کند.
3- مقایسه کردن با دیگر دانش آموزان:
مثلا آرمان از تو باهوش تر است. اولین نکته برای دانش آموز این است که دوست دارند، معلم توانایی و نکات مثبت شخصیتی آنها را باور داشته باشد و بهترین صفات را به آنها نسبت دهد. نه اینکه...
3- رفتار دیکتاتوری و غیر منطقی:
این کار نشان دهنده ی عدم توجه و
بی احترامی به دانش آموز است. اینگونه رفتارها باعث نگرانی و هول و ولا نگه داشتن
دانش آموز
می شود. با این رفتار دانش آموز را مجبور می کنید به جای تمرکز بر مسائل درس بر
خلق و خوی شما تمرکز کرده و سعی کند با توجه به علائم و نشانه های ظاهری، زمان
وقوع خشم و عصبانیت بعدی شما را حدس بزند!!
4- نیش و کنایه زدن و سرزنش و مسخره کردن:
این نوع راه کار کاربردی ندارد و فقط ذهن دانش آموز را از مسیر اصلی که درس خواندن است دور می کند.
5- عصبانیت و فریاد کشیدن:
مفهوم این کار یعنی نوعی روش تحقیر کردن که به عنوان ابزار قدرت استفاده می شود. اما تمام این موارد فقط ذهن و جسم معلم و دانش آموز را فرسوده می کند.
نقش تفکر بر شخصیت دانش آموز:
بدیهی به نظر می رسد که هر دانش آموز (چهارچوب خصوصی)، مفاهیم و افکار ویژه و مصطلح خود را می سازد که کم و بیش با دنیای عملی مورد توافق بزرگسالان (آنچه در واقعیت می بیند) هماهنگ بوده، تحریک شده و همیشه توأم با واکنش های هیجانی و پاسخ های عاطفی مدام مواجه می شود که به عنوان یک الگو از آن تقلید می کند. بنابراین می تواند به این دیدگاه برسد که دردنیای توافق شده ی بزرگسالان، ارزش ها، مفاهیم، احساسات و واکنش های هیجانی بزرگسالان منطقی است و می تواند با همین شیوه خود را درمقابل دیگران محافظت کند.
از آنجا که بزرگسالانی که در امر
تعلیم و تربیت (نقش محوری) موفق نیستند، به دلیل محرومیت ها و ناکامی ها و
اجبارهایی که خودشان در سنین کودکی با آن مواجه بوده اند، همان رفتار غلط را به
کودک و نوجوان دیکته می کنند. لذا کودک و نوجوان از هر رفتاری درس
می گیرد و آن را سرمشق خود قرار می دهد. یادتان باشد که او دردوران اولیه ی
یادگیری و تجربه کردن است.
بنابراین کاری نکنید که موجبات
ارتباط او با پاسخ های هیجانی با دیگران نشود. شیوه ی عکس العمل او نسبت به دیگران
درابتدا به عنوان یک ارگانیزم فعال هنگامیکه از بزرگسالان (معلم، مربی، والدین)
تقلید می کند، به صورت یک حالت یا واکنش استقرار یافته ای در می آید. او دنیا را
از دیدگاه افکار و رفتارهایی که از او انتظار
می رود مشاهده نمی کند، بلکه از طریق رفتار و عملکرد دیگران نسبت به خودش درک می
کند که آنها (بزرگسالان) به او ارائه
داده اند. ملاحظه می کنید که اگر کودک و نوجوان در خانواده ای
پر تنش رشد و بالنده شده باشد، همان رفتار را سرمشق خود قرار
می دهد و این وظیفه ی معلم و مربی است که با الگوی درست عملکرد او را بهبود می
بخشد.
بنابراین باید تأکید کنم که دانش
آموزدر روند رشد شخصیت، از
طریق تربیت صحیح و تغییر مدام آگاهی او از جهان،در شرایط و موقعیت های حساس، پخته
تر و بالغ تر می شود.
فرایند تبادلی اطلاعات و افکار در رشد شخصیت دانش آموز:
این مفهوم در روند رشد شخصیت دانش آموز، به عنوان فرایندی تبادلی افکار و عملکرد شناخته می شود که با موارد زیر انتباق دارد.
1- آگاهی از عمل بزرگسالان (رفتا و عملکرد معلم، مربی، والدین)
2- آگاهی از عکس العمل های خود (محرک و پاسخ)
3- آموزش تعاملات صحیح و منطقی به وسیله ی معلم و مربی
در فریند تبادلی، دانش آموز به
صورت گزینشی اطلاعات و مفاهیم را دسته بندی می کند، در حالی که فعالانه در جستجوی
خلق رفتار و عملکرد مناسب است. او فعال است و به صورت فزاینده ای یاد
می گیرد که خود را آماده کرده و برای بیرون کشیدن از بحران تلاش می کند تا عملکرد
مناسبی ارائه دهد. یاد می گیرد که با جهان، بر اساس آنچه اصطلاحا درک یا تعبیر و
تفسیر می نماید برخورد کند و آنوقت است که نسبت به اتفاقات پیرامون خود، عکس العمل
های مناسب و منطقی بروز می دهد.
آنوقت دانش آموز یاد می گیرد که درتعامل با دیگران و جهان اطراف خود، تعادل منطقی برقرار کند. دنیایی که او برای مقبولیت و موفقیت و دنبال کردن اهدافش باید خود را تا حدودی با آن سازگار کند و درعین حال دنیای ویژه و خصوصی خود را محافظت و نگهداری کند که اغلب ارائه ی راه حل های مناسب بر دوش (معلم، مربی و والدین) است. آشکار است که برخورد معلم تصور او را از ((خود)) است. هرگونه رفتار با او، در آگاهی ادراک و پاسخ ها و عکس العمل های او، موجب تغییر در رفتار، افکار، و شخصیت او می شود. و به تدریج آنها را جایگزین می کند. اکنون آموخته است که رفتارهای ناهنجار با اطرافیان او را دچار مشکل می کند و سعی می کند با ایده ها و مفاهیم جدید خود را تطبیق دهد.
در واقع خود را مجاز نمی داند که
جهت دفاع از ارزش های خود از فرهنگ و الگوهای غلط استفاده کند (که برخواسته از
احساس، فعالیت و ادراک الگو شده می باشد) چرا که فهمیده است بسیاری از فرض های
اشتباه و مفاهیم منسوخ باید با یک رابطه ی پخته تر و کاملتر جایگزین شوند. در حالی
که فضای شخصی خود را مستمرا حفظ
می کند. این روابط پویا و تحولات هدفمند، شخصیت انسانی او را مشغول تلاش هدفمند می
کند. بدین طریق همواره در جستجوی کاهش تنش با جهان پیرامون خویش است. به همین
ترتیب از ایده ها، مفاهیم وعقاید به عنوان روشی جهت نظم بخشیدن و متعادل کردن
وقایع استفاده می کند. این کار او را قادر می سازد تا خودش را به عنوان مولد،
آشکار نماید. اکنون از ایده ها و مفاهیم به عنوان وسایل تدافعی استفاده می کند و
از چیزهایی که به عنوان ابزار تهاجمی
(خشونت و...) بیزار است.
بدین طریق دانش آموز (کودک و
نوجوان) با هر تغییری در روابطش با جهان به طور مستمر خود را از نو کشف می کند.
تصویرش را
از (خود) تا آنجا که می تواند و در توان دارد مورد تجدید نظر قرار می دهد. اکنون
سعی می کند مشکلات و تضادهایش را حل کند. بدین طریق یاد می گیرد که مواظب صحبت
کردن خود باشد و رابطه ای نسبتا با ثبات با دیگران داشته باشد.
معلم باید سعی کند دانش آموز از دوران کودکی و نوجوانی خود لذت ببرد تا آنجا که می تواند انعطاف پذیری خود را حفظ کند تا مرحله ی رشد و بلوغ دانش آموز کامل شود و توانایی های گوناگون دانش آموز را رشد دهد و همچنان که نقش های جدیدرا می پذیرد و روابط و الگوهای جدیدی را فرا می گیرد، آنوقت می تواند تسلط خود را بر موقعیت افزایش دهد و تصویر جدیدی از خود بسازد.
معلم می تواند دنیای پرمعنا و منظم را به دانش آمزو بشناساند. یعنی شیوه هایی را به عنوان روش ویژه و مخصوص به خود برای نظم بخشیدن و معنی دادن به دنیای واقعی و چگونگی برخورد با آن معانی در راستای تثبیت و تعادل سیل تجربیاتش توسعه دهد. این آموزش ها به تدریج به صورت روابط الگو شده، آشنا و استقرار یافته ای با جهان در می آید. در تمام این تجربیات دانش آموز، به عنوان محور و کانون این (فرایند تبادلی) و دو طرفه، پاسخ دهنده است. پس به تناوب کوشش می کند تا آنچه را (معلم، مربی، والدین) انجام می دهند، تمرین کند.
تفکر در مورد اشتیاق دانش آموز برای الگوبرداری از دنیای بزرگسالان، تعقیب الگوهای آنها تا اینکه بتواند تعبیر و تفسیر معمول و مرسوم را داشته باشد که این کار (همانند سازی) است. در نتیجه او سعی می کند همانگونه که با او رفتار می کنند، باشد.
اگر مشاهده کند که طغیان ساده
لوحانه ی بزرگسالان نسبت به خودش تجویز شده، در ادراک خود فعالیت الگو شده را برمی
گزیند و به تناوب با دیگران بکار می گیرد. اما اگر بزرگسالان از طریق مذاکره کردن
خلاق و حفظ شأن او (الگوهای پخته تر) گام بردارند، دانش آموز (کودک و نوجوان) در
می یابد که باید به مقدار زیادی با دستورات اجتماعی بزرگسالان تطبیق یابد.
بنابراین پاسخ های عاطفی مؤثرتر خواهد بود تا واکنش های هیجانی که دستاوردهای
اندکی دارد. در حالی که نقل و انتقال افکار و عقاید صحیح به وسیله ی پرسش
و پاسخ های هیجانی مشکل ساز خواهد بود. اما ممکن است که
دانش آموز (کودک و نوجوان) در الگوهای اولیه ی خود تجدید نظر کند و در معادلات
اجتماعی با مشکلات، تضادها وسردرگمی ها مواجه شود. (تا کم و بیش حالات معلم و مربی
را در بیرون خود عینی سازد) تا از آنها به عنوان الگوهای بیرونی خود استفاده کند.
بنابراین این نقل و انتقالات عاطفی در شکل دهی شخصیت دانش آموز مؤثر است. او در
حالی که رشد می یابد و بالغ می شود، مجموعه ی کامل (ارتباطات پاسخی) ارگانیکی،
عاطفی، حرکتی، کلامی، ادراکی، سمبلیک بدست می آورد.
دانش آموز با نظم دهی افکار، عقاید، رفتار، واکنش و... از معلم و مربی خود از (ارتباطات پاسخی) آنها الگوبردار می کند و به طور تدوین شده ای همانند سازی کردن و بکار می گیرد. یعنی اگر معلم و مربی به رفتار غلط آنها پاسخ هیجانی نشان دهد به آنها یاد داده است که آنها هم در مقابل دیگران از خود واکنش های هیجانی نشان دهند. معلم و مربی باید در هنگام گفتگو امکان ارائه ی فرصت های ذهنی برنامه ریزی شده ای را برای دانش آموز فراهم آورند تا آنها چگونگی زندگی مسالمت آمیز را در دنیای امروز بیاموزند. دنیایی که با مشکلات فراوانی پیش روی آنهاست. آنها باید بیاموزند که چگونه و به روش منطقی با مشکلات برخورد کنند و راه صحیح عبور از آن را بیاموزند. چیزی که آنها باید بیاموزند در پرتو آگاهی ها و بینش های جید مورد نظر و جهت گیری شده است.
آگاهی ها و بینش هایی که برای برخورد با کارهای روزمره ی زندگی نیاز دارند تا به تنهایی بتوانند از عهده ی چنین کار عظیمی برآیند.
سرنخ مشکل را می توانیم در شناخت و احترام گذاشتن به تمامیت وجود دانش آموز به عنوان یک موجود زنده و منحصر به فرد و شخصیت بالقوه ای که باید راه ود را به سوی بلوغ فکری پیدا کند. احترام گذاشتن و گرامی داشت مقام دانش آموز به گونه ای باشد که به تمامیت و هویت او تجاوز نکنیم. ما می توانیم با صبر و حوصله به اوآن چیزی را یاد دهیم که او را قادر سازد تا بالغ شود، با شجاعت و اعتماد به نفس با زندگی روبرو شود و احساس کفایت را در خود برای مشارکت در نظم اجتماعی رشد دهد. (بزرگسالان آینده، نه کودکان امروز)
بالاتر از همه اینکه احساس کفایت را در مشارکت اجتماعی بدست آورد تا از خود تصویری هماهنگ با انتظارات و مسئولیت های یک اجتماع مدرن، بسازد. نظمی که در آن هر عضو یاد می گیرد که به عنوان یک شخصیت مستقل، در دنیای با ارزش های مشترک و هدفدار زندگی کند.
اینگونه آموزش و پرورش، درک عمیقی از طبیعت انسان و استعددها و توانایی هایی که شخصیت منحصر به فرد هر فرد در تلاش برای بدست آوردن راه خود در این دنیای پیچیده است، طلب می کند.
بالا بردن عزت نفس دانش آموز:
زمانیکه می خواهید از درست کاری که پیش گرفته اید، اطمینان حاصل کنید. می توانید از سئوالات زیر به عنوان الگو و راهنما بهره بگیرید. این سئوالات می توانند ملاک و معیاری برای سنجش عقاید و احساسات شما باشند. اگر به هر سئوالی پاسخ منفی دادید، باید مجددا در مورد آن فکر کرده و تغییر رویه دهید و اگر پاسخ شما مثبت بود، می توانید به مسیرتان ادامه دهید.
- آیا این کار باع می شود که دانش آموز نسبت به خود احساس خوبی داشته باشد و یا حداقل احساس بدی نداشته باشد؟
- آیا بدین ترتیب می توانیم به آنها بفهمانیم که حامی و پشتیبان آنها هستیم؟
- آیا می توانیم به آنها بفهمانیم
که عقاید و احساساتشان را درک
می کنیم؟
- آیا امروز به فعالیت های آنها عکس العمل مناسب نشان داده ایم و با حرف و عمل به آنها ثابت کرده ایم که از پیشرفت آنها خوشحال هستیم؟
- آیا به حرف های آنها با دقت و توجه کامل گوش داده ایم؟
- آیا آنها فکر می کنند که من حامی و طرفدار آنها هستم؟
- معلم باید الگوی کاملی از یک فرد شاد و با اعتماد به نفس بالا پیش روی دانش آموزان خود باشد.
خلاصله اینکه دانش آموزان زمانی برای خود ارزش قائل می شوند و نسبت به خود احساس خوبی دارند که به آنها اطمینان دهید که مورد علاقه و قابل احترام هستند.
نکته: از دانش آموزان انتظارات مشخص و منطقی داشته باشید.
دانش آموزان می توانند با کسب تجربه و از طریق مطالعه و مشاهده، مهارت های اجتماعی خود را تقویت کنند و اعتماد به نفس لازم را کسب کنند. اما در این مسیر نیازمند آزمایش و خطا هستند و در اینجاست که معلم باید حامی و پشتیبان آنها باشد و دراین مسیر از توهین و سرزنش اجتناب کند. مگر نه اینکه همه ی ما در طول مسیر زندگی اشتباهاتی داشته ایم و سعی کرده ایم تا آنها را برطرف کنیم.
واقع بین باشید:
مشکلات دانش آموز در جریان رشد اغلب توأم است با عدم توانایی معلم برای درک آنها، پاسخگویی به آنچه دانش آموز نیاز دارد. یعنی معلم به جای اینکه با دانش آموز در حد کودک و نوجوان رفتار کند و توقع داشته باشد، از او انتظار داردکه خود را در حد یک بزرگسال برساند.
دانش آموز سعی می کند خود را اثبات کند. هر چند که اغلب به دلیل تجربه و مهارت کم موفق نمی شود. به ویژه اینکه دلیل ارتباط معلم و دانش آموز برای کسب تجربه ی بیشتر است و کشف موضوعات و اصلاح آنها.
دانش آموز ممکن است در کلاس برای گفتن آنچه نیاز دارد، مشکلات قابل توجهی داشته باشد. اما اگر به وسیله ی معلم دلسوز، حساس، همدل، اجازه یابد می تواند، مشکلاتش را بیان کند. به جای اینکه بگذارید دانش آموز به سراغ شما بیاید، شما به استقبال او بروید و عاجزانه درخواست کنید که من خواهان کمک به شما هستم. نه اینکه درصدد رفع تکلیف برآیید.
در این مرحله دانش آموز هم یاد می گیرد که احساسات و نگرش های خود را شبیه معلم خود کند و در آینده فردی دلسوز در جامعه خواهد شد.
اینکه معلم توانسته روح عاطفه و
احساس را در دانش آموز متبلور کند، کاری عظیم است. شبیه گلدانی پر از گل های شاداب
و زیبا. چرا که معلم توانسته است به صورت سخاوتمندانه با دانش آموزان رفتار کند.
تا آنجا که دانش آموز هم توانسته خود را بهتر بشناسد و
ظرفیت های خود را در راه های مناسب تر بالاتر ببرد.
دانش آموز با مشاهده ی معلم فعال، کم کم و با احتیاط فراوان (خود درونی اش) را ظاهر می سازد و آن را با صمیمیت، وضوح و روشنی زیاد اظهار می کند. به زودی درمی یابد که در جز و مد زندگی حامی و پشتیبان مناسبی پیدا کرده است. معلم می تواند معمار مناسبی باشد و قصر زیبایی در ذهن دانش آموز بنا کند. در این مرحله معلم دلسوز و راهگشا عمل کرده است.
اکنون افکار و عملکرد دانش آموز در
هماهنگی با یکدیگر جهان
تازه ای پیش رویش گشوده است. به نظر می رسد که برای بدست آوردن آزادی، خود
برانگیختگی، فعالیت و رسیدن به موفقیت (هدف) تلاش مضاعف می کند. همه ی اینها به
دلیل احترام و آزادی روانی که او در صدد دست یابی بدان است، رشد یافته است.
به این ترتیب زندگی او شکل تازه ای پیدا می کند که می تواند در طی آن ماجراجویی کند. چرا که به مفهوم درک عمیق تری از زندگی دست یافته است. باید بتوانید راه های کمک به دانش آموز را برای اینکه به خودشان کمک کنند معین نمایید تا آنها استقلال، امنیت، آزادی و احساس مسئولیت را درک کرده، یادبگیرند که خودشان و دیگران را قبول داشته باشند و به آنان احترام بگذارند.
علت شدت احساساتی که برخی از دانش
آموزان از خود بروز
می دهند چیست؟
اغلب علت شدت تنفر، ترس، اضطراب
و... به دلیل احساس شکست و بی ارزشی و ناامنی و اینکه متعلق به هیچ کس نیستند. این
نوع احساسات غالبا شروع احساس محرومیت، بی توجهی و... می باشد
که شروع انحراف شخصیتی در کودک و نوجوان از همینجا شکل
می گیرد که عمیقا زندگی اش را تحت تأثیر قرار می دهد. آیا می دانید تعداد بسیاری
از این نوع دانش آموزان وجود دارند و این انگیزه ای است که معلم در جهت پیشگیری
(اگر نه اصلاح) تلاش می کند. زمانیکه فرصت هست صبورانه در رفع اشکالات دانش آموز
تلاش کنید، آنها به حمایت و پشتیبانی معلم خود نیاز دارند. نقش معلم تغییر نگرش
ها، مراقبت و پشتیبانی است.
دیگر تجربیات کار کردن با دانش
آموز نشان می دهد که اگر چنانچه به دانش آموز فرصت داده شود که بتواند احساسات و
نگرش های
خود را آزادانه بیان نماید، این کار سبب کشف تمایلات و احساسات دانش آموز می شود،
آنوقت بهتر می توانید در رفع اشکالات تلاش کنید.
اهمیت تقویت حس اعتماد به نفس دانش آموز:
اعتماد به نفس به دانش آموز کمک می کند تا اینگونه باشد:
1- اجتماعی و خونگرم.
2- صادق و صمیمی.
3- اهل تفکر و با حسن نیت.
4- به دنبال راه حل های مختلف.
5- قاطع و مسمم.
خلاصه اینکه دانش آموزان زمانی می توانند حس اعتماد به نفس خود را تقویت کنند که ابتدا شما باور و اطمینان خود را نسبت به آنها نشان دهید و محیطی امن و قابل پیش بینی برایشان فراهم کنید.
اهمیت تقویت حس اتکاء به نفس در دانش آموز:
اتکاء به نفس به دانش آموز کمک می کند که اینگونه باشد:
1- فعال
2- مستقل و بی نیاز
3- خلاق
4- توانا و کارآمد
5- خود انگیخته
این حس به دانش آموز کمک می کند تا در فعالیت ها، راسخ و ثابت قدم باشد. اینگونه دانش آموزان برای مسائل و مشکلات خود چاره اندیشی می کنند، اهداف خود را مشخص کرده و در تحقق آن اهداف، همواره عملکرد موفقیت آمیز دارند.
انتظار نداشته باشید که همه ی دانش آموزان افرادی متفاوت از دیگران باشند و یک صاحب منصب عالی مقام، یک عالم و دانشمند بنلد مرتبه و یا ادیب و نویسنده ای مشهور بشوند. بلکه تلاش کنید تا مهارت هایی را به آنها بیاموزید که به روند زندگی خود تسلط داشته باشند و کیفیت زندگی خود را بهتر کنند. در جوامعی که به سرعت تغییر می کنند، معمولا افرادی موفق هستند که می توانند با تغییرات هماهنگ شوند.
به عبارت دیگر، افرادی که خلاقیت، ابتکار عمل و توان تغییر و انعطاف پذیری دارند، همواره موفق ترند.
برای همین دانش آموزان باید متناسب با سن خود مسئولیت های متفاوتی را تجربه کنند. اما در وهله ی اول نخست دانش آموزان باید مسئولیت برخی عملکردهای خود را بر عهده بگیرند.
در مرحله ی بعد، از آنها انتظار می رود که به تدریج و متناسب با سن خود مسئولیت دیگران را برعهده بگیرند. بنابراین مسئولیت دادن به دانش آموز در حس خود اتکایی آنها نقش مهم و اساسی دارد. برای تحقق این امر آنها یاد می گیرند که باید صبور و پر تحمل باشند. و همچنین باید بدانند که چگونه با شکست و ناکامی های اجتناب ناپذیر برخورد کنند.
استفاده از جملات مناسب:
استفاده ی صحیح از کلمات در درمان
استرس و هیجان دانش آموز مفید است. با مشخص شدن این کاربرد، کلمات می توانند
اهداف، ارزش ها و نقش های کلیدی داشته باشند. با این روش ایده ها، احساسات،
پریشانی ها، سختی ها و... تعدیل می شوند. در اینصورت دانش آموز به درک تشخیص دست
می یابد. چرا که صحبت
کردن های درست با دانش آموز به او کمک می کند تا شناخت لازم را بدست آورد. از طریق
استفاده ی صحیح از کلمات دانش آموز متوجه می شود که باید محدودیت ها را بپذیرد و
می تواند به طرق متفاوتی پیش رود. با این کار او را تشویق به ادامه ی کار کرده
اید. اکنون او می تواند شیوه های مختلف کنار آمدن با خود را کشف کند. بنابراین
نحوه ی استفاده ی صحیح از کلمات را درک می کند که می تواند تسهیل کننده باشد.
مطمئنا تنبیه، تلافی جویی، رها سازی و تسویه حساب شخصی با دانش آموز، تزریق
احساسات منفی به او کمک
نمی کند. در اینجا نتوانسته اید نقش خود را به عنوان معلم و مربی به درستی ایفا
کنید. این دانش آموزان نمی توانند به درک تشخیصی مناسبی دست یابند و مهارت کنترل
افکار و تخیلات منفی را ندارند و ناخودآگاه دست به آزار و خشونت می زنند. آزمایش
ارزش های تشخیصی فراوانی توصیه شده است. از آنجا که دانش آموز چیزهای زیادی از
کلام معلم آموخته است. لذا در تمام مراحل باید رفتار صبورانه در چارچوب واقعیت ها
و به شکلی ساده گفتگو کنید.
مهارت های مربوط به حل کردن مشکلات:
دانش آموز با کمک و راهنمایی مناسب می تواند مهارت های لازم برای حل کردن مشکلات خود را کسب کند.
کلامی قاطع و واضح، اما دوستانه و محبت آمیز داشته باشید:
تا حد امکان برای بیان نظرات خود از جملات طولانی و توضیح و تفسیر استفاده نکنید و با جملات کوتاه منظور خود را بیان کنید.
از پرسیدن سئوال های غیر ضروری اجتناب کنید:
برخی معلمان کم تجربه اغلب از سئوال برای کنترل کردن دانش آموز
استفاده می کنند و تلاش می کنند تا بدین وسیله از دانش آموز اطلاعات خصوصی دریافت کنند. سئوال بیش از حد موجب رنجش خاطر و نگرانی دانش آموز می شود.
در برخی شرایط آنها باید فقط به خود پاسخ بدهند. بنابراین بهتر است از سئوال های غیر ضروری اجتناب کنید.
سئوالاتی برای مچ گیری:
برخی معلمان کم تجربه به منظور
مغلوب و سرزنش کردن دانش آموز، اغلب سئوالاتی می پرسند که رنجش و آزردگی خاطر
زیادی
به همراه دارد. بنابراین هرگز سئوالاتی که موجب تحقیر دانش آموز می شود، نپرسید.
برای تغییر دادن، امکان انتخاب های مختلف را برای او فراهم کنی. نه اینکه دانش
آموز را سرزنش و تحقیر کنید. در این صورت دانش آموز می فهمد او را درک می کنید و
به احساساتش توجه دارید. بدین ترتیب سعی می کند شرایط را تحت کنترل خود
در آورد. در غیر اینصورت به تدریج رابطه ی بین معلم و دانش آموز سست و تخریب می
شود. آیا تا به حال فکر کرده اید چگونه می توانید دانش آموز خود را راهنمایی کنید.
معلمان کم تجربه در اکثر اوقات
بدون اینکه متوجه باشند، از کلمات به گونه ای استفاده می کنند که نشان دهنده ی عدم
اعتماد و تردید
معلم نسبت به عملکرد دانش آموز است. گاهی اوقات با یک لحن توهین آمیز همه ی اعتماد
به نفس دانش آموز نسبت به خود را از دست می دهد. در این صورت او دیگر نمی تواند
نسبت به خودش اعتماد کند. آیا فکر می کنید اگر دانش آموزی تکلیفش را انجام نداد و
دست به کار اشتباهی زد، باید شروع به غرزدن کنید و هر چیزی را چندین بار برای او
تکرار کنید؟ مسلما، نه.
در این مواقع چه کارهایی باید انجام دهید؟
1- به او اعتماد به نفس بدهید
2- با آرامش عواقب اعمال و رفتارش را گوش زد کنید
3- به کمک یکدیگر نقشه و راه کارهای جدیدی برای اجرای بهتر مسئولیت هایش ارائه دهید.
4- به جای اینکه مثل یک دیکتاتور دستور دهید، تلاش کنید با ارائه ی دلایل و استدلال با یکدیگر به توافق برسید. اما این کار را با لحن مناسب انجام دهید.
5- هنگام گفتگو با دانش آموز احساسات او را در نظر بگیرید.
6- دلیل مثمر ثمر نبودن بعضی از راه کارها را به شکل معقول و منطقی ارائه دهید.
7- روش های نادرست را تصحیح کنید و از نکات مهم و مؤثر آنها بهره بگیرید.
8- توضیح و تفسیر زیاد نیز بیش از اینکه مشخص کننده باشد، گیج کننده است. چرا که دانش آموزان از بحث و گفتگوی مفصل و پیچیده سر در نمی آورند.
9- از کشمکش و درگیری با دانش آموز اجتناب کنید.
10- راه بروز مخالفت و درگیری را ببندید.
11- اگر می خواهید با دلیل و استدلال دانش آموز را قانع کنید، باید به او حق مخالفت کردن هم بدهید.
12- به جای رفتار خشن، بیشتر از حالت و چهره و حالت صدای آرام بهره بگیرید. (باوقار و منطقی)
13- ارائه ی راه حل های خلاقانه
توجه دانش آموز را متوجه راه
حل های مناسب می کند.
14- نباید رفتارتان به گونه ای
باشد که دانش آموز فکر کند که شما
می خواهید او در گفتگو بازنده باشد و شما برنده ی این میدان هستید.
15- با رفتارتان حسن عزت نفس را در دانش آموز تقویت کنید.
16- گاهی لازم است موضوع را با شوخ طبعی، ادامه دهید. اینگونه رفتار کردن، ابزاری قدرتمند برای رهایی و از بین بردن تنش ها هستند.
17- برای تصمیم گیری – حتی اگر نمی
خواهید خواسته ی
دانش آموز خود را عملی کنید – نظر او را بپرسید. چرا که احساس کند نظراتش را می
دانید و او را درک می کنید. آنوقت از بی توجهی و بی اعتنایی رنج نمی برد.
18- مهم ترین نکته این است که از قدرت خود به اندازه استفاده کنید و بیشتر با رفتار مؤدبانه و احترام آمیز با آنها برخورد کنید.
19- یادتان باشد با تنبیه و تهدید فریاد زدن و... راه به جایی نخواهید برد و هرگز نمی توانید دانش آموز را کاملا تحت کنترل خود در بیاورید. مسلما اینگونه رفتارهای دیکتار مآب نتایج منفی دارند و با اصرار بر انجام آن در نهایت قدرت، اقتدار، و عزت نفس خود را از دست می دهید.
20- تا آنجا که می توانید راهکارهایی برای تقویت مهارت دانش آموز ارائه دهید.
تربیت امری تدریجی است:
بسیاری از والدین و معلمان انتظار دارند که با چند جلسه آموزش و تمرین شاگرد دگرگون شده به آگاهی و نتیجه ی مطلوب دست یابد و در این رهگذر کمی با شتاب زدگی موضوع را دنبال می کنند. غافل از اینکه تدریس به مرور زمان و گذشت ایام بدست می آید. به عنوان مثال اگر شاگرد رفتار نامطلوب دارد، باید به مرور زمان به جای رفتار نامطلوب روش مطلوبی جایگزین کند.
پر واضح است که همه ی افراد کارهایشان
را بر طبق عادت انجام
می دهند. حتی روحیات بد و زشتی که از دوستان ناباب می آموزند به صورت عادت استحکام
و استوار می یابد. بدیهی است که هیچ چیزی به صورت عادت در نمی آید، مگر آنکه آن
رفتار مکررا انجام شود. بنابراین باید با صبر و حوصله عادت های نیکو را در آن به
وجود آورید.
با توجه به این مقدمه معلمان توجه پیدا کنند که هر روش آموزشی و تربیتی احتیاج به زمان دارد و به تدریج عمل تربیتی انجام می گیرد و به اصطلاح کار تربیتی همانند خم رنگ رزی نیست که به طور ضربتی انجام شود.
از اینجا به این نکته ی اساسی پی می بریم که بازسازی یک واقعیت تدریجی است و با یک نشست و یک برنامه ی تربیتی نمی توان امیدوار شد که کار تربیتی انجام شود.
به جای توبیخ علت را شناسایی کنید:
هر چیزی در نظام هستی دارای علت است و اگر فردی خوشبخت و یا بدبخت می شود. همه و همه دارای علل و عواملی است. خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:
ملت ها و انسان ها بدون جهت به سقوط و بدبختی گرفتار نمی شوند.
همینطور بی نظمی و بی ادبی و یا درس نخواندن شاگرد می تواند علت های متفاوت داشته باشد. آیا می توان قبول کرد که شاگرد از نمره ی عالی بدش می آید. بدون تردید همه ی دانش آموزان دوست دارند نمره ی عالی بگیرند. اما عده ی کمی به خواست خود جامع عمل می پوشانند. زیرا در اکثر موارد مشکلات خانوادگی، اجازه نمی دهد شاگردان خوب درس بخوانند و یا برخی شرایط (میزان هوش، آشنایی با روش درس خواندن و...) امکان رسیدن به هدف مطلوب را غیر ممکن می کند. یکی از نقاشان برجسته ی ایرانی که تابلوهایش در کشورهای عربی به مبلغ پنجاه میلیون تومان به بالا فروش می رفت در مصاحبه ای با یکی از نشریات داخلی گفته بود. من در مدرسه در درس ریاضی ضعیف بودم، اما متوجه شدم که استعداد من در نقاشی بسیار بالا است. برای همین در این رشته تلاش زیادی کردم و امروز در کارم به نتیجه ی مطلوب دست یافتم. بنده خودم در کلاس درس دوم راهنمایی دوستی داشتم که اصلا درسش بسیار ضعیف بود. یک روز از او سؤال کردم شلواری که پایت است از کدام مغازه خریده ای. ایشان جواب دادند که پدر من خیاط است و من خودم این شلوار را دوخته ام. ابتدا باور نکردم و از دوستم پرسیدم. این شلوار شبیه شلوار ارجینال و اصل است و او پاسخ داد. اگر هر شلواری را برای من بیاوری من شبیه همان شلوار و بهتر از آن را برایت می دوزم که خودت باور نکنی این شلوار اصل است یا نه. البته این دوستم به دلایلی ترک تحصیل کرد اما در کارش بسیار موفق شد و یکی از خیاطان ماهر است. شاید اگر معلمی او را راهنمایی می کرد و او را تشیوق می کرد که در رشته ی طراحی لباس تحصیل کند. اکنون ایشان دکترای طراحی لباس داشت. با توجه به این مقدمه معلمان و مربیان به جای سرکوفت زدن و توبیخ کردن، سعی کنند عوامل مزاحم را کشف کنند و یا اینکه با شناسایی استعداد شاگردان خود، آنها را در مسیر درست راهنمایی کنند. ناگفته نماند که معلم نباید برای همه ی شاگردان نسخه ی (روش) یکسان در نظر بگیرد. چنین کاری خیانت است.
آری، هر شاگرد وضع خاصی دارد و به قول معروف هر شاگرد یک انسان خاص بوده و برنامه ی خاصی را طلب می کند و معلم و مربی او باید از همان طریق او را پرورش دهد. در غیر اینصورت هر کاری که معلم و مربی انجام می دهد، میزان پریشانی و اضطراب شاگردان را افزایش خواهد داد. هر چقدر که معلمان و مربیان در شاگردان تنش و اضطراب ایجاد کنند، در آینده ناراحتی های عصبی و قلبی و گوارشی در جامعه افزایش خواهد یافت و در آینده با مردمی پر شور و با نشاط روبرو نخواهیم بود.
اگر معلم جلوی همه ی شاگردان آبرو
و حیثیت شاگردی را لکه دار کند، این عادت بین شاگردان کلاس ایجاد می شود و هر یک
سعی
می کند شخصیت دیگری را زیر سؤال ببرد و بارها دیده شده، هنگامیکه دانش آموزان از
مدرسه تعطیل می شوند و به سمت
خانه های خود می روند، یکدیگر را مسخره کرده یا خدای نکرده با یکدیگر دعوا می
کنند. با توجه به این گفته ها باید به همه ی معلمان و مربیان تأکید کنم که پیش از
آغاز برنامه های آموزشی از وضع روحی و خانوادگی و اقتصادی و اجتماعی و فکری و هوشی
و استعداد شاگردان آگاه شوند و شناخت لازم را بدست آورند.
احترام متقابل:
معلم باید توجه داشته باشد، شاگردان آینده سازان این مرز و بوم هستند، بنابراین باید به شخصیت او احترام بگذارد و به اهمیت آراء و افکار وی نیز متقابلا منصفانه رفتار کند.
گذشت شیوه ی بزرگان است:
یکی از ویژگی های معلم نمونه در
عین دقیق و قاطع بودن شکیبایی و صبر است. بدیهی است که همه ی شاگردان از نظر
اخلاقی و تربیتی در یک سطح نیستند. ممکن است برخی از آنان هوش یا فرهنگ
پایین تری داشته باشند و همه ی شاگردان از نظر اخلاقی و تربیتی در یک سطح نیستند و
ممکن است برخی از آنها رفتار غیر عاقلانه ای از خود بروز دهند. معلم با تجربه و
پخته دچار کمبود شخصیت نشده و به قول معروف از کوره در نمی رود و با ظرافت از کنار
آن رفتار ناشایست عبور می کند. اما برخی از معلمان کم تجربه به این نوع رفتار ها،
نوعی توهین و تحقیر تلقی می کنند و فرد بی ادب را شدیدا مجازات می کنند. اما همیشه
باید معلم و شاگرد در عین رابطه ی دوستی و صمیمی، حجاب و پرده ای وجود داشته باشد.
معلمان خرده گیر کوچکترین و جزئی ترین رفتارهای شاگردان را زیر نظر می گیرند و سرزنش و توبیخ نثارشان می کنند. با این کار ضرر و زیانی که معلم عایدش می شود به مراتب سنگین تر از ضرری است که متوجه شاگرد شده است.
معلمانی که این نوع رفتارها را با ظرافت و زیرکی مدیریت می کنند، علاوه بر آنکه به شخصیت خود لطمه نمی زنند، بلکه برقدر و ارزش خود می افزایند. همین روحیه ی گذشت می تواند یک عامل تربیتی به شمار آید و شاگرد متخلف را به خودسازی و بازسازی وادار کند. با اینکه اینگونه معلمان خود را غیر آگاه نشان می دهند، ولی شاگردان کلاس به خوبی در می یابند که معلم از رفتار و گفتار نامطلوب آگاهی یافته، روش تحمل و سازگاری را انتخاب کرده است.
جاذبه و دافعه:
رابطه ی معلم و شاگرد از روی مهر و
محبت و لطف و مودت برای ارشاد شاگردان استفاده می شود. ضمنا جدی بودن معلم، مانع
از این نیست که خوش خلق و خوش رفتار باشد. ولی نباید مزاح از حد اعتدال تجاوز کند.
زیرا اگر مزاح از حد تجاوز نماید باعث جرأت و جسارت شاگردان نسبت به معلم گشته و
اعتبار او را در معرض خطر قرار
می دهد. معلم نمونه با عکس العمل های مطلوب و در عین حال آموزنده و سازنده، نه
کوبنده و تحقیر کننده آنان را به اصول انسانی راهنمایی می کند. بدون آنکه گرفتار
هیجان و عصبانیت شود. متأسفانه در مواردی دیده شده که معلمان هیجان را با تربیت
معجون می سازند و همین ترکیب غلط است که به جای جذب، دفع نتیجه می دهد. برخی از
معلمان نمی دانند که بزرگترین سرمایه ای که به همراه خود دارند عبارت از وقار به همراه آرامش است که در
پرتو آن بسیاری از مشکلات مجال ظهور پیدا نمی کنند. اما بعضی از شاگردان تلاش
می کنند، سکون و آرامش را از معلم گرفته، او را به هیجان و عصبانیت دچار کنند. با
توجه به این مقدمه معلوم می شود هر گاه معلمی به هیجان درآمد، به ناتوانی خود
اعتراف کند. ضمنا باید توجه داشت که در مواقع هیجان گاه ممکن است معلم بیگناهی را
گناهکار تشخیص داده او را تنبیه کند
در خاتمه معلمان و مربیان به جای تندی و هیجان باید بکوشند با معجونی از عاطفه و تربیت، دانش آموزان عزیز و آینده سازان مملکت اسلامی را پرورش دهند.
تقلید از معلم:
در تقلید، شاگرد رفتاری را از معلم مشاهده کرده، سپس با اراده و اختیار آن را تقلید می کند. دانش آموز رفتار معلم را اعم از خوب و بد، زشت یا زیبا در خود پیاده می کند و در کردار خود ظهور و بروز می دهد.
چگونگی و جنبه ی ناخودآگاه تلقین پذیری موضع بسیار مهمی است که والدین و معلمان همواره باید به خاطر داشته باشند و بدانند که تلقین یک فکر و عقیده غالبا از آموختن آن مؤثرتر است.
به نام خدا
میم مثل معلم
نویسنده: عبدالله یزدانی
سر شناسه : یزدانی، عبدالله، 1353-
عنوان و نام پدید آور : میم مثل معلم/ عبدالله یزدانی.
مشخصات نشر : ورامین: دوقلوها، 1396.
مشخصات ظاهری : 55 ص.: مصور؛ 5/14 * 5/21 س م.
شابک : 50000ریال 1–24–8739-600–978
وضعیت فهرست نویسی : فیپا
موضوع : معلمان – روابط با شاگردان – جنبه های روانشناسی
موضوع : Teacher – student relationships – psychological aspects
موضوع : روانشناسی تربیتی
موضوع : Educational psychology
رده بندی کنگره : 1396 9 م 4ی/1033 LB
رده بندی دیویی : 1023/371
شماره کتابشناسی ملی : 4657279
ناشر: دوقلوها
نویسنده: عبدالله یزدانی
چاپ اول: 1396
شمارگان: 1000
شابک:1 – 24 – 8739 – 600 – 978
قیمت : 5000 تومان
همه ی حقوق محفوظ است
تلفن: 7010507 - 0919
مقدمه..........................................................................7
نقش معلم در ساختن رابطه ی سالم با دانش آموز چیست؟..........8
الگوی مناسبی برای دانش آموز خود باشید............................8
تغییر نگرش..................................................................9
عوامل موفقیت در دانش آموز............................................9
لذت بردن از تدریس........................................................9
نحوه ی عملکرد دانش آموز...............................................9
عوامل دیگری که بر رشد دانش آموز تأثیر دارند....................11
مهم این است که معلم بتواند...............................................11
موانعی که بر سر ارتباطتان وجود دارد را در هم بشکنید..........12
به تعهدات خود پایبند باشید................................................13
تحقیر کردن و بی ارزش جلوه دادن دانش آموز......................13
برای دانش آموز حکم صادر نکنید......................................13
نحوه ی آغاز کردن یک گفتگو.................................................13
تأثیرگذاری کلام............................................................14
انواع مختلف گفتگو........................................................15
عوامل اصلی که موجب تنش بین معلم و شاگرد می شوند................15
قوانین بازی استفاده از کلام..............................................16
قوانین بازی استفاده از شنیدن............................................16
توانایی ذهنی و استعداد دانش آموز.....................................19
ضعف روابط عاطفی بین معلم و دانش آموز.........................19
ترس از معلم................................................................20
بدگمانی نسبت به معلم.....................................................20
مهارت همدلی و همسویی با دانش آموز...............................20
رفتار آزار دهنده...........................................................20
پرخاشگری..................................................................21
اعمال رفتارهای احساسی................................................21
معلمان چگونه از قدرت خود بهره بگیرند............................21
شناخت مشکل..............................................................22
کلاس درس بدون مجادله.................................................22
ابزار قدرت.................................................................22
ابزارهای فیزیکی غلط...................................................23
تکنیک های کلامی غلط.................................................23
تکنیک های احساسی غلط..............................................23
خلق و خوی ناپایدار.....................................................24
دخالت کردن درامور بی مورد........................................24
ضعف در مدیریت کلاس...............................................24
رابطه ی کل و جزء.....................................................24
روش فهم موضوعات درسی..........................................25
محدودیت های حافظه...................................................25
نحوه ی خواندن.........................................................................25
تکنیک مرور ذهنی......................................................26
موضوع متن درس.......................................................27
فعالیت های جسمانی به عنوان یک راهبرد.........................27
ضرورت رفتار شناسی.................................................28
روش فکر کردن.........................................................28
در نظر گرفتن رفتار جایگزین........................................29
متوسل شدن به نیروی زور، آری یا نه..............................29
تاوان اشتباهات دانش آموز بدرفتار، چیست؟......................30
مبانی فرضی را در نظر بگیرید......................................30
دیدگاه دانش آموز نسبت به رفتار غلط...............................31
کنترل دانش آموز........................................................31
ابراز همدردی با دانش آموز..........................................31
تفکر........................................................................32
پیشگویی...................................................................32
نقش عشق و منطق......................................................33
با مقصر دانستن دانش آموز، اشتباه او جبران نخواهد شد.......34
مسئولیت پذیر بودن دانش آموز.......................................34
تحقیر و ترد شدن دانش آموز از طرف معلم.......................35
توصیه هایی به معلمین برای افزایش اعتماد به نفس.............35
الگو بودن معلم...........................................................36
بالا بردن سطح آگاهی و اعتماد به نفس.............................36
تمرین رفتاری............................................................36
سبک حرف زدن مناسبی داشته باشید................................37
مهارت های ارتباطی خود را افزایش دهید..........................37
روابط خود را با دانش آموز بهبود بخشید...........................38
روش برخورد با دانش آموز...........................................38
دانش آموز نیاز به پذیرش و توجه دیگران دارد...................38
هویت جویی...............................................................39
نیازهای دانش آموز......................................................39
بد بینی و نگرش منفی...................................................39
الگو برداری از رفتار معلم............................................41
تحقیر کردن دانش آموز.................................................41
تبعیض و بی عدالتی بین دانش آموزان...............................41
سخت گیری بیش از حد.................................................42
آموزش رفتار جرئتمندانه به دانش آموز.............................42
آموزش شیوه های مدیریت خشم به دانش آموزان..................43
افزایش آگاهی درباره ی پیامدهای پرخاشگری.....................43
دانش آموزان را کانون عقده های روانی خویش قرار ندهیم….44
تأثیر گذاری معلم.........................................................44
مراقبت رفتارتان باشید..................................................45
ابراز محبت به دانش آموز.............................................45
تبیین و تحلیل مسائل و آگاه ساختن دانش آموز.....................46
الگو دهی به دانش آموز................................................46
پرهیز از خشم و زورگویی............................................46
رعایت اصل تدریج در اصلاح رفتار................................47
استفاده از اصل نادیده گرفتن...........................................47
رفتاری را که می خواهید تغییر دهید، مشخص کنید..............48
از جنگ قدرت با دانش آموز خود بپرهیزید........................48
از داد و فریاد و تنبیه استفاده نکنید...................................48
به دانش آموز خود احترام بگذاید.....................................49
به دانش آموز حق سخن گفتن بدهید..................................50
تا می توانید از جمله های مثبت استفاده کنید........................50
چگونه با مسائل انضباطی دانش آموز خود برخورد کنید........50
امکان انتخاب دادن.......................................................51
حفظ خونسردی...........................................................51
پیامدهای طبیعی و منطقی رفتارش را توضیح دهید...............51
به دانش آموز بیاموزید که چگونه مسائل خود را حل کند........52
هنگام دعوای دانش آموزان.............................................52
فاکتورهای معلم خوب...................................................53
نحوه ی تفکر دانش آموز................................................53
گفته های دانش آموز به معلم...........................................54
نکات کلیدی معلم به دانش آموزان....................................54
نکات کلید..................................................................55
مقدمه
در حقیقت معلمین باید دانش آموزان را با پیام های مثبت و سرنوشت ساز انسانی و الهی سوق دهند، تا بر این باور باشند که ریشه ی تمام خوشبختی ها و بدبختی های انسان ریشه در جهل و نادانی دارد. پس تا می توانید بکوشید تا از عصاره ی معرفت تا آنجا که می توانید استفاده کنید.
لازم است دانش آموزان را با روحیه
ی نشاط و اخلاق تعلیم دهید.
پس به دانش آموزان احساس عشق ورزیدن را بیاموزید. در اینجا
دانش آموزان به وسیله ی تعلیم و تربیت، پله های ترقی را طی خواهند کرد تا به درجه
ی عالی کمال برسند و شور و شوق زندگی را درک کنند.
فراهم آوردن آرامش و اطمینان درونی از سوی معلم باعث بهبود کیفیت ذهنی دانش آموز می شود و آنها به روشنی می توانند با اندیشیدن خوب، افکار و رویاهای خود را کنترل کنند و چگونه اندیشیدن را می آموزند تا بتوانند ذهن خود را کنترل کنند. چنین امری میسر نخواهد شد، مگر با تلاش و کوشش به موفقیت دست یابند. به دانش آموزان تجربه های زندگی را بیاموزید تا یاد بگیرند گام های بعدی رسیدن به قله های موفقیت دست یافتنی است.
نقش معلم در ساختن رابطه ی سالم با دانش آموز چیست؟
اگر برای ساختن رابطه ای مثبت و صمیمانه با دانش آموز مصمم هستید. در اینجا باید برای دانش آموز کارهای مثبت و سرشار از محبت انجام دهید. اغلب معلمان می دانند که دانش آموز با چه چیزی خوشحال می شود.
1- هرگز اجازه ندهید که حرف های منفی و آزار دهنده، برای حل مشکلات بکار گرفته شود.
2- برای حل مشکل دانش آموز، بهبود
رابطه، سلامت روانی
دانش آموز، خودتان را مسئول بدانید.
3- کاری کنید کلاس درس سرشار از نشاط و انرژی باشد.
برخی معلمین فکر می کنند که نمی توانند کنترل بهتری روی رفتارشان داشته باشند. بدانید که اگر به این هم بیندیشید که اصلاح رفتارتان چقدر می تواند به بهبود رابطه ی تان کمک کند، یقینا همین لحظه در شیوه ی رفتارتان تجدید نظر خواهید کرد. این کار نه تنها رابطه ی شما را بهبود می بخشد، بلکه احساس خوبی را برای شما به ارمغان خواهد آورد.
الگوی مناسبی برای دانش آموز خود باشید:
دانش آموزان چیزهای زیادی از معلم
خود الگو می گیرند. آنها تا حد زیادی از روش هایی که معلم برای حل مشکلاتشان
استفاده می کند، الگوبرداری می کنند. اگر معلم با داد و فریاد زدن و... خشم و
عصبانیت خود را تخلیه کند، به احتمال زیاد دانش آموز یاد می گیرد همینگونه رفتار
کند. اینگونه گفته می شود به کارهای من نگاه نکن و فقط به حرف هایم گوش بده، جمله
ی درستی برای تربیت دانش آموز نیست. بنابراین اگر رفتارهای خشونت آمیز در دانش
آموز مشاهده
می شود، باید به والدین و معلم او نگاه کنید و ببینید آیا او از رفتارهای شما
الگوبرداری نکرده است. در این صورت قبل از اینکه انتظار داشته باشید دانش آموزتان
رفتارش را تغییر دهد، ابتدا باید خودتان رفتارتان را تغییر دهید.
اگر در کلاس زیاد بحث و جدل وجود دارد، احتمال اینکه دانش آموز نیز چنین رفتاری داشته باشد، بسیار زیاد است.
تغییر نگرش:
معلم می تواندی با حرف زدن با دانش
آموز تغییر نگرش ایجاد کند. ابتدا باید نگرش دانش آموز را تغییر دهید و بعد رفتار
مدنظر را به
آنها آموزش دهید. می توانید با دادن اطلاعات کافی، توضیح دادن درباره ی مسائل،
دلیل و مدرک آوردن منطقی و دیدن مسأله
از زوایای مختلف، نظرشان را تغییر دهید. در بیشتر مواقع بعد
از چندین بار راهکار نشان دادن تغییر خواهد کرد.
نکته: تغییر رفتار و عادت کردن با دلیل و منطق آوردن و راهنمایی صحیح امکان پذیر است. بهتر است عواقب اعمال و رفتارش را به او بگویید. به او بفهمانید عواقب و مسئولیت اعمال و رفتارش به عهده ی خود اوست. گاهی بهتر است بگذارید شکست های کوچک را تجربه کند تا بتواند عواقب اعمال و رفتارش را ببیند.
عوامل موفقیت در دانش آموز:
معلم مهمترین نقش را در آموزش ایفا می کند. بنابراین چگونگی عملکرد دانش آموز به رفتار معلم بستگی دارد. (معلم آینه ی دانش آموز)
لذت بردن از تدریس:
معلم ایده آل فردی است که همه ی ملاک ها و معیارهای مناسب را در حد پذیرفته ای دارا می باشد و از معیارهای تعیین کننده مثل صبر و حوصله، لذت بردن از تدریس، عشق به دانش آموز و... غافل نباشد. بنابراین هر فردی که فقط به دلیل مهارت در یک رشته ی تحصیلی (فیزیک، شیمی و...) نمی تواند معلم خوبی باشد. بلکه باید ملاک ها و معیارهای متعددی داشته باشد. نخستین گام آرامش روناین کلاس است. او باید بتواند تمام ناکامی های دانش آموز خود را برطرف کند و حامی و پشتیبان مناسبی باشد.
نحوه ی عملکرد دانش آموز:
کارایی و عملکرد دانش آموز نیز
همانند بزرگسالان با نوع احساسات آنها رابطه ی مستقیم دارد، و زمانی که شاد هستند
و نسبت به خود احساس خوبی دارند، می توانند عملکرد بهتر و مناسب تری داشته باشند.
وقتی با دانش آموز به درستی رفتار می شود، آنها خوشحال اند و نسبت به خود احساس
خوبی دارند و کار خود را به درستی انجام
می دهند. اعتماد به نفس دانش آموز از نحوه ی برخورد معلم، احترام، عشق معلم نسبت
به خود، حس عزت نفس آنها را تقویت می کند. بدین ترتیب آنها می توانند فردی شاد،
مستقل و با اعتماد به نفس بالا باشند. در این مسیر یافتن یک رویکرد مناسب اهمیت
دارد. متأسفانه برخی معلمان کم تجربه فکر می کنند با تحقیر، انتقاد و طرد کردن
دانش آموز نتیجه ی بهتری از موافقت و تحسین کردن بدست
می آورند. خود باوری و عزت نفس به دانش آموز کمک می کند تا بتواند در مواجه با
مشکلات قدرتمندانه تر عمل کند و رفتار تأمل آمیر و معقول تری داشته باشد. فقدان حس
عزت نفس از جمله مهمترین دلایل شناخته شده، برای عدم موفقیت دانش آموز در مدرسه،
تشویش و نگرانی، و ظهور برخی ناهنجاری های روانی در آنها و همچنین انجام برخی بزه
کاری ها در سنین پایین است. بنابراین طبیعت و خلق و خوی معلم به دانش آموز عزت نفس
مثبت می دهد.
بهترین و با ارزش ترین هدیه ای که معلم می تواند به دانش آموز خود بدهد، هویت فردی است. اما در این رابطه حس عزت نفس معلم نیز بسیار مهم است چرا که اگر معلم به قابلیت ها و عملکرد خود رضایت داشته باشد، آنوقت می تواند به رشد و بالندگی دانش آموز خود کمک کند.
البته مسأله این است که کسی که
خودش تحت فشار است، نمی تواند رفتار سنجیده و حساب شده داشته باشد و به منظور
کنترل و
اداره کردن دانش آموزان، بیشتر تمایل دارد
که از قوانین و دستورالعمل های سخت و خشن استفاده کند. با وجود اینکه می دانیم هر
چه شرایط برای دانش آموز قابل پیش بینی باشد، احساس امنیت و آرامش بیشتری خواهد
داشت. اما خطر استفاده از شیوه های تربیتی خشک و غیرقابل انعطاف که به روحیه و
احساسات دانش آموز توجه نمی کند، همچنان وجود دارد.
تحقیقات اخیر نشان می دهند که
عواملی چون توجه به محبت به
دانش آموز دوستی و صمیمیت، برقراری ارتباط متقابل با آنها، و پرهیز و دوری کردن از
فشار و استرس، در رشد و پرورش ذهنی و اخلاقی دانش آموز نقش بسزایی دارد. همچنین
تحقیقات نشان می دهند که تجربیات احساسی و عاطفی دوران مدرسه (خاطرات تحصیلی) در
شکل گیری شخصیت فرد تأثیر قابل ملاحظه ای دارند. به عبارت دیگر، شیوه ی تربیتی
مثبت گرا، تأثیرپذیر و مقتدر که از یک الگوی مشخص تبعیت می کند، برای رشد و پرورش
دانش آموز به مراتب بهتر و مؤثرتر از روش های تربیت خشک و خشن و مقرراتی و نظم
محور هستند.
هر روز از خودتان بپرسید برای احساس امنیت، موفقیت و ارزش و احترام دانش آموزم چه کاری انجام داده ام؟ آیا کاری کرده ام که او نسبت به خودش احساس خوبی داشته باشد؟ و اگر پاسخ شما مثبت بود، همین برایتان کافی است.
عوامل دیگری که بر رشد دانش آموز تأثیر دارند:
1- بلوغ جسمی: انجام تمرینات ورزشی و مهارت های حرکتی، هماهنگی حرکتی
2- بلوغ علمی: مهارت های لازم برای یادگیری
3- بلوغ ذهنی: مهارت درست فکر کردن
4- بلوغ اجتماعی: پرورش مهارت های ارتباطی سالم
5- بلوغ عاطفی: ارتباط کلامی و حس عدالت خواهی
6- بلوغ رفتاری: شامل مواردی چون مسئولیت پذیری
نکته: احساس مسئولیت و عدم وابستگی یا کاهش وابستگی به دیگران و رسیدن به نقطه ی مطلوب است.
مهم این است که معلم بتواند:
1- با دانش آموز درست ارتباط برقرار کند و روابط فیمابین را ثابت و متعادل نگه دارد
2- یک محیط امن و قابل پیش بینی به لحاظ احساسی و فیزیکی برای دانش آموزان خود ایجاد و آن را حفظ کند.
3- نمایش قدرت و بگو مگو را به حداقل برساند.
4- به دانش آموزان خود نشان دهد که به آنها عشق و تعهد دارد و هموراه حامی و طرفدار آنهاست.
اگر با احترام و علاقه و با
برقراری ارتباط صحیح با دانش آموزان صحبت کنید، آنوقت می توانید به دانش آموز خود
کمک کنید تا بتواند ویژگی های مثبت شخصیتی را کسب کرده و بهتر و قوی تر با مشکلات
و چالش های زندگی مقابله کند. اما اگر با یک اشتباه کوچک از کوره در برودید (از
کاه، کوه بسازید)، به دانش آموز خود
می آموزید با کوچکترین اشتباه دیگران، همین رفتار را بروز دهد. بدین ترتیب دانش
آموز می تواند صفات پسندیده ی گذشت و بخشندگی را کسب کند. دانش آموز نیاز دارد که
به معلم خود تکیه کند و بدین منظور باید معلم خود را باور داشته باشد. چه گنجی از
این بالاتر که دانش آموز معلم خود را قبول داشته باشد.
مهمترین نکته این است که معلم با
چشم پوشی کردن از اشتباهات کوچک، قوت و دلگرمی به دانش آموز خود می دهد که اینگونه
مشکلات ناچیز و کم اهمیت نمی تواند به روابط معلم و دانش آموز آسیب جدی وارد کند.
تنها زمانی خطر جدی روابط شما را تهدید
می کند که دانش آموز به معلم و حرف هایش اعتماد نداشته باشد.
در این شرایط دانش آموز احساس می کند، ارزش دوست داشته شدن ندارد و رابطه ی احساسی خود را با معلم قطع کرده و برای برقراری ارتباط عاطفی هیچگونه تمایلی نشان نمی دهد.
در روابط معلم و شاگرد همیشه جایی برای آزمایش و خطا وجود دارد، مشروط بر اینکه زیاد ریسک نکنید و دانش آموز را به گونه ای دوست بدارید که آنها از عشق و علاقه ی شما نسبت به خود مطمئن شوند. این یک حقیقت امید بخش و دلگرم کننده است.
مطمئن باشید با وارد کردن آسیب روحی و جسمی، شخصیت و عملکرد دانش آموز نه اینکه بهبود نمی یابد، حتی بدتر می شود. بنابراین با احترام گذاشتن به دانش آموز، امنیت لازم را برای او تأمین کنید.
موانعی که بر سر ارتباطتان وجود دارد را در هم بشکنید:
یکی از عوامل مهمی که به شدت روابط معلم و شاگرد را تحت تأثیر قرار می دهد، احساس امنیتی است که دانش آموز از بودن در کنار معلم خود بدست می آورد.
بدانید که ارتباط مثبت و صمیمیت زمانی میان معلم و شاگرد به وجود می آید که دانش آموز احساس امنیت کند.
نکته: برقراری رابطه ی مثبت با دانش آموز، در بیشتر اوقات بسیار اسرار آمیز و لذت بخش است. برای همین همه ی تلاشتان را برای داشتن رابطه ی مثبت با دانش آموز به کار گیرید.
به تعهدات خود پایبند باشید:
تعهد، سنگ بنای یک رابطه ی مثبت
است. تعهد در قالب فداکاری، بخشش، حمایت، همکاری و کار گروهی معنا پیدا می کند.
اما تعهد بیش از هر مفهوم دیگر، به معنای دانستن این است که دانش آموز
می تواند روی حمایت معلم خود حساب کند و مطمئن باشد در هر شرایطی همراه اوست و از
او محافظت کرده و یاری رسان اوست.
نکته: نسبت به دانش آموز افکار و پیش فرض های مثبت داشته باشید.
تحقیر کردن و بی ارزش جلوه دادن دانش آموز:
هنگام تحقیر کردن به طور مستقیم و یا غیر مستقیم افکار، احساسات و شخصیت دانش آموز تحقیر شده و بی ارزش جلوه می دهد.
نکته: توجه داشته باشید تفسیرها و برداشت های منفی مخرب است.
برای دانش آموز حکم صادر نکنید:
برخی دانش آموزان نمی توانند دلیل و توضیح های معلم برای اصلاح کار خود را قبول کنند. شاید نتواسته اید موضوع را خوب به دانش آموز بفهمانید. حتی اگر چندین بار هم توضیح داده باشید، بهتر است از روانشناس و یا از مشاور تحصیلی کمک بگیرید.
نکته: برای دانش آموز سخنرانی نکنید و پند و اندرز ندهید، بلکه راهکار ارائه دهید. به طور کلی سعی کنید ارتباطات مثبتی با آنها داشته باشید.
نحوه ی آغاز کردن یک گفتگو، چگونگی پیش رفتن آن را تعیین کنید:
بدانید که اگر معلم هنگام گفتگو با دانش آموز، آرامش خود را حفظ کرده پاسخ های منطقی و دوستانه به او بدهد، با این کار در حقیقت کاری را انجام داده است که به آن احترام در عمل گفته می شود.
نکته: احترام، مهمترین رکن در امر تربیت است. همیشه مراقب باشید که رفتارتان سرشار از ادب و احترام باشد. بدانید و آگاه باشید که احترام گذاشتن به دانش آموز بسیار مهم است. حتی اگر اتفاق ناگواری رخ بدهد.
تأثیرگذاری کلام:
باید به خاطر داشته باشید، زمانی
که کلامی از زبان معلم خارج
می شود، فرمان و اعتبار (صاحب کلام) را به دست گرفته و به هر جا بخواهد می برد. در
حقیقت چشمه ی جوشان موفقیت در ارتباط کلامی نهفته است. به همان گونه عدم موفقیت در
پس معنای کلمات می باشد.
در حقیقت معنای واقعی هر تکه ای از
کلامی که معلم برای
دانش آموز بیان می کند، می تواند برداشت ها و معانی متفاوتی داشته باشد. از جمله
حسن نیت، سوء نیت، بی تفاوتی نسبت به دانش آموز، به وجود آوردن تشنجات ذهنی و
درنهایت درگیری لفظی بین گوینده ی کلام و شخص مقابل به عنوان شنونده ی کلام رخ می
دهد. البته بسته به این است که گوینده و شنونده ی کلام در چه وضعیت روحی و روانی و
احساسی قرار دارند.
گاهی نداشتن توجه کافی به ارتباطات
کلامی و رفتاری، مشکلات بسیار جدی روانی را در محیط کلاس به وجود می آورد که به
شدت رابطه ی معلم و شاگرد را تهدید می کند. از طرفی خلق و خوی لحظه ای که متأثر از
کمبود تجربه ی کافی می باشد، تأثیر بسیار زیادی بر ارتباط مؤثر خواهد داشت.
مطالعات دانشمندان علوم ارتباطات نشان داده است که وقتی افراد در وضعیت عمومی خوبی هستند و به عبارتی سرحال و مسرور از عواطف انسانی اند دید مثبت تر نسبت به اطرافیان خود دارند و زمانی که سرحال نیستند حس بدبینی شان به شدت افزایش می یابد.
همینطور باورها و انتظارات ما از دیگران عواملی هستند که به شدت بر روابط فیمابین تأثیر می گذارند. مطالعات اندیشمندان علوم رفتاری نشان می دهد که انتظارات نه تنها بر ادراکات ما تأثیر می گذارند، بلکه بر رفتار اطرافیان نیز اثرگذار می باشد.
تحقیقات دانشمندان رفتار شناس نشان
می دهد، داشتن ارتباط مؤثر و سالم به سان شاه رگ حیاطی رابطه ی مؤثر و سالم است.
آنچه موضوع کلام را به چالش می کشاند، عکس العمل طرف مقابل است. یعنی اینکه شما
باید بتوانید برای کلامی که بر زبان می آورید،
عکس العمل طرف مقابل را پیش بینی کنید. در اینجا متوجه می شوید چه حرفی را باید
بزنید و چگونه کلام را منعقد کنید. مراقب باشید در موقعیت های حساس انفجارات تخریب
کننده ی ذهنی به وجود می آید.
به عقیده ی ورانشناسان هر گونه مشکلی را می توان با آرامش و گفتگوی صلح آمیز برطرف رکدن و محیط امن و آرامش بخشی ساخت.
نکته: یکی از مؤثرترین مهارت های پویا، کنترل احساسات منفی میباشد. سعی کنید گفتگویی عاری از تنش و خشم داشته باشید. اولین نکته این است، قواعد و تکنیک های گفتگوی سالم را یاد گرفته باشید.
انواع مختلف گفتگو:
به عقیده ی روانشناسان انواع مختلف گفتگو مشتمل بر شش نوع می باشد:
1- گفتگوی محبت آمیز.
2- گفتگوی مشاجره ای.
3- گفتگوی عاشقانه.
4- گفتگوی دوستانه.
5- گفتگوی غیر جدی و غیر مهم (عادی)
6- گفتگوهای پشتیبانی کننده (بدون نصیحت کردن)
نکته: مشکل زمانی به وجود می آید که دانش آموز احساس کند عادلانه با او برخورد نشده است. باید راه مقابله با مشکلات را بیابید نه اینکه صرفا بخواهید دانش آموز را محکوم کنید. یعنی در مرحله ی اول نباید به دنبال محکوم کردن دانش آموز باشید. هنگام گفتگو حفظ حرمت و داشتن رابطه ای دوستانه با دانش آموز، مهمتر از حل کردن مشکل است. مهم این است که شما چه برخوردی با آن مشکل دارید. آگاه باشید که نحوه ی برخورد با مشکلات، خود یک تصمیم بزرگ و تعیین کننده است.
عوامل اصلی که موجب تنش بین معلم و شاگرد می شوند، عبارتند از:
1- حواسپرتی دانش آموز (نداشتن توجه کافی)
2- حالت های احساسی خاص (نگاه بدبینانه نسبت به معلم)
3- باورها و انتظارات غلط (برداشت های غلط نسبت به موضوعات)
4- سبک رفتار بی ادبانه (سوء رفتار)
5- مخفی کاری و پنهان نگه داشتن موضوعات
6- فراموش کردن تکالیف
7- بی نظمی
8- بهداشت فردی
9- انجام ندادن وظایف فردی
10- شیطنت ها و تحریکات سر کلاس (حالت های خاص روحی)
11- زورگویی و قلدری
12- عدم آداب اجتماعی
نکته: آگاهی از عوامل مخرب، بزرگترین قدرت در کنترل رفتارتان است. مراقب باشید در میدان مشاجره گیر نیفتید.
قوانین بازی استفاده از کلام:
1- هنگام صحبت کردن سعی کنید فقط در مورد تفکرات، احساسات و نگرانی های خودتان نسبت به موضوع سخن بگویید.
2- پشت سر هم و بدون وقفه حرف نزنید. (شمرده و آرام)
3- به دانش آموز فرصت دهید به حرف هایتان فکر کند
4- کمی سکوت کنید و به دانش آموزتان اجازه دهید تا حرف هایتان را تحلیل و تفسیر کرده و به آنها فکر کند.
5- اگر تفسیری که دانش آموز از حرف های شما داشت درست نبود، باید در کمال احترام منظورتان را برای او توضیح دهید. به طوری که بتواند کاملا متوجه حرف هایتان بشود.
6- منظورتان را خیلی شفاف و واضح بیان کنید. و هر توضیحی که دانش آموز خواست، به او ارائه دهید.
قوانین بازی استفاده از شنیدن:
1- آنچه شنیده اید را تفسیر کنید.
2- هر وقت احساس کردید که به درستی متوجه جمله یا بحث خاصی نشده اید، از دانش آموز بخواهید که مجددا منظورش را برای شما توضیح دهد.
3- سعی نکنید که بلافاصله جواب بدهید، بلکه بر مفهوم پیام کلامتان تمرکز کنید.
4- تا زمانی که نقش شنونده را بازی می کنید، نباید نظرات و تفکراتتان را بیان کنید.
5- آگر از شنیدن حرف های دانش آموزتان برآشفته اید، سعی کنید آرامش خود را حفظ کرده و همچنان به حرف های او گوش دهید.
6- تا زمانی که نوبت صبحت کردن خودتان فرا برسد، صبر کیند.
7- هنگامی که نقش گوینده بودن به شما باز گردد، فقط باید در مورد حرف های دانش آموز و درکی که از آنها داشته اید صحبت کنید.
8- پیشنهادهایتان را بیان کنید.
9- یک توضیح خوب، کوتاه، همراه با جزئیات است.
10- اجتناب از مشاجره
11- بحث و گفتگو فقط در پیرامون مشکل باشد.
12- ارزیابی مشکل مهمتر از جر و بحث است.
13- خود دار بودن روشی برای کنترل خودتان است.
14- به نحوه ی فکر کردنتان نظری بیفکنید.
15- به نحوه ی عکس العملتان نظری بیفکنید.
16- برای احساستان ترمز بگذارید.
17- هنگام بحران ها چند نفس عمیق بکشید.
18- مجددا تکرار می کنم، شما باید علاوه بر اینکه افکارتان را کنترل می کنید، باید بتوانید حرکات چهره ، لحن و حرکات بدنتان را کنترل کنید.
19- آنقدر عرصه را بر دانش آموز تنگ نکنید که احساس کند بر روی میدان مین راه می رود.
20- فکر کنید با انجام چه سخنانی قوانین جدید را به دانش آموز تفهیم کنید.
21- آیا دانش آموز می تواند این قوانین را اجرایی کند.
22- آیا از این قوانین خوشش می آید.
23- آیا تفهیم و آگاه کردن دانش آموز روند مثبتی داشته است.
24- آیا نتیجه و پایان کار رضایت بخش است.
25- آیا باید به عقب برگردید و دوباره شروع کنید.
26- در هر صورت هیچ گاه ناامید نشوید، صرف نتیجه ملاک نیست.
27- باور داشته باشید در هر گفتگویی روند رو به رشدی وجود دارد.
28- در لحظات سخت به خدا پناه ببرید.
29- بر آنچه در روح و روان دانش آموز می گذرد دقت کنید و مشکلات آنها را مرتفع کنید.
30- زمانیکه فقط به عنوان معلم (تدریس) در کنار دانش آموز قرار می گیرید، تنش زا را خنثی کنید.
31- محافظت از گوهر دوستی و حمایت در امر تربیت نقش بنیادی دارد.
32- برای حمایت بیشتر سعی کنید، حمایت های احساسی خود را با خلوصی از ایمان انسانی به دانش آموز نشان دهید.
33- سعی کنید، کاری کنید تا دانش آموز از عملکردتان خوش بین باشد.
34- اگر از آن دسته معلمانی هستید که نسبت به اکثر دانش آموزان بدبین هستند، راه به جایی نخواهید برد.
35- در راستاین حفاظت، احیا و عمق بخشیدن به شخصیت انسانی دانش آموز گام بردارید.
36- گوش کردن به سخنان دانش آموز، بدون ترس از قضاوت شدن و تلافی جویی اهمیت دارد.
37- به آنچه در عمق وجود و احساس دانش آموز است، دقت کنید.
38- گفتگوی دوستانه تبدیل به مشاجره نمی شود.
39- از شأن و منزلتتان با مشاجره نکردن محافظت کنید.
40- معلم خوب فردی است که دانش
آموز از دیدنش خوشحال
می شود.
41- هرگز سعی نکنید با زور و تهدید رفتار و عملکرد دانش آموز را تغییر دهید.
42- تلاش برای برقراری رابطه ی
دوستانه با دانش آموز،
سرمایه گذاری پر منفعتی است که نتیجه ی آن در شادی و نشاط
آینده ی خانواده و جامعه سودمند است.
43- دقت در مورد موضوعاتی که هیجانات منفی ایجاد می کند.
44- به جای سرزنش کردن نظرتان را در مورد موضوعات پیش آمده بیان کنید.
45- یک مصاحبه گر خوب باشید، یعنی بتوانید سئوالات و راهکارهای خوب نسبت به مشکل ارائه دهید.
46- وقتی شما از اتفاقی ناراحت هستید، موضوع را تحلیل و بررسی کنید. نه اینکه به دنبال سرزنش و تنبیه باشید.
47- موضوع حمایت عاطفی در ارتباط معلم و شاگرد اهمیت دارد.
48- هنگامیکه دانش آموز با مشکلی مواجه می شود، با رفتار و کلامی زیبا با او برخورد کنیاد.
49- با دانش آموز با واژه های مناسب سخن بگویید.
50- هرگز تصور نکنید با پرخاشگری دانش آموز اصلاح می شود.
51- تا کنون برای شاد بودن دانش آموزان چه کاری انجام داده اید.
نکته: شنونده ی خوب بودن هگز به معنای موافق بودن صد در صد نیست. گاهی اوقات خشمی کوچک می تواند آتش مشاجره ی وحشتناکی را روشن کند. باید بتوانید احساسات منفی خود را کنترل کنید.
توانایی ذهنی و استعداد دانش آموز:
به طور کلی توانایی ذهنی و استعداد هر شخص با دیگری متفاوت است. اگر فرد کم هوش رشته ای را برگزیند که گذراندن آن به هوش و توانایی بسیار نیاز داشته باشد، دچار مشقت هایی خواهد شد.
عده ای از دانش آموزان از نظر هوشی قدرت ورود به دانشگاه را ندارند. فشار زیاد به این افراد نه تنها توفیقی در پی نخواهد داشت. بلکه موجب بر هم خوردن تعادل روحی، از دست رفتن اعتماد به نفس و گوشه گیری آنان خواهد شد.
در زمینه ی استعداد نیز نخست یادآور می شویم که طرز تلقی ها، رغبت ها، خصوصیات جسمانی، نیازها و خلق و خوی فرد، از جمله عوامل سازنده ی شخصیت اوست. باید توجه داشت که مهارت و استعداد هر دانش آموز با دیگری متفاوت است و نحوه و میزان یادگیری در همه ی دانش آموزان یکسان نیست.
ضعف روابط عاطفی بین معلم و دانش آموز:
معلمانی که انگیزه ی کمی برای
برقراری رابطه ی عاطفی با
دانش آموز خود دارند، فضای کلاس منجمد و بی روح است. دقایق و ثانیه ها به کندی می
گذرد و دانش آموزان درکنار معلم بار سنگینی از فشار روانی را تحمل می کنند.
نکته: حمایت عاطفی، یکی از مهمترین
ارکان آموزش است.
دانش آموزانی که بالاترین حمایت عاطفی را از طرف معلم دریافت می کنند، عملکرد و
راندمان بالاتری خواهند داشت.
ترس از معلم:
بدون تردید ترس از معلم راندمان و کیفیت تحصیل را پایین می آورد. چرا که بیشتر افکار دانش آموز صرف موضوعی خلاف جهت فهمیدن درس است.
بدگمانی نسبت به معلم:
دانش آموزی که نسبت به معلم خود دید خوبی نداشته باشد، چگونه می تواند بر روی درس تمرکز کند و با اعتماد به نفس بالا مسیر تحصیل و یادگیری را ادامه دهد.
نکته: نقطه ی عطف موضوع انزجار از معلم است که دانش آموز را از مدرسه و تحصیل بیزار می کند.
مهارت همدلی و همسویی با دانش آموز:
یکی از مهمترین زمینه های سلامتی رواین دانش آموز، مهارت معلم در همدلی با دانش آموز است. چنانچه این مؤلفه ویروسی شود، بی شک آثار ارزشمند علم و تحصیل کمرنگ می شود. زیرا هدف اصلی آموزش و پرورش، کمک به پرورش جسم و روح دانش آموز است. بنابراین سوء رفتار موجب اختلال در ارتباط معلم و شاگرد می شود.
نکته: از ذهن خوانی های بی مورد نسبت به دانش آموز اجتناب کنید.
رفتار آزار دهنده:
برخی معلمان کم تجربه به راحتی
شخصیت دانش آموز خود را با رفتار و گفتار ناپسند لگدمال می کنند و هیچگونه حریم و
خط قرمزی قائل نیستند. در این وضعیت، واژه ها به جای آنکه به کمک
دانش آموز بیایند، به سلاحی تبدیل می شوند، تا زمینه ی آزار و اذیت فراهم شود و از
این مسأله هم خشنود است.
نکته: خط زیبا ملاک نیست یا اینکه خوش صحبت، خوش بیان و خوش صدا باشید.
پرخاشگری:
دانش آموز در محیط کلاس به جای احساس آرامش و امنیت، احساس می کند وارد میدان نبرد شده است. بدین ترتیب احساس می کند هیچگونه احترامی برای او قائل نیستند. مسلما اینگونه رفتارها بر روی دانش آموز تأثیر می گذارد. حتی برخورد ناخوشایند با دانش آموز خطاکار بر روی دانش آموزان دیگر که در حال مشاهده ی روند تخریبی دوستشان هستند، بسیار ناخوشاند است. آیا شما دوست دارید جلوی چشمانتان دو نفر با یکدیگر مشاجره کنند. مسلما مشاهده ی چنین رفتارهایی آزار دهنده است.
نکته: عامل پرخاشگری در دانش آموز،
کاهش توانایی فکری، عدم تمرکز، احساس غم و اندوه، کاهش لذت بردن از درس، خستگی،
کم حوصلگی، احساس بد به خود و دیگران، احساس ضعف و تنهایی و... می باشد.
اعمال رفتارهای احساسی:
چنانچه معلم عملی را بر پایه ی احساسات زودگذر، نگاه سطحی به موضوع، بدون تعقل و تفکر، بدون سنجیدن شرایط، ناهماهنگی و اختلال در تدریس به وجود آورد، نقش تعلیم و تربیتی خود را انجام نداده است. لازم است معلم از کشمکش های جنجالی خودداری کند.
معلمان چگونه از قدرت خود بهره بگیرند:
معلم همواره بر دانش آموز قدرت و تسلط دارد. چرا که از لحاظ فیزیکی قوی تر از آنها هستند و برای بیان مقاصد خود بهتر می توانند از کلمات استفاده کنند. از لحاظ روحی و روانی نیز دانش آموزان بیشتر شکننده هستند. رابطه ی معلم و شاگرد یک رابطه ی نابرابر و دامنه ی سوء استفاده از آن بسیار وسیع و گسترده است.
بسیاری از مشکلات معلم به منظور
برقراری نظم و آرامش در کلاس به این دلیل است که برای قدرت و تسلط تفاوت قائل نمی
شوند و
هر دو را به یک نحو تعبیر و تفسیر می کنند. برخی معلمین مستبد و قدرت گرا، استفاده
از ابزار قدرت را منطقی و قابل قبول می دانند و کلاس درس را با میدان جنگ اشتباه
گرفته اند.
شناخت مشکل:
بی شک مطالعه و تحلیل مشکل و به
کار گرفتن روش های مناسب، بهتر از جر و بحث و توهین و سرزنش است. این قبیل کارها
شالوده ی نظام آموزش را زیر سئوال می برد. اگر مسأله را به درستی تشخیص ندهید، نمی
توانید هدف های معناداری را برای تغییر دادن آن در نظر بگیرید. به یاد داشته باشید
تکه تنها اگر مسأله را تشخیص دهید،
می توانید راه حل هایی برای آن بیابید. بدین ترتیب از قدرتی که متأثر از این آگاهی
پیدا می کنید در شگفت می شوید. آنوقت می توانید موارد را اصلاح کنید.
اگر در این مرحله دچار اشتباه شوید، احتمالا هر اقدامی بکنید با ناکامی روبرو می شوید. زیرا اگر بدون علم و آگاهی و بیشن عمل کنید، از راه دورتر می شوید.
بدین ترتیب روشن است که درباره ی علت موضوع، نتیجه ی درست بگیرید. و بدانید چه چیزهایی لازم است که باید تغییر کنند ودر نتیجه راهکارهای مناسب با این تغییر را به کار بگیرید. پس از شناسایی مشکل، لازم است دست به کار شوید و راهکارهایی را برای تغییر وضعیت در نظر بگیرید.
کلاس درس بدون مجادله:
نکته ی اصلی این است که کلاس درس
جای مجادله و بحث های
بی مورد نیست. بلکه محلی برای علم اندوزی و کسب تجربه های جدید است. چرا که آینده
ی مملکت در گروه همین علم اندوزی ها می باشد.
ابزار قدرت:
قدرت، حقیقت زندگی و خصوصیتی است که در اکثر روابط بطور نامحسوس وجود دارد. معلم به جای استفاده از قدرت فیزیکی باید بتواند از تکنیک های احساسی و کلامی نیز برای رسیدن به مقاصد خود بهره بگیرد. شاید برخی از معلمان کم تجربه تنها راه اعمال قدرت را تنبیه بدنی بدانند. اما این تفکر اشتباه است. زیرا اینگونه رفتارها دانش آموز را منفعل می کند و دیگر میل و رقبتی برای تلاش بیشتر نخواهد داشت.
ابزارهای فیزیکی غلط:
1- کتک زدن و تنبیه بدنی
2- آزار و اذیت
تکنیک های کلامی غلط:
1- دست انداختن و مسخره کردن
2- توهین کردن
3- تهدید کردن
4- طعنه و زخم زبان زدن
5- فریاد زدن
6- نق زدن و غرغر کردن
7- ناله و مویه کردن
تکنیک های احساسی غلط:
1- دوری کردن از دانش آموز
2- ندادن آزادی مشروط
3- بی اعتنایی کردن به دانش آموز
نکته: با اینگونه رفتارها دانش آموزان خیلی زود یاد می گیرند تا ابزارهای قدرت را شناسایی و از آنها بر علیه دیگران استفاده کنند.
دو نکته را می توان دلیل بر نادرستی و غیر منطقی بودن این رفتارها دانست. اول اینکه اینگونه رفتارها باعث تخریب رابطه ی معلم و شاگرد می شود. نکته ی دیگر اینکه این رفتارها اصلا مؤثر نبوده و هیچ مشکلی را حل نمی کند. پس عی کنید ابتدا اشتباه دانش آموز را ارزیابی کرده و به کمک خود دانش آموز چندین راه حل ارائه دهید.
در این مرحله معلم می تواند مسئولیت تغییر دادن شرایط را بر عهده بگیرد. برای حل مشکل موجود رفتاری معقول و منطقی داشته باشد و از سرزنش کردن و رفتار کلیشه ای اجتناب کند. همچنین انتظار نداشته باشید تا دانش آموز به سرعت تغییر کند. اگر اشتباه رفتار کنید از میزان اعتماد او به شما کاسته می شود. باید در کمال آرامش به کار خود ادامه دهید و از عصبانی شدن و فریاد کشیدن به شدت پرهیز کنید. بدین ترتیب بهتر و سریع تر به نتایج مد نظر خود می رسید.
نکته: دانش آموزان بیشتر رفتار پذیرند تا گفتار پذیر.
خلق و خوی ناپایدار:
از جمله عوامل ویرانگر، خلق و خوی
ناپایدار است. معلمانی که خلق و خوی پایداری دارند، از نظر عاطفی افرادی با ثبات
به شمار
می آیند. اینگونه معلمان، معمولا آرامند، اخلاقی یکنواخت و راحت دارند، می توانند
بدون برآشفتگی و مشکل رفتاری، به آسانی با موقعیت های سخت روبرو شوند و
رفتارهایشان با ثبتا است. برعکس، معلمان با خلق و خوی ناپایدار در برابر موقعیت
های یکسان، رفتارهای گوناگون دارند و در برابر محرک های ناخوشایند، به شدت واکنش
نشان می دهند و رفتارشان برای دیگران قابل پیش بینی نیست.
دخالت کردن درامور بی مورد:
گاهی مشاهده می شود که معلمان کم
تجربه در امور بی مورد دخالت می کنند. بدون شک تمرکز بر روی مسائل پیش پا افتاده،
راندمان کلاس را پایین می آورد و توجه دانش آموز را از علم آموزی دور
می کند.
ضعف در مدیریت کلاس:
هر اجتماعی به مدیر و سرپرست نیازمند است. کلاس درس نیز از آنجا که واحد کوچک اجتماعی است، از این اصل کلی پیروی می کند و مانند اجتماعی بزرگ باید رهبر واحدی داشته باشد.
رابطه ی کل و جزء:
معلم در تدریس خود بایستی در حد امکان، ابتدا مطالب درسی را به صورت کل بیان کند و ارتباط اجزائ با کل را مشخص نماید و پس زا آن به بررسی و تحلیل اجزاء بپردازد. در فرایند یادگیری، طرح یا کل قابل انتقال و تعمیم اس. اما اجزاء و کیفیت خاص آنها این خصوصیت را ندارند. کل عبارت است از نحوه ی ارتباط و پیوند اجزاء با هم و تا این ارتباط مشخص نشود، اجزاء قابل فهم نیستند. بنابراین در فرایند یادگیری، حرکت از کل به جزء یادگیری بهتر و فهم مطلب را آسان تر می کند.
نکته: هر درس دارای رمز و راز و قواعدی است. سعی کنید این قواعد و رمز و رازها را کشف کنید. (پیوند راه حل ها با یکدیگر)
روش فهم موضوعات درسی:
- موضوعات پیچیده را به موضوعات ساده تقسیم کنید.
- تعادل در فهم موضوعات اهمیت دارد.
- ایجاد موازنه بین موضوعات ارائه شده.
- اندیشیدن در مورد موضوع مطالعه را آموزش دهید.
- ارتباط نکات اصلی و فرعی را شناسایی کرده و به یکدیگر پیوند دهید و تناقضات موجود در متن را درک کنید. سپس با استفاده از تخیل موضوع درس را تحلیل و تفسیر کنید
محدودیت های حافظه:
محدودیت دیگر برای نحوه ی استفاده
از حافظه ی فعال، به میزان سرعت ارائه ی اطلاعات مربوط است. زمانیکه معلم به سرعت
در حال صحبت کردن است، دانش آموزان با حافظه ی ضعیف قادر به پردازش تمام اطلاعاتی
که با سرعت کافی ارایه می شوند، نیستند و بدون استثناء در آن فعالیت مأیوس می
شوند. اگر شما معلمی هستید که سال ها تجربه ی تدریس دارید، ممکن است تا حالا به
این توجه
نکرده باشید که با چه سرعیت توضیحات و دستورالعمل ها را به
دانش آموزان خود ارائه می کنید. اما برای برخی دانش آموزان، به ویژه آنهایی که
حافظه ی فعال ضعیفی دارند، ضرورت دارد که اطلاعات را با یک ریتم ملایم و آرام
بیاموزند.
نکته: برای اینکه شاهد بهبودی در یادگیری باشیم: بازگویی ترتیب یک زنجیره از رویدادها، با استفاده از لغاتی چون اول، دوم، بعد و در آخر (فهم داستان گونه) کمک می کند تا اطلاعات کافی را در ذهن نگه دارند و مواردی شبیه اینها (ارزیابی حافظه ی فعال)
نحوه ی خواندن: (تقسیم لغات به بخش های کوچکتر و گذاشتن آنها کنار یکدیگر)
در ارتباط با الگوهای حرکت چشم در
حین خواندن، اطلاعات زیادی وجود دارد. چشم های دانش آموزان نارسا خوان غالبا به
جای اینکه به طور صاف در عرض صفحه همچون آنچه در دانش آموزان عادی است حرکت کند به
صورت نامنظم بالا و پایین حرکت می کند. این مطالعه و بسیاری از مطالعات دیگر شبیه
آن، نشان می دهند که حرکات نامنظم چشم در دانش آموزان نارساخوان نتیجه ی مشکل در
خوانده است. مطالعات نشان می دهند که مشکلات ردیابی چشمی (پردازش اطلاعات واج) در
زمان خواندن لغاتی که برای دانش آموز دشوار است، افزایش پیدا می کند. شاید لازم
باشد به دانش آموزان تایپ کردن کلمات را با ده انگشت بیاموزیم. این یکی از روش های
اصلاح الگوی پردازش اطلاعت لغات و کلمات و صداهای آنها (واج)
می باشد.
نکته: امروزه باید آموزش خواندن را
با رویکرد حسی آن آموزش دهید. در این رویکرد از دانش آموز انتظار می رود که لغت را
با خصوصیات درونی آن بازخوانی کند. قصه خوانی این روش خواندن را تصریح می کند. به
این شکل دانش آموز لغت را با حس درونی داستان (روش آوایی) ارائه می دهد. در آموزش
آوایی به دانش آموز، آموزش داده می شود که هر حرف را با یک صوت همراه کرده و به او
مهارت هایی ارائه می شود تا لغات را به روش رمز گشایی آوایی بخواند. این روش
خواندن به مهارت های حافظه ی فعال کمک
می کند. (پردازش کلمات) ضمن اینکه هر کلمه و جمله را با چه ریتم و سرعتی بخوانند
اهمیت دارد. بنابراین تمام متن را نباید با یک حس و با یک سرعت خواند.
تکنیک مرور ذهنی:
یک مسأله مرتبط با خواندن، استفاده
از مرور ذهنی است. برای اینکه مرور ذهنی عملکرد حافظه ی دانش آموز را بهبود می
بخشد.
دانش آموز باید اطلاعات یک متن را در یک توالی صحیح بازگو کند. به گونه ای که با
استفاده از چند کلمه مفهوم تمام متن را بیان کند. در اینجا قرار دادن زنجیره ی
لغات اهمیت دارد.
نکته: دانش آموزانی که اختلال پردازش اطلاعات دارند، قادر نیستند، توالی لغات مهم در یک متن را تشخیص دهند و به طور منظم لغات مهم را در کنار هم قرار دهند. در این مرحله پردازش اطلاعات ناقص است.
غالبا معلمان در زمینه ی ارائه ی اطلاعات به صورت گام به گام، و الگو سازی آن برای دانش آموز چه باید انجام دهند. دانش آموزانی که حافظه ی فعال ضعیفی دارند. در پیگیری اطلاعات متن به صورت لیست تنظیم شده (زنجیره ی اطلاعات) با مشکل مواجه می شوند. یک راه برای اینکه این دانش آموزان بتوانند راحت تر مراحل را دنبال کنند، این است که در تنظیم لیست لغات مهم، از عدد استفاده کنند. چرا که این روش به دانش آموز کمک می کند تا بفهمد در کجای مسأله قرار دارد.
البته معلم می تواند علاوه بر این، آهسته و شمرده صحبت کند. این امر برای آن دسته از مطالب جدید اهمیت دارد. این روش برای آن دسته از دانش آموزانی که مشکل پردازش اطلاعات دارند، مفید می باشد.
موضوع متن درس:
دانش آموزانی که مشکل پردازش اطلاعات دارند، در بازگو کردن متن درس خیلی روان و شمرده صحبت نمی کنند. آنها نمی توانند موضوع درس را دسته بندی کرده و موضوع درس را مدیریت کنند.
راه حل این است که مرور ذهنی را
همچون یک ابزار کمکی حافظه طراحی و اجرا کنید و به دانش آموزان آموزش دهید، آنچه
را که
می خوانند با یک سبک گام به گام جلو ببرند. از آنها بخواهید یک متن درس را از
ابتدا شروع به خواندن کنند و لغات مهم متن را در یک توالی صحیح بنویسند. بدین
ترتیب آنها می توانند اطلاعات را در ذهن خود محفوظ بدارند و مرور کنند.
دانش آموز کم تجربه تلاش می کند تا معنی را استخراج کرده و زمان زیادی را صرف تلاش برای فهمیدن آن کند. از آنها بخواهید زیر لغات مهم متن با مداد خط بکشند. اما این کار را بعد از خواندن یک یا دو بار متن انجام دهند.
فعالیت های جسمانی به عنوان یک راهبرد:
در یک مطالعه که اخیرا انجام شده از دانش
آموزانی که در
فعالیت های
ورزشی نظیر والیبال، بسکتبال، کشتی، شنا، ژیمناستیک و... شرکت می کنند. عملکرد
بهتری در کلاس داشته اند. چرا که تمرین مهارت های ورزشی علاوه بر تمرینات جسمانی
نیاز به تمرینات ذهنی (مرور توالی اجرای حرکت) دارد و این امرکمک زیادی به تقویت
ذهن (حافظه ی فعال) می کند. اگر ما می خواهیم به دانش آموز کمک کنیم تا عملکرد
بهتری در درس خواندن داشته باشد. باید در هنگام تمرین های جسمانی، نکات و ریزه
کاری های هر تمرین را یادآوری کنیم. خلاصه اینکه تمام این راهبردها برای تقویت
حافظه مفید است.
ضرورت رفتار شناسی:
دانش آموزان، علاوه بر آموزش خصوصیات مهارت های فردی، باید بتوانند مهارت های رفتارهای اجتماعی را بیاموزند. معلمان نوعا چنین دانش آموزانی را ناهنجار می شناسند و در کلاس درس غالبا آنها را افرادی بی انضباط، بی دقت و... معرفی می کنند. چنین دانش آموزانی در پردازش اطلاعات مشکل دارند. چنین دانش آموزانی نیاز به کمک و یاری دارند تا در زمینه های مختلف آموزش ببینند. نه اینکه با آنها از سر پند و مؤذه صحبت کنید. زیرا نتیجه ی چندانی نخواهید گرفت، بلکه باید بتوانید به بررسی گسترده ای از ابعاد فردی و خانوادگی و اجتماعی آنها آگاهی یابید تا بتوانید به تدریج رفتارهای غلط را اصلاح کنید. فکر کنید، دانش آموزی که فهم خواندن یک متن درسی را ندارد، چگونه می تواند در چگونگی فهم رفتار اجتماعی خود درک درستی داشته باشد.
نکته: برای چنین دانش آموزانی پند و نصیحت چاره ساز نیست و باید با عمق بیشتری به موضوع نگاه کنید.
یک هشدار درباره ی چنین دانش آموزانی این است که معلمان نباید با چنین دانش آموزانی رفتار خشک و خشن داشته باشند. اینگونه رفتارها الگوی مناسبی برای اصلاح رفتار غلط آنها نیست.
(برخورد چکشی و ضربتی ممنوع، در این صورت ایجاد ارتباط دو سویه ممکن نیست)
روش فکر کردن:
دانش آموزان به ویژه آنها که در مدرسه با مشکل مواجه هستند، بیشتر اوقات روابط ناقصی را با دیگران برقرار می کنند. هنگامیکه معلم با دانش آموز ارتباط متقابل برقرار می کند به نحوی که او را به تفکر وا می دارد تا اینکه بخواهد عکس العمل غیر منطقی از خود بروز دهد، رفغ معایب بسیار آسان تر خواهد بود. دانش آموز هر چه بیشتر به فکر واداشته شود، نقش بیشتری در پیدا کردن راه حل خواهند داشت. اینگونه دانش آموزان هر چه بشتر فکر کردن را یاد می گیرند و در حل مشکلات، بحران ها بهتر عمل می کنند. در نتیجه در فرایند رفتار صحیح یا غلط برداشت و دید هماهنگ با بزرگترها را خواهند داشت و به تدریج مانند بزرگترها موضوعات را تجزیه و تحلیل می کنند.
تا اینکه سرانجام دانش آموز در پاسخ به پیشنهادهای معلم با روش خود انگاه موضوعات را بررسی می کند. آنوقت می توانید از مکانیزم های برقراری ارتباط مانند لبخند زدن، ارتباط چشمی و... ارتباط را تداوم ببخشید. سرانجام دانش آموز تصور می کند که معلم در برابر او مسئول است و از او مراقبت می کند. بنابراین به این نتیجه می رسد که مدرسه جایی است که به او ارزش و اعتبار می بخشند.
در نظر گرفتن رفتار جایگزین:
عامل اصلی کسب موفقیت در دانش آموز این است که به او فرصت دهید تا رفتار خود را تغییر داده و به او کمک کنید تا رفتار بهتری را جایگزین آن کند. بعضی از معلمان کم تجربه به جلوگیری از اقدامات دفاعی (رفتار چکشی) علاقمند هستند. اما این روش خلع عاطفی بزرگی در روح و روان دانش آموز ایجاد می کند. آنها تصور می کنند که با ایجاد محرک های خشن انگیزه ای در دانش آموز ایجاد می شود که رفتار غلطش را تغییر دهد. در حالی که در بیشتر مواقع چنین نیست.
در واقع اینگونه رفتارها موجب دلزدگی دانش آموز از معلم است. این تمرین های غلط به سرعت تأثیر خود را از دست خواهند داد.
هنگامیکه دانش آموز درگیر رفتاری ناسازگار می شود. نباید با او رفتار ناسازگارانه ای داشته باشید. ابتدا با رفتار مورد نظر او متفاوت برخورد کنید. یعنی اگر کار اشتباهی از او سر زد با رفتار درست و منطقی و با راهنمایی های به موقع در صلاح او بکوشید.
متوسل شدن به نیروی زور، آری یا نه:
شگرد معلمان کم تجربه متوسل شدن به
نیروی تهدید و زور است. بنابراین تلاش می کنند تا اشتباهات دانش آموز را با زور و
تهدید اصلاح کنند. آیا فکر کرده اید رفتار غلط دانش آموز با رفتار خشونت آمیز می
توانید اصلاح کنید. باید خاطر نشان کنم که همه ی دانش آموزان حق دارند در محیط
مدرسه امنیت روحی و روانی داشته باشند.
نکته: باید معلم بتواند عشق و منطق را با رفتار خود به دانش آموز خود آموزش دهد و عواقب رفتارش را به او گوش زد کند.
باید بتوانید ارتباطی متقابل بین
خودتان و دانش آموز برقرار کنید. زیرا میزان اعتماد و اطمینان دانش آموز افزایش
خواهد یافت. نه اینکه تصور کنید مشکل پیش آمده بحرانی است که باید با آن ضربتی عمل
کنید. بنابراین انرژی خود را برای جر و بحث کردن حدر ندهید. با برقراری رابطه ای
حاکی از حس اعتماد و اطمینان و توأم با تفکر مشکل را مرتفع کنید. تا اینکه دانش
آموز به استدلال های صحیح دست یابد. بنابراین اجازه ی فکر کردن و فرصت جبران
اشتباه را به
دانش آموز بدهید. بدانید رفتاری در حیطه ی عقل و منطق بهتر از ایجاد بحران و جر
وبحث است. بنابراین اقدامات لازم و مناسب برای بر طرف کردن مشکل را پیشنهاد کنید.
نکته: برای اینکه بتوانید در برابر دانش آموز مؤثر واقع شوید، نه تنها لازم است که بدانید در برابر اتفاق ناگوار چه رفتار صحیح را پیش بگیرید، بلکه باید بدانید که چگونه و با چه روشی می توانید دلایل اشتباهات دانش آموز را کاهش دهید.
تاوان اشتباهات دانش آموز بدرفتار، چیست؟
نکته ی اصلی این است که اشتباهات دانش آموز به دلیل عدم درک صحیح درست نسبت به آن موضوع خاص است. در چنین مواقعی باید بتوانید رفتار صحیح را جایگزین آن کنید.
گاهی اوقات معلمین کم تجربه متوجه نیستند، وقتی روش هایی در نظر گرفته می شود که به طور واقعی به منبع و اصل مشکل نمی پردازد به احتمال زیاد رفتارهای غلط به طور پنهانی از سر گرفته می شود و گاهی نیز همراه با خشونت و انتقام جویی خواهد بود.
مبانی فرضی را در نظر بگیرید:
هنگام بروز مشکلات، ابعاد و موضوعات پیرامون آن را مشخص کنید. در نظر گرفتن تعریف و توصیف ابعاد مختلف موضوع و تحلیل و بررسی آن بسیار مهم است. اطلاعاتی که در جهت خلاف و عکس الگوی ایجاد شده باشد، اغلب نتیجه ی معکوس خواهد داشت و حتی شاید تشدید شود. باید بتوانید با دانش آموز گفتگو کنید تا بتوانید به ابعاد مختلف موضوع به نتیجه ای معقول و منطقی دست یابید. عامل پیچیده و دشوار آن است که چگونه به او کمک کنید تا ادراک و برداشت متفاوتی نسبت به گذشته از موضوع به دست آورد.
نکته: باید بتوانید با تعریف صحیح از عملکرد اشتباه دانش آموز، ادراک جدیدی را پیش رویش قرار دهید. یعنی ارزیابی درست موضوع شناخت بیشتری را در نتیجه گیی بعدی دانش آموز خواهد داشت.
دیدگاه دانش آموز نسبت به رفتار غلط:
معمولا دانش آموز رفتار غلطش را
ناسازگاری تلقی نمی کند. بنابراین اگر لازم باشد تجزیه و تحلیل و بررسی دقیق انجام
گیرد و مداخله ای مؤثر در نظر گرفته شود، دید و برداشت دانش آموز را باید
مورد تجزیه و تحلیل قرار دهید. باید بتوانید ابعاد خود انگاره را در دانش آموز
تقویت کنید. یعنی باید بتوانید خودش را به خودش بشناسانید. یعنی کاری کنید تا دانش
آموز تصور واقعی از خودش بدست آورد. باید متوجه باشید که ابعاد غیر کلامی و رفتار
صحیح
در بیشتر موارد بیشتر از گفتگوهای همراه با توهین و سرزنش
دانش آموز را تحت تأثیر قرار می دهد. اگر نتوانید در این کار موفق شوید، دانش آموز
رفتار مخفیانه تر و پیچیده تری بروز می دهد.
کنترل دانش آموز:
بسیاری از معلمان کم تجربه بر این
باورند که هر چه بیشتر
دانش آموز را کنترل کنیم، همه ی قدرت و توان دانش آموز گرفته
می شود. نتیجه ی نهایی این است که به احتمال زیاد اعتماد دانش آموز نسبت به معلم
کاهش می یابد و نتیجه اینکه آموزش رفتارهای تربیتی کم رنگ می شود.
ابراز همدردی با دانش آموز:
وقتی دانش آموز احساس کند رابطه ی منطقی چندانی بین معلم و خودش وجود ندارد، هیچ رابطه ی عشق و منطقی شکل نمی گیرد و هیچ تخلفی اصلاح نمی شود. بلکه دانش آموز سعی می کند به طور مخفیانه کارش را پیش ببرد. علاوه بر این اگر برخوردها غیر منصفانه باشد...
مؤلفه ی اصلی یعنی اعتماد و امنیت کاهش می یابد و رابطه ی معلم و دانش آموز تصنعی می شود.
تفکر:
همیشه تفکر و منطق به نفع معلم و دانش آموز خواهد بود. تا اینکه معلم بخواهد رفتاری دفاعی بگیرد و یا اینکه رفتار تهاجمی را سرلوحه ی کار خود قرار دهد. از آنجایی که نباید دید دانش آموز نسبت به معلم خراب شود، معلم باید بتواند عادلانه قضاوت کند و عقل و منطق را در موضوع دخالت دهد. نه اینکه احساسی برخورد کند. بنابراین به تفکر واداشتن دانش آموز به جای برانگیختن احساسات اولویت دارد.
مطمئن باشید اگر نتوانید برداشت دانش آموز را نسبت به اشتباهاتش تغییر دهید، کاری پیش نخواهید برد. بنابراین سعی کنید طرز تفکر را اصلاح کنید. آنوقت شانس موفقیت خواهید داشت. قبل از اینکه زور و تهدید اعمال شود. اینجا همان جایی است که فلسفه و منطق کاربرد عملی پیدا می کنند. اگر از جایی شروع کنید تا توافقی حاصل شود، بنیان تغییر گذارده خواهد شد. مرحله ی بعد این است که دانش آموز به تاوان اشتباهش پی ببرد. اما نقطه ی شروع حس دانش آموز نسبت به صاحب اختیار بودن برای هر برنامه ای است که در نظر گرفته خواهد شد.
نکته: دید دانش آموز را نسبت به رفتار اشتباه تغییر دهید. این کار نیازمند گفتگویی ثمربخش و مفید است. نه اینکه رفتار خصمانه ای را در به اجرا بگذارید و عملیاتی کنید.
پیشگویی:
هنگامیکه دانش آموز به رابطه ی علت
و معلول رفتارش پی برد و نتایج متعاقب آن را در نظر گرفت. کمتر رفتاری از خود بروز
می دهد که باعث دردسر او شود. اگر دانش آموز به نتیجه ی کاری که می خواهد انجام
دهد پی ببرد، عملکرد رفتارش دارای معنی و مفهوم خاصی می شود و با آنچه قابل ارزش
شناخته تفاوت می کتند. در این مرحله دانش آموز فکر کردن را تمرین می کند و می داند
مسأله و مشکل از آن او خواهد بود و در برابر هر گونه قصور و کوتاهی مسئول خواهد
بود. از این رو سعی می کند بهتر عمل کند و عملکرد و رفتار هدفمند و عاقلانه ای
داشته باشد و چرخه ی تفکر کامل تر
می شود.
نکته: هیچ چیز برای دانش آموز
مهمتر و مؤثرتر از این نیست که ببیند وقتی اشتباهی از او سر می زند، معلم چه رفتار
و برخوردی با
او خواهد داشت. به خاطر داشته باشید که بدرفتاری، ناسازگاری
دانش آموز را افزایش می دهد. در نتیجه کاری که معلم انجام
می دهد، توجه به افزایش ارزش حس فردی و اجتناب از حس شکست در دانش آموز است. اگر
به احساس دانش آموز پی ببرید، آن وقت است که دقیقا می دانید چه عکس العملی در
برابر آنها داشته باشید. تفاوت فقط در یک چیز و آن هم عکس العمل معلم در برابر
اشتباه دانش آموز است. فراموش نکنید که دانش آموز نسبت به بزرگترها، تجربه ی کمی
دارد و باید با آنها با صبر و حوصله جزئیات مسائل را آموخت.
نقش عشق و منطق:
هدف از آموزش، آماده کردن دانش آموز برای زندگی در دنیای واقعی است و در واقع پرورش مهارت فکر کردن است. به همین منظور لازم است که دانش آموز:
1- خود را بشناسد
2- خود را باورد کند
3- با دیگران همکاری مسالمت آمیز داشته باشد
4- رابطه ی علت و معلول موضوعات را درک کند
5- برای مسائل و مشکلات از نیروی عقل و خرد خود بهره بگیرد. همچنین باید در برخی موارد با دانش آموز ابراز همدلی و همدردی کنید.
نکته: اگر دانش آموز با معلم خود ارتباط دوستانه، عاقلانه، دلبستگی عاطفی، اعتماد و سایر مفاهیمی که نیازمند برقراری ارتباط مؤثر است را نداشته باشد، فکر می کنید به کلاس درس علاقه مند می شود. در اینصورت میل و رغبتی برای انجام تکالیف مدرسه نخواهد داشت. بنابراین معلم باید حامی دانش آموز برای رسیدن به موفقیت باشد.
با مقصر دانستن دانش آموز، اشتباه او جبران نخواهد شد:
اگر دانش آموز احساس کند که معلم در پی یافتن اشتباه او و سرزنش کردن اوست. فکر می کند پیش معلم حرمت ندارد، در نتیجه انرژی کمتری برای تکالیف خرج می کند. و به این نتیجه می رسد که معلم او را دوست ندارد و نسبت به مدرسه و کلاس درس بی توجه می شود.
نکته: موفقیت دانش آموز به طرز قابل توجهی به خاطر علاقه و محبت معلم نسبت به دانش آموز به طرز قابل توجهی افزایش خواهد یافت، در نتیجه دانش آموز نسبت به وظایفش تعهد بیشتری خواهد داشت.
مسئولیت پذیر بودن دانش آموز:
مسئولیت پذیر بودن دانش آموز نوعی اختیار و حق انتخاب محسوب می شود. بی تردید عامل اصلی معلم است. یعنی معلم با رفتارش نقش محرک را دارد. اکنون برای اصلاح معلمان ناکارآمد چکار باید کرد. بی تردید سئوالات بیشمای هستند که در ذهن ما جریان پیدا می کند و پیغامی بسیار ساده به نظر می رسد. با دانش آموز چه رفتاری داشته باشیم؟
معلمان کم تجربه ای که ثبات رفتاری و کلامی ندارند و برای تحت تأثیر قرار دادن دانش آموز دست به رفتارهای خشک و زننده و از الفاظ نامناسب استفاده می کنند، فکر کرده اند تلاش بیهوده برای ایجاد تصویری مثبت و مطلوب از خود نخواهند داشت. البته مطمئن باشید با چنین رفتارهایی انگیزه ی دانش آموز برانگیخته نخواهد شد. هر چند که به راحتی فقط خود را گول می زننند که با آسی زدن به شخصیت دانش آموز به نفع او عمل کرده اند.
نکته: هر چقدر معلم بتواند بر
شخصیت دانش آموز تأثیر گذارتر باشد، راندمان و عملکرد دانش آموز افزایش خواهد
یافت. باید به دانش آموز فرصت دهید تا میان رفتار خود یا اتفاقاتی که برای آنها رخ
داده
رابطه ی علت و معلولی برقرار کند و دلایلی برای اشتباهات خود پیدا کند.
اگر دانش آموز به رابطه ی میان کاری که انجام داده است و اتفاقی که برای آنها رخ داده است پی ببرد به احتمال زیاد مسئولیت عواقب ناشی از کاری که انجام داده است را می پذیرد. آنوقت تلاش می کند دیگر آن اشتباه را تکرار نکند.
تحقیر و ترد شدن دانش آموز از طرف معلم:
متأسفانه برخی از معلمان کم تجربه،
احترام دانش آموز خود را حفظ نکرده، و دانش آموز خود را تحقیر می کنند و آنان را
بی کفایت نشان می دهند. همین کار تأثیر نامطلوبی بر تربیت دانش آموز می گذارد. طرد
دانش آموز و تحقیر پیاپی او از سوی معلم به تضعیف روحیه
و کاهش اعتماد به نفس او می انجامد و پایین بودن اعتماد به نفس،
زمینه ساز مشکلات گوناگون می باشد. در مقابل، برخورد با احترام و بدون تحقیر با
دانش آموز، نقش مهمی در افزایش اعتماد به نفس و در نتیجه، پیشگیری از برخی جرایم
دارد.
نکته: لازم است دانش آموز را امیدوار کنید و به ایشان دلگرمی دهید تا بر مشکلات خویش چیزه شود.
توصیه هایی به معلمین برای افزایش اعتماد به نفس:
1- به دانش آموز خود محبت کنید. ایجاد این احساس که در نزد معلم ارزشمند و پسندیده و دوست داشتنی است، در تقویت اعتماد به نفس او کمک می کند.
2- به شخصیت دانش آموز احترام بگذارید.
3- موقعیت هایی را فراهم کنید تا دانش آموز تجربه هایی موفقیت آمیز داشته باشد. در نتیجه اعتماد به نفس دانش آموز افزایش خواهد یافت.
4- هنگام موفقیت او را تحسین کنید، در جمع از او تعریف کنید.
5- در قضاوت های خود درباره ی دانش آموز افراط و تفریط نکنید.
6- مهارت های لازم در زندگی اجتماعی را به او بیاموزید.
7- شایسته است معلم، دانش آموز را به انجام کارهای خوب (ورزش، هنر، کتابخوانی و...) ترغیب کند. زیرا اینگونه کارها اعتماد به نفس او را بالا می برد.
8- به دانش آموز خودگویی های مثبت را بیاموزید
الگو بودن معلم:
معلم در تربیت دانش آموز، باید خود الگویی مناسب باشد. اینکه معلمی با تحقیر موجب کاهش اعتماد به نفس دانش آموز شود، به ویژه از آن جهت که دانش آموز ظرفیت کافی ندارد، کار عاقلانه ای نیست. این نکته را به آسانی می توان فهمید که تربیت عملی، بر تربیت زبانی مقدم است.
نکته: این کار را به گونه ای انجام دهید تا دانش آموز احساس نکند با کنایه و سرزنش با او رفتار می شود.
بالا بردن سطح آگاهی و اعتماد به نفس:
یکی از عوامل مهم در پیشرفت تحصیلی دانش آموز، بالا بردن سطح آگاهی اجتماعی و فرهنگی و اعتماد به نفس دانش آموز است. هر چه سطح آگاهی و اطلاعات بیشتر باشد، مشکلات اخلاقی و انضباطی او کاهش می یابد.
نکته: نباید به رفتارهای دانش آموز حساسیت زیادی نشان دهید. بلکه باید مقتضیات سن او را در نظر بگیرید. به آنها آموزش دهید که چگونه تنش های زندگی را کنترل کنند.
تمرین رفتاری:
تمرین رفتاری یا ایفای نقش، به معنای شبیه سازی موقعیت های واقعی به منزله ی روشی برای آموزش شیوه های جدید پاسخ گویی به مسائل گوناگون است.
تمرین رفتار، در آموزش دانش آموز برای پذیرش نقش جدید رفتاری و حل مشکلات بعدی مربوط به آن مؤثر است. این تکنیک را می توان به چهار مرحله تقسیم کرد:
1- آماده کردن دانش آموز
2- انتخاب موقعیت مورد نظر
3- تمرین رفتار
4- اجرای رفتار جدید
برای توضیح بهتر است این تکنیک را در قالب مثالی توضیح دهیم.
دانش آموزی را تصور کنید که با دانش آموز دیگری مشاجره می کند و یا هنگام مواجه با مدیر مدرسه هراس دارد. معلم باید نخست بکوشد با او صحبت کرده، او را متقاعد کند که باید شیوه ی رفتاری جدیدی را بیاموزد. پس از آماده کردن دانش آموز، در مرحله ی دوم معلم باید فهرست سلسله مراتبی از موقعیت هایی را که مفیدتر است ارائه دهد.
در مرحله ی سوم معلم، نقش دانش آموز خطاکار یا مدیر مدرسه را بازی می کند و نقش جدید (رفتار جدید) را آموزش می دهد. نکته ی مهم اینکه هنگام صحبت کردن، آموزش دهد که با لحن صدا، نوع نگاه، طرز ایستادن و... چگونه باشد.
نکته: باید بتوانید شخصیت دانش آموز را بازسازی کنید. یعنی باید بتوانید تصورات نادرست آنها را اصلاح کنید. مراقب باشید هنگام اصلاح رفتار، آنها را سرزنش نکنید. با دانش آموز به گونه ی استدلالی صحبت کنید. شناخت خود را نسبت به دانش آموز خود افزایش دهید.
سبک حرف زدن مناسبی داشته باشید:
بدانید که سخن گفتن مهارتی است که معلم و دانش آموز را به آرامش لازم می رساند. اگر باور ندارید امتحان کنید. پیامبر(ص) می فرماید:
اگر به مؤمنی احترام بگذارید، انگار به خداوند احترام گذاشته اید.
نکته: در جستجوی روشی جدید در سخن گفتن (هنر حرف زدن) باشید. در غیراینصورت گرفتار فشار روانیم می شوید که حاصل آن کاهش بازده است. به کمک کلمات مناسب کلاس درس را از حالت کسل کننده رهایی بخشید. با این کار بزرگترین تأثیر را بر دانش آموز خود خواهید گذاشت.
مهارت های ارتباطی خود را افزایش دهید:
معلمانی که از مهارت های کلامی بالایی برخوردارند، به خوبی می توانند با دانش آموز رابطه ی مؤثر داشته باشند. چرا که بخش عمده ی ارتباط معلم با دانش آموز از راه سخن گفتن می باشد. معلمانی که به طور مؤثر سخن می گویند، می توانند بر دانش آموز خود تأثیر بیشتری بگذارند. آنان در کلاس کمتر با دانش آموز خود مشکل دارند.
در یک سخن گفتن مؤثر، نوع پیام، واژه ها، جمله ها، تن صدا، لحن و بیان، طرز بیان، حالت چهره و چگونگی ایستادن یا نشستن اهمیت دارند. اگر می خواهید مؤثر باشید، مهارت سخن گفتن خود را افزایش دهید.
روابط خود را با دانش آموز بهبود بخشید:
با استفاده از مهارت های کلامی معلم می تواند با دانش آموز خود ارتباط برقرار کند. بهبود روابط با دانش آموز به معنای صحبت کردن مؤثر، درک مشکلات دانش آموز (فقر، تغذیه، مشکلات فرهنگی و اجتماعی و...) است.
روش برخورد با دانش آموز:
به طور کلی، برخورد پرخاشگرانه سبب تغییرات در هورمن های بدن می شود و این امر باعث اختلالات روانی می گردد. حال اگر نتوانید برخورد صحیحی با دانش آموز داشته باشید، دچار تزلزل شخصیت و سردرگمی می شود و ممکن است رفتارهای نامناسب از او سر بزند.
در این مرحله، نوع برخورد معلم در
تحول شخصیت و رفتارهای او نقش بسزایی خواهد داشت. اگر معلم با اصول تربیتی آشنا
باشد و بکوشد دانش آموز را در برآوردن درست نیازهایش یاری کند،
می تواند از بروز رفتارهای ناسازگارانه و افراطی پیشگیری کند. اگر اشتباهات دانش
آموز را با توهین، سرزنش و تنبیه پاسخ دهید در بزرگسالی به دلیل داشتن الگوی غلط،
همان رفتار را با دیگران انجام خواهد داد و دچار مشکلات جدی خواهد شد.
دانش آموز نیاز به پذیرش و توجه دیگران دارد:
دانش آموز دوست دارد دیگران او را
تأیید و به وی توجه کنند و از طرد شدن می هراسند. از این روی، همسویی معلم با دانش
آموز اهمیت دارد. بسیاری از دانش آموزان تسلط مربیان بدرفتار را بر
می آشوبند. کمبود همین نیاز موجب برخوردها و تنش ها در رابطه با همسالان و اجتماع
خواهد شد. بنابراین مهمترین خواسته ی آنان برخورد شایسته با آنان است. یادتان باشد
اکثر دانش آموزان در
دوره ای قرار دارند که به دلیل نداشتن تجربه ی کافی، نمی توانند مانند بزرگسالان
رفتار کنند. بنابراین نافرمانی و انجام کارهای اشتباه مقتضیات این دوران است. باید
در برابر آنان شکیبا باشید و بکوشید از برخوردهای خصمانه و غیر منطقی با دانش
آموزان جلوگیری کنید.
دوری از برخورد و تنش و مهرورزی
کلید موفقیت است. به گونه ای که با جهت دهی نیازهای آنان، آسیب ها و مسائل و
مشکلاتشان را مرتفع کنید. آنوقت می توانید مشکلات دانش آموز را به حداقل برسانید.
یادتان باشد دانش آموز نیازمند آرامش و امنیت است. در همین زمان است که زمینه ی
انحراف در وی افزایش می یابد. زیرا ممکن است افراد فاسد این محبت را به او نثار
کنند و در نتیجه به گونه ای او را با رفتارهای خود مسموم سازن. یعنی با رفتار غلط،
دانش آموز به سوی گروه های حمایت گری جذب می شود که از دیدگاه اجتماع ناپسند
می باشند.
هویت جویی:
دانش آموز پس از گذراندن دوران
کودکی، به دنبال هویت خود
می گردد. او نگران است که آیا معلم و اجتماع او را همان گونه که هست، پذیرفته اند؟
آیا برایش شأن و جایگاهی قائل اند یا خیر؟ دیگران از او چه انتظاری دارند؟ خودش چه
نقش و وظیفه ای در اجتماع دارد؟ گاه جهان بینی دانش آموز با رفتار غلط اولیا و
مربیان به چالش کشیده می شود و زمینه ی انحرافات از همینجا شکل می گیرد. این وضعیت
برای دانش آموز بسیار خطرناک است و او را به بحران هویت دچار می کند.
نیازهای دانش آموز:
وی دوست دارد کانون توجه و پذیرش اطرافیان باشد. دانش آموز شیفته ی ابراز لیاقت و اظهار وجود و شایستگی است. اثبات شخصیت و احراز هویت برای آنان، یکی از مطبوع ترین لذاید زندگی است. خلاصه اینکه دانش آموز نیاز دارد که هویت خویش و فلسفه ی زندگی را بشناسد و خود را از سرگردانی نجات دهد.
بد بینی و نگرش منفی:
دانش آموز در دوران مدرسه همواره در حمایت معلم و... است. در این دوران رشد شخصیت (فکری – عملی) شکل می گیرد. از این رو اگر اطرافیان (والدین، مربیان و...) به او توجه نکنند و به شخصیت او بی احترامی و آن را تحقیر کنند. زمینه ی این احساس حقارت در وی فراهم می شود.
این احساس حقارت به شکل های گوناگون در نوجوانی و بزرگسالی بروز می کند.
پس به طور خلاصه، تحقیر دانش آموز، و در پی آن به وجود آمدن احساس حقارت در او، می تواند آثار گوناگونی پدید آورد که یکی از آنها رفتارهای پرخاشگرانه است.
در روایتی از امام صادق (ع) می خوانیم:
هیچ انسانی دچار تکبر یا ستمگری و خشونت نمی شود، مگر به علت پستی و حقارتی که در نفس خویش احساس می کند.
بنا بر این روایت می توان گفت دست
کم یکی از ریشه های ستمگری و زورگویی (که از مصادیق پرخاشگری است) احساس حقارتی
است که در دوران کودکی و نوجوانی حاصل شده است. فردی که از یک یا چند جهت احساس
حقارت می کند، برای آنکه نقص خود را بپوشاند
و منزلت و مقامی کاذب بدست آورد، دست به خشونت و پرخاشگری می زند.
در روایت دیگری از امام هادی (ع) می خوانیم:
کسی که خویشتن را ناچیز و خوار می یابد و در باطن خود احساس حقارت می کند، از شر او ایمن نباش.
بنابراین اگر در دوران کودکی و نوجوانی که بر اثر رفتار نادرست اطرافیان یا تجربه ی منفی دیگر، به احساس حقارت دچار شده و خود را حقیر و خوار می داند، به خشم و پرخاشگری روی می آورد. در نتیجه پیوسته خشمگین می شود و احتمال بروز پرخاشگری در او بالا می رود.
نکته: در چنین وضعیتی رابطه ی
دوستی و صمیمیت بین معلم
و دانش آموز ضعیف می شود و زمینه ی خشم و پرخاشگری افزایش می یابد. چنین فردی،
کمترین بی توجهی یا اعتراض ساده ی دیگری را توهین به شخصیت خود تفسیر می کند. در
نتیجه موجب برانگیختن وی وی می شود. بنابراین شیوه ی تربیتی معلم آثار گوناگونی در
دانش آموز به جای می گذارد.
الگو برداری از رفتار معلم:
از عوامل بسیار تأثیر گذار در
رفتار دانش آموز، الگو برداری از معلم است. نوع رابطه ی معلم با دانش آموزان و
چگونگی برخورد با مشکلات آنان (تند و خشن یا مسالمت آمیز) بر رفتار آنان تأثیر
می گذارد.
برای مثال، اگر دانش آموز ببیند که
معلم هنگامیکه دانش آموز تکالیفش را انجام نداده است، دست به خشونت و یا پرخاشگری
می زند، او نیز همین رفتار را با دیگران انجام خواهد داد. با
مشاهده ی چنین مواردی می آموزد که چنین رفتارهایی انجام دهد.
به طور کلی، معلم از نخستین و مهمترین الگوهای دانش آموز است که با اصلاح خود و ترک رفتارهای پرخاشگرانه می تواند تا حد بسیاری در کاهش رفتارهای نامطلوب دانش آموز تأثیر بگذارد.
تحقیر کردن دانش آموز:
یکی دیگر از شیوه های نادرست تربیتی که می تواند زمینه ی بروز رفتارهای پرخاشگرانه را فراهم کند، تحقیر کردن دانش آموز است. وقتی دانش آموز با چنین برخوردهایی مواجه می شود و شخصیتش آسیب می بیند و امکان دارد همین شیوه را با دیگران داشته باشد تا نشان دهد می تواند از حقش دفاع کند. بدین ترتیب همان رفتاری که معلم با وی داشته با دیگران خواهد داشت.
نکته: نسبت به رفتار پرخاشگرانه با همان شیوه برخورد نکنید. یعنی از همان الگوی غلط در برابر رفتار غلط استفاده نکنید.
تبعیض و بی عدالتی بین دانش آموزان:
از جمله رفتارهایی که به طور غیر
مستقیم، زمینه ی بروز رفتارهای پرخاشگرانه را در دانش آموزان فراهم می کند، تبعیض
بین
دانش آموزان است. وقتی دانش آموزی ببیند معلم در کلاس به یک یا چند نفر توجه و
محبت می کند و به او اهمیت نمی دهد، نوعی حسادت در وی به وجود می آید. این حسادت
ممکن است به صورت رفتار خشن بروز کند. به تدریج اینگونه رفتارها به صورت عادت در
وی در می آید.
سخت گیری بیش از حد:
برخی معلمان انتظار دارند، دانش
آموز بدون چون و چرا،
مانند سربازی از دستورهای آنان پیروی کند. آنان به خیال خود فکر می کنند با سخت
گیری می توانند دانش آموز را به انجام کارها ترغیب کنند.
اما باید گفت سخت گیری بیجا، پیامدهای منفی در تربیت دانش آموز خواهد داشت. شاید در چنین مواقعی معلم موفق شود دانش آموز خود را تا حدی فرمان پذیر کند، اما از جنبه های گوناگون دیگر او آسیب خواهد دید.
معلم باید توجه داشته باشد که دانش آموز به استقلال و اظهار نظر تمایل دارد و تحمل رفتارهای مستبدانه او را رنج می دهد. بنابراین مناسب است معلم به جای رابطه ی مستبدانه از رابطه ی عادلانه استفاده کند. یعنی از بیشتر خطاهای دانش آموز بگذرد و در مورد برخی خطاها محرومیت از برخی امتیازها، نمره، جریمه و... استفاده کند.
نکته: از کنجکاوی های افراطی نسبت به دانش آموزان بپرهیزید.
آموزش رفتار جرئتمندانه به دانش آموز:
به دانش آموزان، آموزش دهید وقتی
از دست دیگری عصبانی هستند، بروز سه گونه رفتار از وی احتمال دارد. رفتار منفعل
(مظلومانه)، چرخاشگرانه یا جرئتمندانه. از میان این واکنش ها، مناسب است
دانش آموز رفتار جرئتمندانه را بیاموزد و جایگزین رفتارهای پرخاشگرانه کند.
رفتار قاطعانه و جرئتمندانه به معنای ابراز و توصیف احساسات، اندیشه ها و نظر خویش است. در این حالت، دانش آموز افزون بر احترام به حقوق دیگران و پای مال نکردن آن حقوق، با ابراز درست احساسات، اندیشه ها و نظرهای خویش، اجازه نمی دهد حقش پایمال شود.
از مهمترین مزایای جرئتمندانه، احساس مثبتی است که فرد درباره ی خود دارد. اما باید بتوانید از قبل موقعیت هایی که موجب خشم می شود را شناسایی کنید. این کار نیازمند تصویرسای ذهنی است. این شیوه دارای مراحل زیر است:
1- شناسایی موقعیتی که موجب خشم می شود. (فریاد، لحن بد، فحاشی، مسخره کردن و...)
2- تهیه ی فهرستی از مسائل و موارد مثبتی که باید انجام دهید.
3- تمرین و تکرار الگوهای آموخته.
اکنون متوجه می شوید، اگر فردی حتی از روی عمد فریاد زد، ناسزا گفت و... عصبانی نشوید و همان رفتار را الگوی خود قرار ندهید. شاید لازم باشد کمی تأتر بیاموزید.
آموزش شیوه های مدیریت خشم به دانش آموزان:
از آنجا که بروز خشم آغازگر پرخاشگری است، با کنترل آن می توان رفتارهای پرخاشگرانه را کاهش داد. از این رو مناسب است معلم با آموزش شیوه های مدیریت خشم به دانش آموز او را به کنترل رفتار ناشی از خشم یای کند.
نکته: به دانش آموز خود گوش زد کنید که صورت دیگری را در حال خشم و پرخاشگری به یاد آورد و به زشتی این رفتار بیندیشد. بگویید درباره ی شبیه شدن او به فرد خشمگین فکر کند. به او یاد دهید به جای این کار می تواند قاطع، شجاع و صبور باشد.
اگر امکان دارد از دو نفری که در حال پرخاشگری هستند فیلم برداری کنید و پس از آرام گرفتنشان به آنان نشان دهید تا متوجه شوند که هنگام خشم و پرخاشگری چقدر زشت و وحشتناک می شوند.
نکته: دانش آموز اگر از زشتی رفتار پرخاشگرانه آگاه شود، آنوقت شاید بتواند رفتارهایش را کنترل کند.
افزایش آگاهی درباره ی پیامدهای پرخاشگری:
معلم برای تأثیر بیشتر، می تواند از آثار و عواقب بعدی پرخاشگری داستان ها و خاطره هایی تعریف کند و غیر مستقیم دانش آموزان را به عواقب رفتار غلط آگاه سازد. این کار موجب افزایش بینش و در نتیجه کاهش رفتارهای نامطلوب می شود. حتی معلم می تواند در مقام داور از دانش آموز استفاده کند.
برای مثال، می توانیم دانش آموزی را که به دعوا و خشونت عادت دارد، هنگامی که دونفر با هم دعوا و به یکدیگر القاب ناپسند می دهند، در مقام داورد قرار دهد و از او بپرسد. به نظر تو کار کدام زشت تر است؟ آبروی کدام یک در اجتماع از بین می رود؟ بن نظر تو راه بهتری برای رفع دعوا بین این دو نفر وجود دارد؟ این کار موجب افزایش بینش و در نتیجه کاهش رفتارهای نامطلوب می شود.
دانش آموزان را کانون عقده های روانی خویش قرار ندهیم:
خوشبختانه بیشتر معلمین افراد دلسوز و مهربانی هستند و برای آموزش و تربیت دانش آموز تلاش فراوانی می کنند. اما متأسفانه معدود معلمان کم تجربه، ناآگاهانه و نه از سر عمد دانش آموز را وسیله ی ارضای عقده های خویش می سازند. برای مثال اگر با همسر خود درگیر باشد و یا حقوق و مزایایش را دریافت نکرده باشد و یا در ترافیک شلوغ مدت طولانی بوده است و... در همان حال و با همان روحیه در کلاس درس حاضر شده و کلاس درس را جای مناسبی برای خالی کردن فشارهای روحی خویش می یابد و بدون اینکه خودش متوجه باشد، روح و روان دانش آموزان را آزرده می کند. به اینگونه معلمان باید گفت: جرم دانش آموز چیست که باید تاوان آن را بدهد.
نکته: دانش آموز زیر بار قدرت مبتنی بر زور نمی رود، بلکه قدرت مبتنی بر تخصص و منطق را می پذیرد. با سکوت و صحبت منطقی، بیش از پرخاشگری و کتک زدن می توان به اصلاح دانش آموزان پرداخت.
تأثیر گذاری معلم:
متأسفانه برخی از معلمان کم تجربه
به جای اینکه در پی تأثیرگذاری بر دانش آموز باشند، تنها می خواهند آنها را کنترل
کنند. از این رو، آنها را محدود می سازند، تهدید یا تنبیه می کنند. در عمل بر
دانش آموز تأثیر نمی گذارند. اگر دانش آموز به انجام کاری مجبور شود. در واقع
تأثیر نپذیرفته، بلکه تنها در آن لحظه برای فرار از تهدید، رفتارش را تغییر داده
است. برای تأثیرگذاری عمیق و همیشگی بر زندگی دانش آموز، باید از هر گونه رفتار
مستبدانه و زورگویی برای کنترل آنان
خودداری کرده و به جای آن از روش های مفید و متفاوت استفاده کنید. رفتارهای مثبت
کم کم بر انگیزه ها و تمایل های دانش آموز تأثیر می گذارند.
نکته: مهمترین عامل شکل دهی به شخصیت دانش آموز، واکنش های منطقی و صبورانه از طرف معلم است. پس باید متوجه باشید که با آنان چگونه برخورد کنید.
مراقبت رفتارتان باشید:
برای اینکه انگیزه های مثبت در دانش آموز شکل بگیرد، باید از عکس العمل های منفی خودداری کنید و به جای آن از بازخوردهای مثبت بهره بگیرید. اگر قرار است دانش آموز تنبیه شود، باید رفتارش را تنبیه کنید نه شخصیت او را. برای مثال به جای اینکه بگویید، تو چقدر تنبل هستی؟ دیگر از دستت خسته شدم. بگویید: تو می توانی با برنامه ریزی موفق شوی و... متأسفانه گاهی مشاهده می شود برخی معلمین کم تجربه با عکس العمل های غیر منطقی موجب دلسردی و ناامیدی دانش آموز می شوند.
نکته: برای هماهنگ ساختن سطح توقع
خود با توانایی دانش آموز،
می توانید از او تست هوش بگیرید تا متناسب با هوشش از وی توقع داشته باشید. به جای
اینکه به دانش آموز بگویید تنبل چرا درس
نمی خوانی، به او بگویید از اینکه می بینم نمره هایت پایین است، خیلی ناراحت می
شوم.
ابراز محبت به دانش آموز:
محبت نیاز طبیعی همه ی انسان هاست. چنان که انسان به آب و غذا نیاز دارد، به محبت نیازمند است. بنابراین برخورداری و محرومیت از آن در تعادل روح تأثیر فراوان دارد. دانش آموزی که در کلاس درس با محبت معلم نسبت به خود رشد کرده باشد،دارای روانی شاد و دلی آرام و با نشاط است و به زندگی و آینده امیدوار و دلگرم است. پیامبر (ص) می فرمایند:
هرگاه یکی از شما کسی را دوست دارد، لازم است آگاهش کند.
در پرتو محبت، ویژگی های عالی
انسانی و عواطف و احساسات
دانش آموز، به خوبی پرورش می یابد و وی در آینده انسانی متعالی خواهد شد. البته
دانش آموز نیز به معلمی که به او مهر می ورزد، علاقه مند می شود. او چنین فردی را
خیرخواه، قدر شناس و معتمد می داند و به سخنش بهتر گوش می کند.
نکته: بی شک معلمین با محبت تر در تربیت درست دانش آموز خود، موفق ترند.
تبیین و تحلیل مسائل و آگاه ساختن دانش آموز:
برای پدید آمدن انضباط در دانش آموز، لازم است فایده های آن و پیامدهای بی نظمی را برای آنان تشریح کنید تا این گوهر گران بها را بشناسند.
الگو دهی به دانش آموز:
معلم، افزون بر آموزش دانش آموز، باید در ارائه ی رفتار درست و مقررات، خود بهترین نمونه برای وی باشد. به همین دلیل، در روایت این نکته را می بینم.
(افراد را با عملتان به کار خیر دعوت کنید)
یعنی تأثیر رفتار معلم از گفتار
آنان بسیار بیشتر است. زیرا
دانش آموز بخش مهمی از آموخته های خد را از راه دیدن (مشاهده) نمونه ها و الگوها
فرا می گیرد.
پرهیز از خشم و زورگویی:
از دیگر راهکارهایی که برای ایجاد نظم و انضباط در دانش آموز مورد توجه قرار می گیرد، پرهیز از خشم و زورگویی اس. انضباطی که بر پایه ی خشم استوار باشد و با زور حاکم شود، همچون خانه ای است که بر پایه های سست بنا می شود و با برداشته شدن زور و اجبار، از هم می پاشد و فرو می ریزد.
ایجاد انضباط از راه زور، پیامدهای
زیان باری در پی خواهد داشت که می توان از میان آنها به مقاومت، بی اعتنایی،
پرخاشگری، بدخلقی، دروغگویی، انزوا طلبی، لج بازی و از بین رفتن اعتماد به نفس
دانش آموز می انجامد. او حقیقت را درک خواهد کرد و سمت و سو و جهت فکری خود را
تغییر می دهد. هنگام راهنمایی باید شکیبا بود، ولی در اجرای انضباط باید مأیوس
نشوید و از راه تشویق و تحسین و هنگام ضرورت با تذکر و دیگر روش های اصلاحی،
می توان به اصلاح رفتار دانش آموز پرداخت.
شخصی نزد امام موسی کاظم (ع) رفت و از فرزند خود شکایت کرد. ایشان فرمودند:
(( او را نزن، بلکه برای مدتی کوتاه، به وی بی اعتنایی کن))
رعایت اصل تدریج در اصلاح رفتار:
اصل مهم، تدریج در اصلاح رفتار است. دست یافتن به عادت های درست، امری زمان بَر است و یکباره امکان پذیر نیست. از این رو، باید با مراقبت و صبوری، شالوده ی شخصیت دانش آموز را بر پایه ی نظم و انضباط استوار سازید. برای دستیابی به این هدف بلند مدت، باید او را رفته رفته و گام به گام به سوی هدف رهنمون ساخت و در این راه، ظرفیت و موقعیت سنی و جسمی و روحی او را در نظر گرفت. اما معلمانی که در برخورد با رفتار نادرست دانش آموز، او را تنبیه می کنند به گونه ی چشمگیری رفتار اشتباه دانش آموز را افزایش می دهند.
استفاده از اصل نادیده گرفتن:
بنا بر اصل تغافل، معلمان در نخستین برخورد با خطای دانش آموز آن را نادیده بگیرند و به گونه ای رفتار کنند که گویا سخنی نشنیده اند و از چیزی خبر ندارند.
برای مثال، هنگامی که نخستین بار دانش آموز حرف زشتی را بر زبان می آورد، بهترین اقدام نادیده گرفتن است و نباید عکس العمل عجولانه ای نشان دهید. زیرا هر گونه عکس العمل، چه مثبت و چه منفی، موجب یادگیری دانش آموز از نوع رفتارتان می شود. همچنین ممکن است دانش آموز با دیدن حساسیت شما، در موقعیتی دیگر برای ناراحت کردنتان از آن استفاده کند.
نادیده گرفتن دو نتیجه در پی دارد: نخست اینکه حرمت دانش آموز به ویژه اگر پنهانی مرتکب خطا شده باشد، محفوظ می ماند و فرصتی برای تجدید نظر به او داده می شود. دوم آنکه جایگاه معلم و مربی نزد دانش آموز محفوظ می ماند.
امام صادق (ع) می فرمایند: (مستدرک الوسائل، ج 9، ص 152)
جایگاه خویش را با نادیده گرفتن گرامی بدارید
امام علی (ع) نادیده گرفتن را موجب ستایش کار مربی دانسته و فرموده اند: ( غررالحکم )
(( نادیده بگیرید که این کار موجب ستایش می شود))
انجام این اصل در همه ی مراحل رشد دانش آموز، به ویژه در نخستین مرحله ی کودکی پسندیده است. چرا که دانش آموز آگاهی کمتری دارد و همین دلیل، خطاهای وی فراوان است. اگر معلم بخواهد پس از هر رفتار ناپسند، دانش آموز را تنبیه کند، باید همواره در حال این کار باشد، که آسیب فراوانی را در پی دارد.
رفتاری را که می خواهید تغییر دهید، مشخص کنید:
توبیخ و انتقاد خود را روی رفتار دانش آموز متمرکز کنید. برای نمونه، اگر دانش آموز شلوغ می کند، به او نگویید : (( دانش آموز بدی هستی)) بلکه بگویید: از اینکه چنین رفتاری انجام می دهی، ناراحتم.
اگر با توبیخ و انتقاد، شخصیت دانش آموز را هدف بگیرید، کم کم عزت نفس او را ضعیف و ویران می کنید.
از جنگ قدرت با دانش آموز خود بپرهیزید:
معلمین تا آنجا که ممکن است باید از کشمکش و جنگ قدرت با دانش آموز خود بپرهیزند. اگر معلم بر دانش آموز خود نظارت کافی داشته باشد، بسیاری از خطاهای رفتاری آنان اصلاح خواهد شد.
نکته: رفتارهای نامناسب را فراموش کنید. این کار تنها به ایجاد رنجش و تنفر در دانش آموز می انجامد و احتمال تکرار دوباره ی آن را بیشتر می کند.
امام علی (ع) می فرماید: (تحف العقول ص 84)
زیاده روی در سرزنش کردن، آتش لجاجت را شعله ور می کند.
از داد و فریاد و تنبیه استفاده نکنید:
برخی معلمان کم تجربه، وقتی از نافرمانی دانش آموز خود خسته می شوند، به داد و فریاد یا تنبیه بدنی روی می آورند. اگر داد و فریاد و تنبیه بدنی را پاسخ هایی منفی به بدرفتاری دانش آموز بدانید، می توان نتیجه گرفت که اشتباه دانش آموز را با رفتار غلط پاسخ داده اید. نتیجه اینکه در تربیت دانش آموز ضعیف و ناتوانید.
تنبیه، اغلب بیش از آنکه مشکلی را حل کند، سبب مشکلات روحی و روانی می شود. با تنبیه و مجازات، دانش آموز اغلب از رفتار بد خود دست نمی کشد، بلکه آنان را پنهان می کند. از این رو، تنها به گریز از مجازات علاقه مند می شود و به انجام کار خوب یا درست تمایلی نشان نمی دهد. چنین دانش آموزان (بزرگسالان کوچک) در آینده از چراغ قرمز عبور می کنند و کارهای ضد اخلاقی و ضد اجتماعی زیادی از آنان سر خواهد زد. به نظر شما مقصر اصلی کیست!؟
از سوی دیگر تنبیه بدنی نخستین تجربه ی آشنایی دانش آموز با خشونت است. دانش آموز با الگویی که معلم ارائه می کند (تنبه، خشونت، پرخاشگری، اخم و تَخم و...) رفتار خشونت آمیز را (زبانی، فیزیکی) می آموزد. وقتی معلم، دانش آموز خود را به سبب رفتاری نادرست تنبیه بدنی می کند، دیگر نمی توانید از آنها انتظار داشته باشید با دیگران چنین رفتاری نداشته باشند. زیرا دانش آموز دنیا را به طور واقعی و مشخص می بیند. زمانی که مشاهده می کند، کتک زدن برای اشتباه امری مجاز است، می پندارد کتک زدن دیگران برای او مجاز است. به معنای دیگر خشونت، خشونت می آورد و محب، محبت در پی خواهد داشت.
( از محبت خارها گل می شود)
پژوهش ها نشان می دهد افرادی که در دوران کودکی و نوجوانی بیشتر به دست والدینشان تنبیه شده اند، در مقایسه با افرادی که تنبیه را تجربه نکرده اند، چهار برابر بیشتر برای کتک زدن آمادگی دارند. (تامس گورن، خود انضباطی کودک و نوجوان)
به دانش آموز خود احترام بگذاید:
هنگامیکه به دانش آموز احترام می گذارید، او نیز در برابر این رفتار می آموز به شما و مقرراتتان احترام بگذارد و فرامین شما را انجام دهد. همچنین دانش آموزی که از همان ابتدا، ارزش خود را درک کند، خودش را حقیر نمی بیند. احترام به دانش آموز در وی استقلال و عزت نفس به وجود می آورد، یادتان باشد، احترام به دانش آموز احترام به فردای جامعه است.
به دانش آموز حق سخن گفتن بدهید:
دانش آموز باید در تعیین مقررات و محدودیت ها حق اظهار نظر داشته باشد. این شیوه، افزون بر اینکه بیشتر کارایی دارد، دانش آموز را مستقل بار می آورد و فکر نمی کند مقررات بر او تحمیل شده است. با این کار در واقع به شخصیت دانش آموز احترام گذاشته اید.
نکته: اگر دانش آموز دلیل مقررات را بداند، بهتر وظایف خود را انجام می دهد.
تا می توانید از جمله های مثبت استفاده کنید:
ناگهانی و بی مقدمه از الفاظ زشت و ناپسند استفاده نکنید. و هر چه که امکان دارد از جمله های مثبت استفاده کنید. جمله های منفی تنها به دانش آموز می گوید که چه کاری نباید بکند، اما رفتار درست را نشان نمی دهد. با این روش غلط دانش آموز رفتار درست را نمی آموزد. حال آنکه دانش آموز نیاز دارد تا رفتار درست را بیاموزد.
چگونه با مسائل انضباطی دانش آموز خود برخورد کنید:
گاه بهترین روش، نادیده گرفتن مسائل جزئی و بی اهمیت است. بهتر آن است که انرزی تان را برای کارهای مهمتر نگه دارید. البته در کنار این عمل، باید از علامت های کلامی و غیر کلامی غافل نشوید.
الف- علامت های غیر کلامی:
حالت نگاه، گاه در زمینه ی فهماندن موضوعی به کودک اعجاز می کند. یک نگاه معنادار (نه نگاه تند و خشن)، دانش آموز را به کاری که باید انجام دهد راهنمایی می کند. زیرا چشم ها حرف می زنند. علامت دادن با دست نیز می تواند ابزار مهم در نظم آموزی باشد. همینطور می توانید با کشیدن اشکال مختلف مفاهیم حرف هایی که می زنید به دانش آموز یاد آوری کنید. مثلا روی تخته ی کلاس یک کوه بزرگ بکشید و بگویید این تلاش شاگرد اول کلاس است و به ترتیب چند کوه کوچک و بزرگ بکشید و از آنها سئوال کنید چه افرادی موفق تر هستند. دانش آموزان پاسخ می دهند، آنهایی که تلاش بیشتری بکنند. یا اینکه با کشیدن یک آدمک خوشحال روی تخته و کشیدن چند مستطیل در کنار او (شبیه چند جلد کتاب روی هم) و چند علامت مثبت (+) در کناراو و کشیدن یک آدمک ناراحت و چند علامت (-) در کنار او از دانش آموزان سئوال کنید. کدام یک خوشحال هستند و علت خوشحالی چیست؟ دانش آموزان جواب می دهند، فردی که کتاب خوانده است. با کشیدن تصاویر می توانید مفاهیم تازه ای به دانش آموزان انتقال دهید تا تلاش و عملکرد بهتری بدست آورند.
ب- علامت های کلامی:
معلمین می توانند از این ابزار به خوبی استفاده کنند و پیامشان را به طور ملایم و با خونسردی بیان کنند. برای تأثیرگذاری بیشتر، بهتر است از رفتارهای مثبت دانش آموز تعریف کنید.
نکته: به جای اینکه او را سرزنش کنید، راه درست را به او بیاموزید. همچنین اگر دانش آموز خسارتی وارد کردهف باید آن را جبران کند.
نکته ی مهم دیگر آنکه، به هیچ وجه نباید عصبانی شوید و از کوره دَر بروید. زیرا دانش آموز اینگونه می آموزد که در آینده همین کار را انجام دهد. این کار موجب تقویت رفتار غلط می شود.
امکان انتخاب دادن:
وقتی به دانش آموز خود امکان
انتخاب می دهید، در واقع به طور
غیر مستقیم این پیام را به او منتقل کرده اید که برایش ارزش غائلید و به او اعتماد
دارید. این رفتار معلم زمینه ی استقلال و خودباوری را در او به وجود می آورد.
حفظ خونسردی:
گاهی معلمان کم تجربه وقتی خسته می شوند، بدخلقی می کنند. و گاه با این کار، انرژی اضافی خود را از دست می دهند. در این مواقع خونسردی خود را حفظ کنید و مراقب باشید بدخلق نشوید.
پیامدهای طبیعی و منطقی رفتارش را توضیح دهید:
اگر دانش آموز کار خلافی انجام می دهد، برایش پیامدهای رفتارش را توضیح دهید. به تدریج متوجه می شود با توجه به هر رفتاری چه نتایجی به وجود می آید. به او گوش زد کنید اگر غذای ناسالم بخورد، نتیجه ی آن مسمومیت و بیمارستان و... است. حتی شاید لازم باشد خودتان را ناراحت نشان دهید نه اینکه دانش آموز را ناراحت کنید.
نکته: می توانید دلیل بیاورید که با توجه به رفتار غلط چه پیامدهایی در راه است.
به دانش آموز بیاموزید که چگونه مسائل خود را حل کند:
دانش آموزان می توانند مراحل
گوناگون حل مسأله را به شکلی منظم بیاموزند. وقتی دانش آموزان بیاموزند هر مشکلی
راه حل های مختلفی دارد و باید یکی از آن راه حل ها را برگزیند و آن را بکار گیرد
و درباره ی مؤثرترین راه حل نظر دهد، درباره ی خود احساس بهتری خواهد داشت. با این
اقدام در واقع معلم مهارت حل مسأله را به
دانش آموز یاد داده است. به او آموخته است که چگونه در آینده با مسائل و مشکلات
زندگی روبرو شود و آنها را حل کند. افرادی که در آینده برای گریز از مشکلات و مسائلشان به سوی روش های نادرست (اعتیاد،
فرار از منزل، خودکشی و...) روی می آورند، در کودکی مهارت حل مسأله را نیاموخته
اند.
هنگام دعوای دانش آموزان:
1- لیست علت مشاجره را بنویسید.
2- آیا قبلا با هم دوست بوده اند.
3- علت چه بوده است.
4- آیا از قبل مشکل داشته اند.
5- آیا دیگران دخالت داشته اند.
6- چه کسی ابتدا شروع کرد.
7- راه های تحریک...
8- راه مقابله با آن (صحیح)
9- از چه راه هایی می شد آن را ختم به خیر کرد.
10- چه شیوه و برخوردی بکار برده اند که غلط بوده است.
11- آیا با افراد خبره مشورت کرده اند.
12- به نوع عملکردشان چه نمره ای می دهند.
13- چند بار چنین اتفاقی افتاده است.
14- چه اتفاقات دیگری را اشتباهی مدیریت کرده اند.
15- راه های مدیریت خشم چگونه است.
16- آیا با این روش دوستی شان ادامه می یابد.
17- تجربه ای که از این موضوع گرفته اند چیست؟
18- در آینده چکار باید بکنند.
19- چگونه باید موضوع را تصویر سازی ذهنی کنند.
20- عواقب چنین رفتاری چه خواهد بود؟
( درگیری، زد و خورد، آسیب های اجتماعی، آسیب های جسمی و روانی، مزاحمت برای دیگران، دخالت مدیر مدرسه، نگرانی والدین، ناراحتی و افسردگی و...)
21- راه های کنترل خشم کدام است؟ (استفاده از کلمات مناسب)
22- آیا با رفتار غلط دیگران باید همانگونه رفتار کنند؟
23- علائم غیرکلامی و تحریک کننده، کدام هستند؟
24- راهکارهای مفید برای حذف اشتباهات کدام است؟
نکته: در این مرحله معلم و مدیر باید خود را حامی دانش آموز نشان دهد. نه اینکه خودش هم رفتاری شبیه رفتار دانش آموز انجام دهد.
فاکتورها معلم خوب:
1- نرم و انعطاف پذیر بودن.
2- صبر و مدارا کردن.
3- بخشنده و با گذشت بودن.
4- اغماض و چشم پوشی کردن.
نکته: این موارد را رعایت کنید تا مقبول دانش آموزان باشید.
نحوه ی تفکر دانش آموز:
1- بخش مهمی از ذهنیت دانش آموز، در کلام معلم نهفته است.
2- خشک و انعطاف ناپذیر نباشید.
3- از عبارات پراکنده پرهیز کنید.
4- از هر کلمه از روی حساب استفاده کنید.
5- از کلی گویی بی مورد اجتناب کنید.
6- از سخنان غیر معمول اجتناب کنید.
نکته: هنگامیکه دانش آموز سخنان معلم را تجزیه و تحلیل می کند، آنوقت درباره ی معلم قضاوت می کند.
گفته های دانش آموز به معلم:
1- به من زورنگویید و مرا مجبور به انجام کاری نکنید.
2- دوست دارم مثل یک بزرگسال با من رفتار کنید.
3- با من بحث و جدل نکنید.
4- نسبت به بعضی چیزهایی که می گویم به شدت عکس العمل نشان ندهید.
5- من به توجه و تشویق و درک شما نیاز دارم.
6- با من به گونه ای رفتار کنید که با دوستانتان رفتار می کنید.
7- بدانید که من بیشتر از شما الگو می گیرم تا از انتظارهایتان
8- به نظر می رسد شما فراموش کرده اید که سن و سال مرا درک کنید.
9- به احساسات و خواسته های من توجه کنید.
10- بعضی از رفتارهای شما مرا آزار می دهد.
11- اگر شما رفتار بهتری با من داشته باشید؟!
12- من در حال تغییر هستم به من فرصت دهید!!!
نکات کلیدی معلم به دانش آموزان:
1- وقتی منطقی رفتار نمی کنید، دلیل و برهان نیاورید.
2- وقتی با شما منطفی حرف می زنم، به عبارت دیگر دلیل منطقی می آورم. به حرف هایم خوب گوش دهید.
3- گاهی اوقات دیگران با شما عادلانه رفتار نمی کنند، اما شما نباید عصبانی شوید وبحث و جدل کنید.
4- وقتی درباره ی موضوعی نظر می دهید بی ادب و گستاخ نباشید و صدایتان را بلند نکنید.
5- شرایطی را به وجود نیاورید که مورد بازخواست قرار بگیرید.
6- هر روز حداقل یک بار از خودتان بپرسید، آیا مسئولیت پذیر هستم و کارهایم را به موقع انجام داده ام.
7- بدانید که معلمان برای شما زحمت می کشند. بنابراین توقع دارند که به حرف هایشان توجه کنید.
9- با انجام رفتارهای ناشایست معلم را دلخور و ناراحت نکنید.
10- آیا رفتار بد شما باعث نمی شود معلم ناراحت شود. آیا خودتان دوست دارید معلم شما را ناراحت کند؟
11- من همیشه برای کمک کردن به شما آماده ام؟
12- مشکلاتتان را به طور خصوصی با من در میان بگذارید.
13- روی کمک من حساب کنید.
14- من دانش آموزانم را دوست دارم.
15- من برای اینکه آینده ی بهتری داشته باشید، تلاش می کنم.
16- دوست دارم در آینده افرادی قابل احترام و موفقی باشید.
17- شما کودکان و نوجوانان امروز و بزرگسالان آینده هستید.
نکات کلیدی:
1- معلم انسان ساز است، همچنان که قرآن انسان ساز است.
2- دانش آموز رفتار با دیگران را از معلم خود می آموزد.
3- مدال افتخار معلم، مدارا با دانش آموز است.
4- کامل ترین مرتبه ی معلم نمره ی بیست در اخلاق و رفتار است.
5- دانش آموز باید لذت گفتاری، لذت رفتاری، لذت کلامی و لذت حرکتی را از معلم خود مشاهده کند.
6- نباید شخصیت و عواطف دانش آموز خدشه دار شود.
معلمان باید موقعیت های رفتاری مناسب را اختیار کنند.
7- معلم کارخانه ی انسان سازی است.
8- معلم باید طوری رفتار کند تا دانش آموزان انرژی مضاعف بگیرند
به نام خدا
فوت و فن درس خواندن
نویسنده: عبدالله یزدانی
سر شناسه : یزدانی، عبدالله، 1353-
عنوان و نام پدید آور : فوت و فن درس خواندن/ نویسنده عبدالله یزدانی.
مشخصات نشر : ورامین: دوقلوها، 1397.
مشخصات ظاهری : 64 ص.
شابک : 80000ریال3–33–8739-600–978
وضعیت فهرست نویسی : فیپا
موضوع : مطالعه و فراگیری – برنامه ریزی
موضوع : study skills - planning
موضوع : موفقیت تحصیلی – برنامه ریزی
موضوع : Academic achievement - Planning
رده بندی کنگره : 1397 9 ف 4ی / 1049 LB
رده بندی دیویی : 30281/371
شماره کتابشناسی ملی : 5051644
ناشر: دوقلوها
نویسنده: عبدالله یزدانی
چاپ اول: 1397
شمارگان: 1000
شابک: 3- 33 - 8739 - 600 - 978
قیمت : 8000 تومان
تلفن: 7010507 - 0919
همه ی حقوق محفوظ است
مقدمه........................................................................7
هیچ وقت نگویید که نمی توانم..........................................8
تعریف نظم چیست........................................................8
بی انضباطی شخصی و عدم برنامه ریزی..........................8
اولویت بندی کارهای روزانه..........................................9
سعی کنید ورزش کنید...................................................9
رابطه ی قرآن و تفکر...................................................9
به ارزش ها توجه کنید..................................................10
رسیدن به هدف...........................................................10
دوری از استرس و نگرانی............................................11
متن چیست؟...............................................................11
اصطلاح داستان گونه...................................................11
چه چیزی در یک متن اهمیت دارد؟..................................12
مجموعه ی مفاهیم متن...................................................13
درخت حافظه..............................................................14
خوب خواندن را بیاموزیم...............................................14
از عنوان کتاب چه مطالبی را می توان فهمید؟.....................16
فهم دقیق کتاب.............................................................16
بیان وحدت موضوع کتاب..............................................16
هنر فهمیدن رئوس مطالب کتاب.......................................16
کشف منظور نویسنده.....................................................17
جمله در مقایسه معنی آن.................................................17
پیدا کردن جملات مهم و اساسی........................................17
پیدا کردن مقاصد نویسنده................................................18
پیدا کردن استدلال ها.....................................................18
پیدا کردن راه حل ها......................................................18
نقد منصفانه ی کتاب......................................................18
موافق یا مخالف با نویسنده...............................................18
چگونه خلاصه برداری کنیم؟...........................................19
پردازش اطلاعات.......................................................19
چگونه می توان روی کتابی احاطه پیدا کرد.......................19
نقش علم در تولید فکر..................................................19
اهمیت ارتقاء هوش.....................................................20
تقویت هوش..............................................................20
مهارت های هوشی به شکل پیچیده با یکدیگر همکاری می کنند.....21
طبقه بندی و رده بندی اطلاعات......................................22
ارتباطات چندگانه ی حافظه برهوش.................................22
توانایی دانش آموزان در ده مقوله متفاوت بررسی می شود.....22
سنجش هوش های چندگانه.............................................23
حل مسأله..................................................................23
استفاده از دفتر یادداشت................................................24
استفاده ی مثبت از نظم و انضباط در تقویت حافظه..............24
انواع تنظیم وقت: (تعیین وظایف روزانه)..........................25
از نظر اهمیت نظم و انضباط توانایی و هوش............................25
اثرات مثبت نظم و انضباط.............................................25
دانش آموزانی که در شب دیرتر می خوابند........................26
از نظر محتوا سخن گویی دانش آموز به دو صورت است......26
نقش و اهمیت کتاب و مطالعه در افزایش هوش...................26
تعیین هدف................................................................27
انواع اهداف...............................................................27
چگونه مطالعه را آغاز کنید؟...........................................27
کیفیت تعامل با دیگران..................................................28
تنظیم برنامه...............................................................29
دو شکل از برنامه ریزی روزانه.....................................29
خلاقیت.....................................................................29
تفکر و استدلال...........................................................29
مراحل مهارت های یادگیری..........................................30
مراحل خواندن کتاب....................................................30
حرکات چشم و توقف های آن.........................................30
رمز گشایی و فهم.........................................................31
فرایندن خواندن شامل دو مرحله است...............................31
مرحله دوم فهم خواننده به درک کلی مطلب.........................31
آموزش شیوه ی مطالعه.................................................31
تأثیر شباهت ها و تفاوت ها در آموختن..............................32
حواس.......................................................................32
ادراک و توجه.............................................................32
وابستگی معنی به تجربه.................................................32
تجربه و معلومات.........................................................33
کلیات را قبل از جزئیات درک کنید...................................33
ذهن به منزله ی سیستم الگو ساز......................................34
گستردگی محدوده ی توجه..............................................34
حل مسأله...................................................................36
به چالش کشیدن مسأله...................................................36
آموزش عکاسی...........................................................36
هنگام مطالعه..............................................................36
خلق خود خواسته ی شیوه های جدید نگریستن به موضوع ها.........37
ایده های خلاق............................................................38
درک اشکال هندسی با توجه به شکل اصلی........................38
تقسیم درس به اجزاء کوچک تر......................................38
تقسیمات واقعی...........................................................39
گزینش اجزاء اصلی و فرعی..........................................40
زنجیره ی اطلاعاتی.....................................................41
دانش آموز می تواند بین زنجیره ی اطلاعات، ارتباط برقرار کند....41
سلسله مراتب حل مسأله.................................................41
مسأله، راه حل، داوری.................................................44
روال حل مسأله...........................................................44
درخت حافظه..............................................................47
روش بکارگیری از تکنیک درخت حافظه به این صورت است.......47
مسأله: انتخاب عملیات...................................................48
طبقه بندی اطلاعات......................................................48
مرتب کردن مطالب......................................................49
ویژگی های نکات کلیدی................................................49
سیستم هشت مرحله ای مطالعه.........................................49
تمرین حس بیان...........................................................51
تقلید صدا...................................................................52
اطلاعات اولیه.............................................................52
نقش حالت ها در تمرکز حواس........................................53
یادداشت برداری در کلاس.............................................53
صدای یکنواخت..........................................................54
تنفس عمیق................................................................54
تمرین پرورش آگاهانه ی فکر.........................................54
کنترل تفکر................................................................54
اصول مطالعه و فراگیری بهتر........................................54
آیا کلمه واژه است یا چیستان...........................................55
دانش آموز می تواند بین زنجیره ی اطلاعات، ارتباط برقرار کند.....55
نگاه اجمالی و دقیق.......................................................55
راه های مهم درس........................................................55
خلاصه نویسی.............................................................58
روش تقسیم و منها و لوزی برای فهمیدن درس.....................59
چگونگی احاطه بر درس................................................59
مسائل کلی درس..........................................................60
روش حل مسأله: (آغاز و پایان مسأله)...............................60
عامل پرخوری و پرخوابی..............................................61
نوآوری:(نگاهی جدید به درس ریاضی).............................62
ریاضی را به دنیای واقعی مربوط سازید............................62
روش دیگر................................................................62
چگونه در هنگام خرید به تمرین ریاضی بپردازید.................62
تمرین خط..................................................................62
آموزش ریتم به نوآموزان...............................................63
جدول تمرین ریتم.........................................................
مقدمه
این کتاب، مجموعه ای از مطالب آموزنده می باشد که به مسائل و مشکلات درسی آموزش دانش آموزان می پردازد. در این کتاب راهنمایی های ارزنده ای به دانش آموزان ارائه شده است.
بیشتر دانش آموزان تصور می
کنند که می دانند چگونه بخوانند. در حالی که اکثراً این هنر را ندارند. باید دانست
و تفهیم کرد که خواندن مهارتی است که باید آن را آموخت و تمرین کرد. اگر خواندن با
روش های مختلف پیشنهادی این کتاب در مورد مطالب گوناگون انجام بگیرد. در مطالب به
میزان قابل توجهی در زمانی متناسب با متن افزایش می یابد. انجام این کار ساده و
نتایج آنچنان فراوان است که باعث تعجب می شود.
هیچ وقت نگویید که نمی توانم:
این یعنی چه؟ باید فکر کنید چگونه می توانم از پس این کار بربیایم؟ با این کار ذهن شما برای انجام آن کار فعال می شود. از طرف دیگر اگر بگویید (از پس آن بر نمی آیم) ذهنتان را برای هر نوع تلاش و خلاقیت می بندید. اگر شما برای انجام هر کاری وقت و زمان کافی بگذارید، تجارب جدیدی کسب خواهید کرد.
تعریف نظم چیست:
بیشتر معلمان به دانش آموز می گویند باید نظم داشته باشند و هر کاری را به وقت خودش انجام دهند. این یک تعریف ساده و پیش پا افتاده است. بلکه تعریف مهمتر از نظم این است که هر کاری را به تربیت و با اولویت انجام دهید. برای مثال یک بنا هنگامی که می خواهد دیواری را درست کند. ابتدا پی دیوار را می کند و با سیمان و ماسه محکم می کند و بعد از آن یک سری آجر را در کنار هم قرار می دهد و روی آنها یک لایه مخلوط سیمان و ماسه را می ریزد و این کار را آنقدر تکرار می کند تا دیورا درست شود. یا هنگامی که یک کشتی گیر می خواهد زیر بگیرد. ابتدا دست ها ر کمی جلو می آورد و سپس سرش را جلو می آورد و همین لحظه پای جلویش را کمی جلو می آورد و کمی به سمت پایین خم می شود و... کشتی گیر با این کار به ترتیب (اولویت بندی) مراحل مختلف زیرگیری را انجام می دهد. همینطور برای حل یک مسأله باید به تریبت ابتدا جوانب مختلف موضوع را بررسی کنید و بعد از آن پرسش هایی را مطرح کنید و در آخر راه حل های مختلفی را آزمایش کنید و بهترین راه حل را انتخاب کنید. این کار نیاز به یک نظم فکری خاصی دارد. بنابراین مفهوم نظم یک روند طبیعی انجام یک کار منطقی است. یعنی سلسله مراتب انجام یک کار را با یک نظم منطقی انجام دهید.
بی انضباطی شخصی و عدم برنامه ریزی:
تا چه حد به انضباطی اهمیت دهید؟ آیا منضبط و دقیق هستید وبا نظم کارهای محوله را انجام می دهید، یا از آن دسته افرادی هستید که وقت خودتان را حدر می دهید. اگر در انجام کارهای محوله با مشکل مواجه هستید، عادت بی نظمی را از خودتان دور کنید. واقعیت این است که راه علاج این مشکل خود شما هستید.
نکته: افراد موفق مقید به نظم هستند.
اولویت بندی کارهای روزانه:
از دانش آموزان بپرسید که
فردا چه کارهایی را باید انجام دهند. به آنها بگویید اگر تصمیم دارید مثلا کاری را
فردا انجام دهید، ابتدا کمی فک کنید. آیا می توانید تمام آن کارها را فردا انجام
دهید. با کمی دقت متوجه می شوید که فقط می توانید مثلا پانزده تای انها را انجام
دهید. مثلا آنهایی که زیاد مهم نیستند را کنار بگذارید و بقیه را اولویت بندی
کنید. اما هنگام برنامه ریزی دقت کنید کارهای سخت و مشکل و کارهای راحت را یکی در
میان انجام دهید تا ذهن کمی استراحت کند. با این کار از توان و انرژی بدن و ذهن
خود به درستی استفاده
کرده اید و در طول روز با نشاط و سرحال هستید.
سعی کنید ورزش کنید:
ورزش برای سلامتی بدن بسیار مفید است. اما در انجام هر کاری افراط و تفریط نکنید و یک کار را فدای کار دیگری نکنید. بلکه تعادل در انجام کارهایتان داشته باشید تا بتوانید همه ی کارهایتان را به درستی و سر وقت انجام دهید. بنابراین افرادی که فقط به یک کار می پردازند و کارهای دیگر را زیاد جدی نمی گیرند به احتمال زیاد به دردسر می افتند. برای مثال اگر دو طرف ملخ هواپیما تعادل نداشته باشد (قرینه) و یک طرف بزرگتر از طرف دیگر باشد، ملخ هواپیما کارش را به درستی انجام نمی دهد.
رابطه ی قرآن و تفکر:
باید گفت قرآن کتاب انسان
ساز و اخلاق مدار و هماهنگ با سرشت آدمی می باشد. خداوند متعال قرآن را برای هدایت
بشر فرستاده است. مسائل مختلفی که در قرآن وجود دارد، بیشتر درباره ی مسائل
اخلاقی،
فردی، اجتماعی، جنگ با کفار، دوری از شیطان و....
می باشد. بنابراین مفاهیم قرآن می تواند راهنمای خوبی برای تفکر و ارتقاء سطح
اخلاقی بیشر باشد.
به ارزش ها توجه کنید:
باید بدانید که هر عملی انجام می دهید، بازتاب مثبت یا منفی دارد. یادتان باشد یک علف هرز جوانه می زند و به تدریج گیاهان کناری خود را خشک می کند. بنابراین هر گونه کار منفی را کنار بگذارید. برای اینکه بفهمید چه کاری خوب است یا نه، به فطرت درونی خود (اخلاق) توجه کنید.
رسیدن به هدف:
برای رسیدن به هدف باید برنامه ریزی کنید. یعنی بدانید در کجای راه هستید و برای رسیدن به هدف، از چه مراحلی باید عبور کنید. بنابراین رسیدن به هدف مانند هفت خان رستم در شاهنامه است. یعنی اهداف یک شبه به دست نمی آیند، بلکه به تدریج، روزها، هفته ها، سال ها باید وقت و زمان بگذارید تا به نتیجه ی مطلوب دست یابید. برای مثال یک پزشک و یا یک پیانیست، سال ها وقت صرف کرده اند تا به نتیجه ی دلخواه رسیده اند. بنابراین برای رسیدن به هدف باید آغاز و پایان آن را در نظر گرفت و تلاش کنید. خداوند در قرآن می فرماید: هر کس به اندازه ی سعی و تلاش خود بدست می آورد.
برای مثال اگر کشاورزی
تلاش کند، اما علم روز را کسب نکرده باشد، مسلما محصول (نتیجه) کمتری نسبت به
کشاورزی که به علم روز دست یافته، بدست خواهد آورد. بنابراین اینجا ارزش علم معلوم
می شود. یعنی اگر دانش آموزان درس بخوانند، آینده ی بهتری خواهند داشت. خداوند در
قرآن می فرماید: کسی که می داند با آن کس که
نمی داند، فرقی است. بنابراین انسان با داشتن علم و دانش راحت تر به اهداف خود دست
می یابد. آیا فکر کرده اید که افراد بی سواد با افراد با سواد یک جور فکر نمی
کنند. یا افرادی که تحصیلات متوسطه را طی کرده اند با افرادی که تحصیلات بالاتری
دارند در یک سطع و اندازه در تفکر نیستند. مسلما هر چقدر علم و دانش خود را افزایش
دهید، بهتر فکر می کنید و نتیجه ی بهتری کسب خواهید کرد. بنابراین تلاش کنید، تلاش
کنید، تلاش کنید...
دوری از استرس و نگرانی:
هر چقدر عاقل تر باشید و درست فکر کنید، استرس و نگرانی کمتری خواهید داشت. برای دوری از استرس و نگرانی باید برنامه داشته باشید. یعنی باید بدانید هر کاری را در چه وقت و زمان معینی انجام دهید. مثلا برای خواندن کتابی خاص، تماشای تلوزیون، رفتن به مهمانی، حمام رفتن و... حتی هنگام صحبت و گفتگو با دوستان، باید محدودیت زمانی را در نظر بگیرید. یعنی باید بدانید برای صحبت درباره ی موضوعی خاص چقدر زمان دارید. (مثلا 5 دقیقه)
متن چیست؟
اگر بخواهیم تعریف ساده و روشنی از یک متن ارائه دهیم، می توانیم بگوییم که آن مبنای نوشتاری یک موضوع است. بسیاری از نویسندگان متن را به نقشه ی راه شبیه می کنند. این تعریف سودمندی است. چون فرد را تشویق می کند که تشبیهات، استعارات و کنایات را درک کند. بنابراین درک متن همچون یک سفر خیال گونه است. این نگاه معمارانه سودمند است. زیرا که بر ساختار و هدفی تأکید می کند. به روشنی معلوم می شود که هر متنی (داستان علمی، سیاسی، تاریخی، تربیتی و...) قصد روایت دارد و همچنین طریقه ی روایت گونه ی آن تا حدودی سلیقه ای است تا آنجا که به مفهوم متن لطمه ای وارد نکند.
اصطلاح داستان گونه:
تمام رویدادهای بطنی موضوع متن، که توسط نویسنده ارائه می شود دارای هویت و مفاهیم مستقل به خود می باشد. رویدادهایی که به تدریج آشکار می شود {مانند تدوین فیلم که داستان به تدریج بسط و گسترش می یابد و به نتیجه می رسد} و به تدریج کامل تر می شود. رویدادهایی که به انتاب نویسنده ی موضوع به شکل پلکانی نوشته شده است.
به طور کلی، هر جزء جزء موضوع به تدرج ماهیت و هویت موضوع اصلی متن را تکمیل می کند. بنابراین در تعریف متن نخست می توانید بگویید که یک متن پس از ارائه ی مفاهیم و دلایل منطقی (علمی) به تدریج کامل تر می شود.
یک عروسک ساز ممکن است به طور
وسواس اجزاء عروسک را بسازد. اما با اینکه ممکن است دست و صورت را بهتر ساخته
باشد، ممکن است تنه و پاها را متناسب با سر و دست نساخته باشد. یعنی نتواند مفاهیم
و جزئیات را به ترتیب و آنگونه که هست به درستی بیان کند. در این رابطه شاعر
مفاهیم رامصرع به مصرع، بیت به بیت
و بند به بند بیان می کند و به تدریج مفاهیم را کامل می کند تا به
نتیجه گیری می رسد. اما متن علمی از داستان و شعر متفاوت است. یک متن علمی باید به
چیز دیگری که در آزمایشگاه انجام شده، تکمیل می شود. می توان متن علمی را به پیله
ی کرم ابریشمی تشبیه کرد که در نهایت این پروانه است که راه خود را به جهان می
گشاید.
چه چیزی در یک متن اهمیت دارد؟
بی تفاوتی نسبت به اجزاء متن، ممکن است نسبت به اجزاء دیگر متن قضاوت درستی ارائه ندهد. برخی اجزاء متن نسبت به اجزاء دیگر نقش کلیدی دارند. بی اهمیتی نسبی نسبت به موضوعات راه برقراری ارتباط با متن را کم می کند. به عبارت دیگر متن در مقام مرشد و راهنما- ارتباط نویسنده ی متن را با خواننده ی متن برقرار می کند.
اصطلاح:
روایت: فرایند تعریف یک موضوع به صورت نوشته به نکته ی دوم در متن منتهی می شود. در وهله ی نخست روایتی از مفاهیم و ساختار کلی ارائه می شود و به تدریج به جزئیات می پردازد.
اما روایت موضوع به تصویر سازی
ذهنی ودرک ترکیب اجزاء متن با یکدیگر تکمیل می شود. روایتی که مفاهیم آنها تا حد
زیادی
از طریق کلمات منتقل می شوند و کلمات کلیدی هسته ی متن را شکل می دهند و همچنین
نقطه ی تمرکز موضوع اصلی را در بر می گیرد.
اصطلاح:
ترکیب: جملاتی که به هنگام دنبال کردن
موضوع اصلی متن طی
می شود، مانند مسیر جاده ای برای رسیدن به مقصد خاصی است. اساسا در مفاهیم متن
تناقض هایی وجود دارد که به نتایج جالبی منتهی می شود.
نویسنده ی متن باید موضوع را طوری
بنویسد که خواننده ی متن
بتواند موضوع اصلی را همراه با جزئیات در ذهن خود تصویر کند و خواننده ی متن
بتواند تناقضات و تشابهات و تضادها را به درستی با یکدیگر پیوند بزند.
مجموعه ی مفاهیم متن:
یک داستان نویس، یک شاعر، یک عالم دینی و یک پژهشگر علمی، دلایل، سئوالات و جواب های موضوع اصلی را به شکلی ساختارمند و منطقی به صورت جملات در کنار هم قرار می دهد. در تمام این موارد نویسنده با بکارگیری جملات، کلمات و موضوعات را به یکدیگر پیوند می دهد. برای تکمیل این نکته باید گفت که نویسنده ی متن با استفاده از کلمات (مهمترین ابزار نویسنده) مقصود و هدف موضوع را به بهترین شکل بیان می کند.
حتی یک نویسنده ی علمی باید پیش از همه یک داستان سرا باشد. در دنیای امروز ما انواعداستان سرایان وجود دارد. رمان نویس، تاریخ نویس، نمایشنامه نویس، روزنامه نگار، و حتی نویسندگان کتاب های علمی تخیلی. آنچه نویسندگان مطالب علمی را از سایر داستان سرایان جدا می کند، داشتن یک حس آشکار تصویری و قدرت تخیل در خلق مفاهیم انتزاعی است که در بیشتر مواقع با چشم غیرعادی قابل مشاهده نیستند.
البته، انتقال یک موضوع به مخاطب چیزی فراتر از متن است. باید طرحی منسجم و اطلاعات و جزئیات مجاب کننده ای وجود داشته باشند. بنابراین یک محقق علمی باید در فن نویسندگی تبحر داشته باشد.
اصطلاح:
طرح: انتخاب رویدادهایی که در کنار هم
موضوع اصلی را تداعی
می کند. این فن از ترکیبی از استعداد و دانش حاصل می شوند. دانش درباره ی جزئیات.
به طور کلی، روایت داستان گونه، به طور خاص است. این نگرش به نوعی درون آمیزی هنری
می انجامد. در نهایت مفاهیم با ترکیبی هنرمندانه از یکدیگر تأثیر می گیرند. هر
چقدر درک این جزئیات گسترده تر باشد، انطباق و درک جزئیات موضوع
آسان تر خواهد بود.
بالاخره اینکه، خواننده ی متن از روحیه ی کنجکاون و جستجوگری برخوردار می باشد. خواننده ی متن در راستای درک مفاهیم متن باید بتواند پیچیدگی های موضوع را درک کند و مسئولیت های هر جزء متن را نسبت به اجزاء دیگر درک کند. اکنون او به روشنی می تواند موضوع متن را بازخوانی کند. در این مرحله می تواند مانند یک مربی فوتبال، بازیکنان را به یک هدف و سمت و سوی خاص، برای رسیدن به مقصد و موضوع مورد نظر راهنمایی و هدایت می کند.
اصطلاح:
هدفگذاری: شناخت جزئیات اصلی و فرعی در یک روند برنامه ریزی و زمان بندی شده به طریقی با یکدیگر ارتباط دارند که اجزاء در یکدیگر ادغام می شوند. این کار مستلزم آشنایی هدفمند با فرآیند موضوع می باشد. در واقع درک موضوع بدست می آید.
لایه های متن و سطوح تفسیری و محصول نهایی که هدف نویسنده بوده است. اکنون به عنوان یک خواننده ی باید از خود بپرسید که آیا به واقع موضوعات را در جای خود فهم کرده اید یا خیر. اگر با این مسأله راحت نیستید، به دنبال یک رابطه ی عینی و سالم بین تک تک اجزاء بگردید. بعد شناخت مفاهیم، آنها را با یکدیگر ترکیب و ادغام کنید. اکنون شما آماده ی پذیرش چالش هایی هستید که مختص نویسنده است. این فرصت را خواهید یافت که مانند نویسنده ی متن فکر کنید.
درخت حافظه:
یکی از مهمترین کارهایی که باید در
سیستم مطالعه کاربردی انجام دهید، ثبت اطلاعات و استفاده ی صحیح و به جا از
آنهاست.
دانش آموز برای یادگیری، یاد سپاری و تداعی بهتر آموخته ها، نیاز به الگویی دارد.
الگوی یادآوری که ما به شما معرفی می کنیم
درخت حافظه است. همواره به یاد داشته باشید در طول مراحل مطالعه کاربردی
باید از درخت حافظه استفاده کنید و اطلاعات اصلی و فرعی را ثبت کنید.
خوب خواندن را بیاموزیم:
هنگام خواندن مطالب مختلف، باید سرعت های گوناگون متناسب با مطلب باشد درنظر گرفته شود، نه خواندن هر مطلبی با حداکثر سرعت. اما گاهی اوقات با سرعت کمتر و زمانی با سرعت بیشتر باشد.
انگیزه ی اصلی خواندن کتاب، تحلیل جامع تر و منظم تر و کشف مطالب کتاب است. باید توجه داشت که کتاب های خوب در سطحی بالاتر از ذهن شما قرار دارند و اگر غیر از این بود خواندن آنها ثمره ای برای شما نداشت.
هنگام خواندن ایده اصلی یک عبارت یا قسمت های مهم و غیر مهم یک بحث به بررسی و تحلیل احتیاج دارد.
تفاوتی میان خواندن برای کسب اطلاعات و خواندن برای فهمیدن است. چرا چنین است و روابطش با دیگر حقایق چیست؟ این روابط از یک نظر متفاوت و از یک نظر یکسانند. یعنی به چنان آگاهی برسید که غیر از دانستن مطالب، منظور نویسنده را درک کنید.
بنابراین روند یادگیری باید از طریق خواندن و تفکر باشد. اگر قرار باشد که یادگیری صورت بگیرد، باید دانش در ذهن رشد کند.
بسیاری از افراد هنگام خواندن، مطلب را حفظ می کنند. آنها هنگام بحث و گفتگو به زوایای مطلب پی نبرده و برای درک مطلب فکر نمی کنند. هر قدر خواندن آنها پویا باشد به تفکر بیشتری احتیاج دارند.
اولین سطح خواندن کوشش ما برای شناسایی کلمات موجود در جمله ها می باشد. تنها بعد از تشخیص معانی یکایک واژه ها است که می توانیم به منظور آن جمله پی ببریم. یعنی با پرداختن به واژه ها، معانی آنها را درک خواهیم کرد. باید سعی کنید موضوع اصلی کتاب را مشخص کنید و در مورد اینکه کتاب به طور کلی راجع به چیست و تشخیص دهید که نویسنده، چگونه مطالب آن را تنظیم کرده و با تقسیم کردن آن به موضوع های فرعی، موضوع اصلی را پرورانده است.
دومین سطح خواندن را خواندن اجمالی می نامیم. بنابراین هدف این سطح، فهمیدن هر چه بیشتر مطالب کتاب (کلی نگری) در زمانی محدود است. خواندن اجمالی هدفش دریافتن این نکته بود که آیا بطور کلی کتاب راجع به موضوع مورد نظر هست یا خیر.
سومین مقطع خواندن را خواندن تحلیلی می نامیم. خواندن تحلیلی خواندنی دقیق و کامل و خواندنی به بهترین وجه ممکن است. اگر خواندن اجمالی بهترین و کامل ترین نوع خواندن در زمانی محدود است. خواندن تحلیلی بهترین و کامل ترین نوع خواندن در زمانی نامحدود است.
چهارمین یا
بالاترین سطح خواندن را خواندن تلفیقی می نامیم که
پیچیده ترین
و منظم ترین سطح خواندن است.
از عنوان کتاب چه مطالبی را می توان فهمید ؟
تعداد افرادی که به عنوان کتاب توجه می کنند بسیار کم است. معمولا بسیاری از افراد تصور می کنند عنوان کتاب را می فهمند. در صورتی که تعداد بسیار کمی هستند که عنوان کتاب را با دقت می خوانند و به مفهوم اصلی آن می اندیشند. به عبارتی با خواندن عنوان کتاب می توان اطلاعات لازم را قبل از خواندن کتاب کسب کرد.
فهم دقیق کتاب:
هر کتاب اسکلت و طرحی دارد که درمیان مطالبش مکتوم است. کتابی که این ویژگی ها را نداشته باشد، غیر قابل خواندن است. وظیفه ی خواننده ی تحلیلی تشخیص آن است. کتابی که ارزش خواندن داشته باشد، دارای وحدت موضوع سازمان یافته و اجزائی است. این وحدت موضوع و اجزاء و نظم هر کتاب به یک شکل نیست.
خواندنی ترین کتاب آن است که نویسنده در ساختار آن موفق باشد. بهترین کتاب قابل فهم ترین ساختار را نیز دارد و به علت برخورداری از نظم و وحدت با سادگی بیشتری نیز توام است. این یکی از دلایلی است که چرا بهترین کتاب ها و خواندنی ترین آنها نیز هستند.
بیان وحدت موضوع کتاب:
همیشه لازم نیست که شما به تنهایی وحدت موضوع کتاب را کشف کنید. بسیاری از خوانندگان، همان طور که به عنوان کتاب توجهی نمی کنند به کلمات آغازین نویسنده هم چندان اهمیت نمی دهند. گاهی اوقات عنوان کتاب بازگو کننده ی تمام مطلبی است که باید خوانده شود. گاهی اوقات نویسنده درمقدمه ی کتاب، وحدت موضوع طرح خود را بیان می کند.
هنر فهمیدن رئوس مطالب کتاب:
هر اثر دارای وحدت موضوع و انسجام می باشد. این وحدت موضوع را باید از طریق ترتیب اجزاء ارزیابی کنیم. نوشته ای واضح است که رئوس مطالب آن روشن باشد. اثری منسجم است که بخش های آن به شکل منظمی با یکدیگر در ارتباط باشند.
کل کتاب را نمی توان درک کرد. مگر اینکه به نحوی اجزای آن بررسی شده باشند. اما بدون درک سازمان بندی اجزای کتاب، کل آن را به خوبی نمی توان بفهمید. وقتی که وحدت موضوع کتاب را درک کنید، احتمالا قسمت های اصلی کتاب نیز مشخص می شود. اما این قسمت های اصلی دارای ساختار جداگانه ای هستند که باید آنها را فهمید و هرکدام دارای وحدت موضوع و پیچیدگی خاص خود می باشند. با این کار بخش هایی که به شکل منظمی با یکدیگر در ارتباطند خواهید شناخت.
کشف منظور نویسنده:
نویسنده ممکن است با طرح
یک یا چند سئوال و مطرح کردن
جواب هایی شروع کند. اگر نویسنده این سئوال ها و جواب ها را مطرح نکند. وظیفه شما
به عنوان خواننده این است که حتی الامکان این
سئوال ها را با دقت تنظیم کنید. باید قادر باشید آن پرسشی که کتاب
می خواهد پاسخ دهد تعیین کنید. همچنین اگر سئوالی پیچیده است و شامل سئوال های
فرعی دیگری می باشد، باید بتوانید آن سئوال ها را مشخص کنید. شما باید درک خوبی از
سئوال ها داشته باشید و این پرسش ها را به طور منطقی و قابل فهم منظم کنید. یعنی
باید بدانید به کدام سئوال در مرحله ی اول و به کدام سئوال در مرحله بعدی پاسخ
دهید.
جمله در مقایسه معنی آن:
جمله ها نشان دهنده ی خواسته ها و نیات ما هستند. با خواندن جمله ها از هدف نویسنده مطلع می شویم. اما نمی توان انتظار داشت که تمام جملات به تنهایی، مطلبی را عنوان کنند. بعضی وقت ها جمله شامل یک رشته از مطالبی می باشد که با یکدیگر، استدلالی را به وجود می آورند.
پیدا کردن جملات مهم و اساسی؛
چگونه شخص مهمترین جملات کتاب را تعیین می کند؟ چگونه این جملات را تفسیرمی کند و به معنی یا معانی آن پی می برد؟
وقتی می گوییم در یک کتاب جملات مهم نسبتا کم هستند. منظور این نیست که به دیگر جملات نباید توجهی کرد. بدیهی است که هر جمله ای را باید فهمید.
پیدا کردن مقاصد نویسنده:
حالا جملات مهم را تعیین کنید. قدم بعدی کشف معنی یا معانی در این جملات است. با درک معانی واژه های اصلی به معنی جمله پی خواهید برد. اگر کسی نتواند برای مطلبی که فکر می کند آن را فهمیده از عبارات مترادف استفاده کند باید گفت که او نیز منظور نویسنده را درک نکرده است.
پیدا کردن استدلال ها:
سلسله جملاتی که باعث روشن شدن مطلب می شود استدلال می گویند. بعضی استدلال ها به چند حقیقت معین اشاره می کنند تا نتیجه کلی را اثبات کنند. معمولا توانایی تشخیص این مطلب بسیار دارای اهمیت است.
پیدا کردن راه حل ها:
هنگامی که معانی کلمه ها و
نظرها و استدلال های نویسنده را
دریافته اید و راه هایی را برای حل مسائلش شناختید در این صورت با نویسنده به
توافق رسیده اید. حالا متوجه شده اید که نویسنده چه گفته است. اکنون توجه کامل خود
را به بررسی آنچه که فهمیده اید بپردازید و به سئوال های نویسنده پاسخ دهید.
خواننده ی خوب مانند نویسنده ی خوب باید بداند که مسئله حل شده است یا خیر.
نقد منصفانه ی کتاب:
اگر خواننده با نظم و رویه
صحیح مطالب نویسنده را درک کند و برای سئوالات منطقی خود که با خواندن کتاب به دست
آورده جواب صحیح
را بیابد. در این صورت است که خواننده وظیفه خود را به عنوان
یک خواننده ی خوب به طور کامل انجام داده است و از
فرصت های خود استفاده کرده است.
در شرایط خاص کتاب با خواننده صحبت می کند و خواننده به آن پاسخ می گوید. اما نویسنده باید نظم گفتگو را خوب انجام داده باشد. خواننده هم موظف است درباره ی مطالب نویسنده قضاوت کند و یا دلیلی برای مخالفت بیاورد. این کار باید با نقد و با ارزیابی تکمیل شود.
موافق یا مخالف با نویسنده:
اولین مطلبی که خواننده می تواند بگوید این است که وی فهمیده است یا خیر. اگر نفهمیده، باید سکوت اختیار کند و به کار روی کتاب ادامه دهد.
اگر اشکال از کتاب است و نه از خواننده، او باید جاهایی را که تولید اشکال کرده است تعیین کند. وی باید بتواند اثبات کند که کتاب ساختار منسجمی ندارد، اجزای آن از هم گسیخته است.
چگونه خلاصه برداری کنیم؟
خلاصه برداری به دانش آموز کمک می کند که نکات اصلی و اساسی را تشخیص دهد و در موقع خواندن مطالب درسی علاوه بر تسلط بر اندیشه ی اصلی به عبارت بهتر (مفهوم مطلب) بر بسیاری از جزئیات نیز احاطه پیدا کند.
پردازش اطلاعات:
اطلاعات به وسیله ی گزینه های مختلف در قالب بسته هایی در اختیار ما قرار می گیرند. این تفکر منطقی است که تعیین می کند که چه چیزی برای چه گزینه ای ارزیابی شود. این تلاشی است عمدی برای چگونه نگریستن به چیزها به نحو مطلوب. هر فرد در حالی که سودمندی الگوهای ساخته ی ذهن را تصدیق می کند از تفکر جانبی برای مقابله با آن استفاده می کند. شاید لازم باشد احتمالات لازم را در نظر بگیرید.
چگونه می توان روی کتابی احاطه پیدا کرد؛
خواندن کتاب یعنی گفتگو بین خواننده و نویسنده کتاب.
هنگام خواندن یک مطلب، عادت کنید که در مورد آن سئوال طرح کنید و بکوشید تا به آن سئوال ها پاسخ دهید.
نقش علم در تولید فکر:
هنگامی فکر می کنید که می خواهید مسأله ای را حل کنید. یعنی تفکر پیرامون مسائل معلوم و مجهول دور می زند. در این مرحله فکر به دنبال سازمان دهی معلومات و رسیدن به مجهولات است. اگر تفکر فرد بر روی مسائل اجتماعی و دوستان باشد. در این حالت به دنبال بررسی عملکرد فرد (گذشته + حال = نتیجه گیری آینده) است. یعنی در بستری از زمان (گذشته و آینده ی فرد) قرار می گیرد و از عملکرد مسائل مختلف نتیجه گیری می شود. در بیشتر مواقع در تفکر به دنبال پرسش نیستیم و بیشتر به دنبال حل مسأله هستیم و در این جریان پرسش ها شکل می گیرند و در آخر همین پرسش ها به صورت زنجیروار یکدیگر را تکمیل می کنند تا به تکامل می رسند.
بنابراین تفکر نیاز به قالب و چهارچوب و محدوده ی خاصی دارد تا طبق شرایط موجود و شناخت اتفاقات به هم پیوسته به نتیجه ای برسیم تا آن چیزی را که به عنوان مسأله بررسی کردیم، حل کنیم.
اهمیت ارتقاء هوش:
هنگامیکه فرد توانایی خود را در
جنبه های مختلف هوشی بالا ببرد. در حقیقت کیفیت جنبه های مختلف زندگی خود را بالاتر
برده است. زیرا فرد می تواند با ارتباط دادن اطلاعات جدید خود با طرح ها و مدل های
پیشین، پایه ی دانش خود را گسترش دهد. یعنی بهتر
می تواند رابطه و پیوستگی مسائل مختلف را شناسایی کند. یعنی هر مسأله را در قالب
مدل خاصی قرار دهد
تقویت هوش:
مقوله ی تقویت هوش از طریق شرکت در فعالیت های (فرهنگی، هنری، ورزشی) به تحرک واداشته می شود و پیشرفت فرد در این فعالیت ها، استدلالات ذهن را به اوج خود می رساند. از سوی دیگر لزومی ندارد که فرزند خود را به صورت حرفه ای وارد عرصه های مذکور کنیم. بلکه شناخت مفاهیم پایه (3 تا 6 ماه) کفایت می کند.
بنابراین سنجش هوش برای کودکان بر
پایه ی هوش زبانی، هوش منطقی، ریاضی – هوش مکانی و هوش حرکتی – جسمانی می باشد. از
این رو ترکیب هوش زبانی با هوش ریاضی – منطقی توانایی قابل توجهی است که نشان می
دهد فرد با ترکیب توانایی های خاص به یادگیری و حفظ کردن دست می یابد. . این امر
می تواند سطوح متفاوتی از مهارت را در هر یک از افراد بروز کند و تأثیر عملکرد هر
کدام در افراد مختلف متفاوت است. چرا که هر انسانی با دیگری تفاوت دارد. به این
علت که هر کدام از ترکیب هوشی متفاوتی برخوردار می باشند. این امر موجب می شود تا
در حل مسائل برخورد متفاوتی داشته باشند. البته این مقولات در هر یک از افراد به
گونه ای خاص بروز می کند و به نظر می رسد که تمام یا بیشتر زمنیه های هوشی در برخی
افراد از کیفیت بالاتری برخوردار است. از طرف دیگر به نظر می رسد برخی از افراد که
در مرکز روانی نگهداری
می شوند.
فاقد تمام این هوش ها و یا در ابتدایی ترین جنبه های آنها
می باشند.
بیشتر ما بین این دو حالت قرار داریم. یعنی در برخی هوش ها کاملا رشد یافته، در
برخی اندکی رشد یافته و در برخی دیگر تقریبا رشد نیافته ایم. هر چند بعید است که
فردی در تمام موارد هوشی از مهارت بالایی برخوردار باشد و یا اینکه بتواند به
درستی آنها را با یکدیگر ترکیب کند. اما هر فرد قادر خواهد بود هر یک از مقوله های
هوشی خود را تا سطح قابل قبولی از عملکرد توسعه دهد. آنگاه از طریق ترکیب مهارت
های مختلف می تواند به سطح بالایی از مهارت تفکر دست یابد. به هر حال هدف رسیدن به
سطحی از عملکرد ذهن است تا بتوانیم بهتر زندگی کنیم.
همانطور که یک برنامه ی کامپیوتری
برای اجرا، نیازمند
مجموعه ای از عملیات است. هر مقوله ی هوشی نیز مجموعه ای از عملیات اصلی و فرعی
دارد که وظیفه ی آنها، انجام فعالیت خاص
می باشد. یکی از بهترین شاخص های عملکرد مغز، قابلیت تخیل است. در واقع حل هر
مسأله روش یا سیستم خاص خود را دارد.
مهارت های هوشی به شکل پیچیده با یکدیگر همکاری می کنند:
هیچ نوع مهارت هوشی به تنهایی
موجودیت نمی یابد. (به جز موارد بسیار نادر) مهارت های هوشی همواره بر یکدیگر
تأثیر می گذارند. برای مثال، برای تهیه ی یک وعده غذا، نخست باید دستورالعمل
تهیه ی آن را مطالعه کرد. (زبانی) شاید لازم باشد آن را به بخش های مختلفی تقسیم
کنید (منطقی - ریاضی) و فهرستی از غذاهای مختلف تهیه کرد که تمام اعضای خانواده از
آن رضایت داشته باشند. (مهارت میان فردی) و آنگاه به وسیله ی آن رضایت خود را
فرونشاند. (مهارت درون فردی) به همین ترتیب فردی که مشغول بازی فوتبال است. برای
شوت کردن توپ، نیازمند هوش حرکتی - جسمانی (برای دویدن، زدن توپ و...) هوش مکانی
(برای تعیین جهت و پیش بینی محل افتادن توپ) و هوش زبانی و میان فردی (برای داشتن
دلایلی در اجرای حرکت در جریان بازی) است. حالا فکر کنید فوتبالیستی که از موسیقی
(ریتم) و نقاشی (کشیدن خطوط صاف، منحنی، مورب و...) آگاهی لازم را ندارد، چگونه می
تواند حتی یک ضربه ی کاشته را با ریتم مشخص و با یک منحنی دلخواه که در ذهن خود
تصویر سازی ذهنی می کند به شیوه ای صحیح اجرا کند.
طبقه بندی و رده بندی اطلاعات:
یک ذهن منطقی، هر زمان که اطلاعات
را بر پایه ی یک ساختار عقلانی ببیند، برانگیخته و به فعالیت واداشته می شود.
بنابراین
دانش آموزانی که از هوش منطقی بالایی برخوردارند، نه تنها در یادگیری دروس، بلکه
در کل مراحل زندگی موفق تر هستند.
بسیاری از ساختارهای آموزشی از ترکیب اطلاعات مجزا (اجزاء) حول موضوع اصلی (کلیدی) سازماندهی می شود. به این ترتیب، اندیشیدن و یادگیری اطلاعات را تسهیل می کند. اینکه انسجام مطالب به چه نحوی شکل می گیرد و شیوه های حل منطقی با استفاده از یک راه حل مناسب بر اساس چه اصول و قواعدی استوار است. برای یافتن راه حل باید نقشه های منطقی را در نظر بگیرید تا با استفاده از آن، راه حل خود را در قلمرو مسائل ناآشنا بیابید.
ارتباطات چندگانه ی حافظه برهوش:
توانایی دانش آموزان در ده مقوله متفاوت بررسی می شود:
1- هوش زبانی: یعنی توانایی بکارگیری ماهرانه ی لغات (معنا شناختی) به شیوه ای خاص برای آگاهی دادن موضوعی خاص به دیگران.
2- هوش منطقی – ریاضی: یعنی توانایی و بیان
استدلالات منطقی
و درست. این نوع هوش مستلزم شناسایی الگوها و روابط منطقی و طبقه بندی کردن، رده
بندی کردن، استنباط، تعمیم، محاسبه، آزمون و... می باشد.
3- هوش مکانی: یعنی توانایی درک فضا و درک رابطه ی عوامل موجود و توانایی تجسم (هندسه فضایی) و بازنمایی گرافیکی را شامل می شود.
4- هوش حرکتی – جسمانی: یعنی مهارت در بکارگیری اجزای بدن از قبیل تعادل، هماهنگی، چالاکی، قدرت، انعطاف پذیری، سرعت و سهولت در بکارگیری مهارت حرکتی می باشد.
5- هوش موسیقایی: یعنی مهارت در شناسایی ریتم، ملودی، هارمونی، طنین یک قطعه ی موسیقی می باشد.
6- هوش میان فردی: یعنی تواایی درک حالات روحی، انگیزه ها، احساسات و هدف ها و مقاصد دیگران. این هوش مستلزم شناخت حالات چهره، صدا، ریتم و حرکات بدن، شناخت باورهای اخلاقی، ایما و اشارات و... می باشد. (شناخت عقاید دیگران با یک الگوی خاص)
7- هوش درون فردی: یعنی درک شناخت خود و داشتن تصویر روشن از توانایی ها و محدودیت ها و آگاهی از خلق و خو، خویشتن داری، انضباط فردی و... می باشد.
8- هوش طبیعت گرا: یعنی مهارت در شناخت و طبقه بندی گونه های مختلف گیاهی و جانوری و توانایی تشخیص اشیاء را شامل می شود.
9- هوش اخلاقی: یعنی مهارت در شناخت عملکرد فردی با معیارهای الهی
10- هوش هویتی: یعنی مهارت در ارتباط بین موسیقی، نقاشی، معماری محلی و ملی
هر کدام از این مهارت ها بخش های خاصی از مغز را فعال می کنند. بدون آنکه روی بقیه ی قسمت های مغزی اثری داشته باشند. پس از آموزش این مهارت ها به استدلالاتی در مورد ده سیستم مغزی نسبتا مستقل خواهیم داشت. یعنی استدلالات کارآمد و پیچیده به مدل یادگیری (راست مغز – چپ مغز) مربوط می شود.
سنجش هوش های چندگانه:
بهترین روش برای سنجش هوش های چندگانه، برداشت واقع بینانه از نحوه ی انجام وظایف، فعالیت ها و تجربه های بدست آمده دارد. در اینجا با توجه به ارتقاء توانایی های افراد و ارتباط دادن فرد با تجربیات واقعی زندگی به بررسی های واقعی در زمینه ی مقولات مختلف می پردازیم.
حل مسأله:
حتی اگر فردی انگیزه ای برای خلق ایده های نو نداشته باشد، مسائل بر او تحمیل می شوند و او چاره ای ندارد مگر اینکه بکوشد و حلشان کند. یک مسأله نه لازم است حتما به شیوه ای رسمی ارائه شود و نه چیزی است که حتما به قلم و کاغذ نیازی باشد.
مسأله ممکن است راجع باشد به اجتناب از چیزی، دست یافتن به چیزی، خلاص شدن از چیزی و سر در آوردن از آنچه لازم است.
استفاده از دفتر یادداشت:
دانش آموزان باید در نظر داشته باشند که همواره بر روی میز نیمکت خود، دفترچه یادداشتی برای ثبت گفته های معلم داشته باشند. ثبت منظم سخنان معلم به دانش آموز این امکان را می دهد که تمرکز بیشتری بر روی درس داشته باشد. چرا که بیست درصد یادگیری از طریق چشم انجام می گیرد و بخش اعظم یادیگری از طریق حس شنوایی انجام می شود. در هنگام ثبت سخنان معلم چشم، گوش هم زمان با تمرکز بیشتری فعالیت می کنند.
علاوه بر این مشاهدات و یادداشت برداری، روش مناسب دیگری جهت دستیابی به اطلاعات بدست می دهد.
استفاده ی مثبت از نظم و انضباط در تقویت حافظه:
انضباط چیزی فراتر از انجام کارهاست. یکی از معانی آن کمک به دانش آموز در جهت رشد ذهنی، عاطفی و جسمانی است.
به یاد داشته باشید که باید عملکردتان را در ساعات مختلف ارزیابی کنید. بدون اینکه انتظار داشته باشید، دقیقا به همان روش کارهایتان را انجام دهید. بلکه به تدریج می آموزید که هر کاری را به وقت و زمان مشخصی انجام دهید. هدف دانش آموز شناخت نظم و انضباط با آهنگ منظم از صبح تا شب می باشد. مانند زمان خوردن غذا، زمان بازی، زمان درس خواندن، زمان مسواک زدن، زمان استحمام، زمان خواب نیمروز، زمان دیدن برنامه های تلوزیون، زمان مهمانی رفتن و... زمان خواب شب.
دانش آموزان با استفاده از الگو و
آهنگ زندگی منظم شکوفا می شوند. نظم در زندگی سریعا به عادت، آن هم عادتی بسیار
لذت بخش، تبدیل می شود. زیرا نظم وقت کافی
برای انجام همه ی کارها فراهم
می کند. این مفهوم را می توانید با عباراتی مثل (حالا وقت
غذا خوردن است، حالا وقت درس خواندن است، حالا وقت بازی است
و ... ) در خودتان تقویت کنید.
انواع تنظیم وقت: (تعیین وظایف روزانه)
1- اوقات بیدار شدن از خواب
2- اوقات درس خواندن
3- اوقات غذا خوردن
4- اوقات تفریح و بازی
5- اوقات رفتن به رختخواب و...
بسیار مهم است که دانش آموزان یاد
بگیرند همه ی این کارها را در یک نظم و آهنگ مشخص انجام دهند. با استفاده از این روش
یاد
می گیرید تا عقایدی برای خود شکل دهید. با این کار منطق زندگی را تقویت می کنید و یاد می گیرید که مسائل مختلف
را به نحو مطلوب انجام دهید. همه این کارها به دانش آموز کمک می کند تا آینده نگری
بهتری را در نظر بگیرد. این موضوع به قوه ی تشخیص و قضاوت و بلوغ اجتماعی کمک می کند.
از نظر اهمیت نظم و انضباط توانایی
و هوش دانش آموز تقویت
می شود:
1- توانایی آموختن و تجربه کردن
2- توانایی تفکر و استدلال
3- توانایی تفکر تحلیلی
4- توانایی پاسخ به چالش ها
5- توانایی استفاده از ابتکار عمل
6- توانایی حل مسائل
7- توانایی انطباق با وقایع
8- توانایی برانگیختن خویش برای انجام به موقع کارها
اثرات مثبت نظم و انضباط:
1- کمتر اشتباه می کند
2- کمتر رفتار ضد اجتماعی از خود نشان می دهد
دانش آموزانی که در شب دیرتر می خوابند، قدرت حافظه و یادگیری کمتری دارند:
دانش آموزانی که تا دیر وقت بیدارند از نظر یادگیری در مدرسه با مشکلات بیشتری مواجه می شوند. همچنین بدخوابی هم باعث افت تحصیلی می شود. بررسی های جدید نشان می دهد، دانش آموزانی که شب ها دیر به رختخواب می روند، بیشتر از دیگران دچار اُفت تحصیلی می شوند.
از نظر محتوا سخن گویی دانش آموز به دو صورت است:
1- تکلم خودمدار2- تکلم اجتماعی شده
در سخن گویی خودمدار، دانش آموز لحظاتی که در کلاس درس آزاد است از صحبت کردن به عنوان وسیله ای صرفا برای لذت بردن استفاده می کند و کمتر صحبت کردن را وسیله ای برای ایجاد ارتباط با دیگران می داند. به هر حال دانش آموز از عکس العمل دیگران نسبت به صحبت هایی که انجام می دهد آگاه نیست و این عدم آگاهی در رشد ذهنی دانش آموز نیز تأثیر می گذارد. اما تکلم اجتماعی شده، زمانی به وجود می آید که دانش آموز می تواند برداشت های ذهنی خود را بیان کند و علاوه بر این می تواند دیدگاه های دیگران را نیز به حساب آورد و به آن توجه کند. به این ترتیب به مرور زمان می تواند به تبادل افکار با دیگران بپردازد.
نقش و اهمیت کتاب و مطالعه در افزایش هوش:
اگر از من خواسته شود که فقط یک روش برای غنی سازی ذهن کودک و کمک به رشد ذهنی او انتخاب کنم، خواندن کتاب را توصیه می کنم. بنابراین مطالعه بسیار مهم است. بین میزان مطالعه و رشد ذهنی دانش آموز ارتباط نزدیکی وجود دارد. با خواندن کتاب، احساسات، نظرات و افکار خود را رشد می دهید و تقویت می کنید.
به علاوه کتاب ها با توصیف مسائل، تجربه ای موفق و لذت بخش هستند. بنابراین سعی کنید تا هر روز یا حداقل هفته ای چند صفحه کتاب بخوانید و خود را به انجام این کار عادت دهید. کتاب هایی را انتخاب کنید تا با سطح علایق و توانایی های شما تناسب داشته باشد.
تعیین هدف:
هدف زیربنای هر کاری است. انسان عاقل از انجام هر کاری هدفی را دنبال می کند. اگر بدانید برای چه زندگی می کنید و به دنبال چه چیزی هستید و قصد یادگیری چه نکاتی را دارید، آنوقت مطالعه می کنید. آنوقت به نسبت علایق و نیازهای خود به دنبال کتاب مورد نظر هستید.
انواع اهداف:
1- اهداف کوتاه مدت
2- اهداف میان مدت
3- اهداف بلند مدت
بنابراین موانع را عاقلانه پیش بینی کنید موانعی مثل تنبلی، بی نظمی، کم کاری یا دوستی که باعث اتلاف وقت می شود. یکی از مشکلات دانش آموزان و دانشجویان اتلاف وقت است. مثلا دوستی با شخصی که وقت شما را حدر می دهد. البته باید دیدی عاقلانه و منطقی به تمام امور داشته باشید و زمانی هم برای تفریح و گردش و سرگرمی های سالم بگذارید. در مرحله ی بعد از یک فرد موفق الگوبرداری کنید. به عبارتی دیگر کسی که این مسیر را طی کرده و به هدف رسیده است را به عنوان الگوی خود قرار دهید و حتی بهتر از آن عمل کنید. گاهی می توان با کمترین خطا و هزینه و از راه میان بر به هدف رسید. استفاده از یک الگوی موفق برای این است که از تجربیات او استفاده کنید.
چگونه مطالعه را آغاز کنید؟
شروع صحیح یکی از شرایط مطالعه ی ثمربخش است.
اینکه چگونه و از کجا مطالعه را شروع کنید، بسیار مهم است. در مطالعه برای شروع از
خواندن فهرست مطالب هر فصل کتاب شروع کنید. مثلا کتابی را که برای مطالعه انتخاب
کرده اید را باز کنید فقط و حدود 20 تا 30
دقیقه تیترهای هر فصل را بخوانید و کتاب را ورق بزنید و تا انتها پیش بروید. سپس
چند ساعت و یا روز بعد دوباره به سراغ کتاب بروید و با تعین نقشه ی کتاب و شناختن
فصل ها و بخش های مختلف از مضمون کلی کتاب آگاه شوید. در این مرحله به تصاویر کتاب
توجه کنید و به یک شناخت کلی دست یابید. شاید بهتر باشد نگاهی به پرسش های هر فصل
بیندازید. سپس در ادامه و در جلسه ی بعد به سراغ مطالب مشکل و سخت بروید. بنابراین
در مطالعه سعی کنید، یکدفعه شروع به خواندن کتاب نکنید. بلکه 2 جلسه و گاهی تا 5
جلسه به کنکاش و بررسی کل کتاب بپردازید و با شناختی که از کل کتاب بدست می آورید،
شروع به مطالعه ی کتاب کنید. اما خواندن پیشگفتار و مقدمه ی کتاب را فراموش نکنید.
این روش برای خواندن کتاب های علمی بسیار مفید است. اما برای خواندن داستان و رُمان
چنین کارهایی لازم نیست و شما می توانید صفحه به صفحه و مرحله به مرحله از همان
ابتدا شروع به خواندن داستان کنید.
همینطور استراحت دادن به مغز یکی
دیگر از شرایط مطالعه است. هیچگاه برای مدت طولانی و پیوسته مطالعه نکنید و در
فاصله ی زمانی 30 تا 40 دقیقه چند دقیقه استراحت کنید. مواظب باشید
مطالعه ی بیش از اندازه می تواند موجب ضعیف شدن چشم ها شود. همینطور نور زیاد و کم
هر دو برای چشم مضر هستند. همچنین خواب کافی هم یکی دیگر از عوامل مهم در مطالعه ی
ثمربخش است. خواب یعنی شارژ دوباره. با یک خواب کوتاه (حدود نیم ساعت) به اصطلاح
شارژ شوید. اما خواب زیاد هم می تواند برای ذهن ضرر داشته باشد.
همینطور تغذیه ی مناسب بر میزان کیفیت یادگیری تأثیر می گذارد. یعنی زیاد خوردن می تواند باعث کرختی و سستی بدن شود و کیفیت مطالعه را پایین بیاورد. عامل دیگر انجام ورزش های هوازی است. مانند دویدن، راه رفتن و...
یکی دیگر از شرایط مطالعه ی خوب، مکانی است که در آن مطالعه می کنید. همینطور وضعیت بدن هنگام مطالعه خیلی مهم و مؤثر است.
کیفیت تعامل با دیگران:
کیفیت تعامل با دوستان و آشنایان کلیدی است. برای تکامل مطلوب رشد در محیطی مملو از عشق و علاقه و همبستگی، همیاری و همکاری بین فردی و گروهی و...
در مقابل داشتن رفتار نامناسب، تحقیر کردن، زخم زبان زدن، سرزنش کردن، مقایسه کردن، برتر دانستن دیگر کودکان از وی، تحقیر کردن، نزاع های خانوادگی موجب ناامنی درونی و آشفتگی عاطفی می شود. در اینجا کیفیت و راندمان تحصیل پایین می آید.
تنظیم برنامه:
اولین قدم برای نیل به موفقیت در زمنیه های لازم برای رشد طبیعی دانش آموز، آشنا یی به عادت های خوب است که تنها در شرایط رعایت برنامه ی صحیح روزانه میسر است. از این رو برنامه ی روزانه باید بر قاعده ی صحیح تنظیم شود. شایسته است هنگام تنظیم برنامه ی روزانه ویژگی های فعالیت های فوق برنامه ی مورد توجه قرار بگیرد. ایجاد تغییرات در برنامه ی روزانه ی باید به تدریج و با احتیاط صورت بگیرد.
دو شکل از برنامه ریزی روزانه:
الف- برنامه ریزی کالواسی: یعنی کارهای روزانه را مانند برش های کالواس تقسیم بندی کنید.
ب- برنامه ریزی پنیری: یعنی در هنگام اجرای هر کاری (مطالعه، ورزش و...) مانند سوراخ های روی پنیر، لحظاتی ( 3 تا 7 ثانیه) را برای استراحت به مغز قرار دهید.
خلاقیت:
یکی از ویژگی های انسان عقل است که
می تواند به وسیله ی آن، اسرار عالم را یکی پس از دیگری کشف کند. در کنار این
قابلیت ها و توانمندی ها، قدرت خلاقیت انسان نیز یکی از توانمندی های
گسترده ی انسان است. این توانمندی می تواند گسترش یافته، رشد کند و به عنوان
ابزاری قدرتمند بکار گرفته شود.
تفکر و استدلال:
دانش آموز امکان تفکر و استدلال دارد. تحقیقات علمی و شناخت علوم مختلف، جز با روش ذهنی امکان پذیر نیست. تمام فرضیه هایی که در منطق و ریاضی و فلسفه وجود دارند بر اساس استدلال تعیین می شود. باید اعتراف کرد که درک یک موضوع جز از طریق تفکر منطقی امکان پذیر نیست.
بنابراین در وجود هر مطلب درسی نظامی از قواعد وجود دارد و این قواعد به طور زنجیروار در کنار هم قرار می گیرد و نتیجه ی خاصی را دنبال می کند.
مراحل مهارت های یادگیری:
1- گوش دادن
2- انتخاب کردن (بررسی اجمالی)
3- دقت و توجه
4- استدلا کردن
5- فهمیدن
6- پرورش قوه ی قضاوت
7- پرورش قوای ذهنی
8- آشنایی با ویژگی های مسأله
9- برداشت ها و تجربه های جدید
10- تقویت و گسترش مفاهیم جدید
11- مشخص شدن نقیصه ها
12- تقویت حس کنجکاوی
13- ارتباط بخش های مختلف مسأله با یکدیگر
14- تأکید در فهم مطالب در تمام جهات
15- پرداختن به ایده ها و فرضیه های جدید
16- بیان هدف
17- نتیجه گیری
18- کاربردهای متداول
مراحل خواندن کتاب: (مهارت در خواندن کتاب)
1- مرحله ی خوانده اجمالی
2- مرحله ی خواندن نکات کلیدی
3- مرحله ی عبارت خوانی
4- دقیق خوانی
5- خواندن تجسمی (برخورداری از تمرکز و حواس بیشتر)
6- خواندن انتقادی (سنجش درستی و ارزش مطالب بر اساس مدارک و استدلال ها)
حرکات چشم و توقف های آن:
حرکت چشم به هنگام خواندن آرام و
یکنواخت نیست، بلکه
مجموعه ای از جهش ها می باشد. با توجه به جهش ها و تثبیت ها و منقطع ها پی به فهم
جمله می بریم. این عامل تعیین کننده ی نحوه ی پردازش اطلاعات است که توسط مغز
انجام می شود.
رمز گشایی و فهم:
فرایندن خواندن شامل دو مرحله است:
مرحله ی اول: رمزگشایی یعنی به دست
آوردن معنی تک تک
کلمه هایی که از طریق تشخیص خصوصیات ظاهری و نسبت دادن معنی به آنها انجام می شود.
مرحله دوم فهم خواننده به درک کلی مطلب:
رمزگشایی زمانی اتفاق می افتد که خواننده از روی آگاهی توجه خود را روی کلمه ی خاص متمرکز کند. زمانیکه پردازش کلمات به صورت خودکار انجام شود، خواننده ی کتاب می تواند توجه خود را بر فهم کلی متن تمرکز دهد.
خواننده ی آماتور و ناتوان به علت آنکه از قدرت بازشناسی کمتری در مرحله ی رمزگشایی برخوردار است مجبور است زمان بیشتری را جهت درک مطالب صرف کند یا روی کلمه ها و حرف ها بازگشت داشته باشد و خطاهای ادراکی بیشتری را تحمل کند. این امر علاوه بر آنکه سرعت و درک خواندن وی را کُند می کند، موجب خستگی وی نیز می شود.
آموزش شیوه ی مطالعه:
1- ابتدا نگاهی کلی به مطلب داشته باشید و برداشتی کلی از موضوعات و قسمت های مهم بدست آورید و مطالب را سازماندهی کنید.
2- در این مرحله خواننده ی کتاب، سؤال هایی درباره ی هر بخش مطرح می کند
3- در این مرحله خواننده ی کتاب، باید هر بخش را به دنبال پاسخ دادن به سؤال بخواند. این بخش جستجو و پیدا کردن پاسخ مطلوب است.
4- در این مرحله خواننده کتاب به دنبال بسط معنایی و ایجاد رابطه بین قسمت های مخلتف است
5- در این مرحله خواننده ی کتاب به دنبال نتیجه گیری می باشد
البته در هنگام مطالعه، نگاه کردن، تغییر ریتم و سرعت در جاهای مختلف، تغییر صدا، تأکید بر یک کلمه و ... در به خاطر سپردن کمک می کند. علاوه بر این روش ها، یادداشت برداری مانند حاشیه نویسی، خط کشیدن زیر مطالب، استفاده از علائم، خلاصه کردن مطلب و... می تواند جهت حفظ بهتر فهمیدن مطلب بکار گرفته شود.
تأثیر شباهت ها و تفاوت ها در آموختن:
طبق تحقیقات صورت گرفته، مشخص شده که هر چه شباهت ها و تفاوت های بین مطالب را کشف کنید و تأثیر هر جزء از اجزای متن را بر یکدیگر شناسایی کنید، آنوقت می توان گفت که چگونه همبستگی مطالب با یکدیگر اتفاق می افتد.
حواس:
اگر چه چشم و گوش دانش آموز هیچ گونه عیب و نقصی ندارد، اما نمی تواند تمام رویدادهای پیرامون خود را درک کند. دلیلش این است که تجربه ی کافی ندارد.
ادراک و توجه:
ادراک به معنای آگاهی یافتن از چیزهایی است که در معرض حواس قرار می گیرند و درک کردن یا نکردن آنها بستگی به توجه بیشتر به مسائل پیرامون دارد.
وابستگی معنی به تجربه:
توانایی شناخت دانش آموز بستگی زیادی به تجربه ی گذشته او دارد. گاهی تنها به علت آنکه معلومات و تجربه ی لازم را برای ادراک بعضی چیزها ندارد، درک آنها برایش میسر نمی شود. برای مثال فردی که برای نخستین بار از جنگلی عبور می کند، درباره ی زندگی در جنگل اطلاعات کافی ندارد و ممکن است در روی زمین آثاری وجود داشته باشد و او نتواند برای این نشانه ها معنای خاصی قائل شود. در صورتی که اگر شکارچی با تجربه ای به چنین نشانه ها و آثاری برخورد کند بی درنگ آنها را درک می کند و ردپای حیوان معینی را تشخیص می دهد.
در امر آموختن، مسأله ی مهم این است که مسائل با نظم معین و مشخصی شکل می گیرند. هر موضوع و الگویی را که درک می کنیم از تعدادی اجزاء تشکیل شده است. اما وقتی برای نخستین بار به موضوع یا الگویی نظر می کنیم در آغاز به طور جداگانه متوجه ی اجزای آن نمی شویم. ابتدا طرح کلی و سپس اجزاء آن را درک می کنیم. به عبارت دیگر هنگامیکه به یک تابلوی نقاشی نگاه می کنیم، نخست کل تصویر را درک می کنیم. سپس به درک اجزاء تصویر می پردازیم. بنابراین برای ادراک جزئیات وقت لازم است.
آنچه از لحاظ آموزشی در مورد ادراک اهمیت دارد، این است که چنین واقعیتی را از نظر دور نداریم.
تجربه و معلومات:
هر گاه تجربه ی دانش آموز درباره ی موضوعی بیشتر باشد، آن را روشن تر درک می کند. بنابراین از دانش آموزان بخواهید نکات کلیدی و جدید را یادداشت برداری کنند و آن را با معلومات قبلی خود مقایسه کنند.
کلیات را قبل از جزئیات درک کنید:
اگر بخواهید جزئیات درس را درک کنید،
باید از همان آغاز توجهتان را به کل موضوع فصل جلب کنید و برای فکر کردن فرصت کافی
داشته باشید. در این صورت هر چه بیشتر کلیات را بشناسید، بهتر جزئیات آن را درک می
کنید. برای مثال هنگامیکه معلم ادبیات در اولین روز تدریس وارد کلاس می شود می
تواند درباره ی کل فصل های کتاب یک دید کلی در اختیار دانش آموزان قرار دهد و به
اجمال درباره ی هر فصل نکات کلیدی را بازگو کند و در پایان منظور مؤلف را از تألیف
کتاب حاضر بیان کند و از دانش آموزان بخواهد که سخنان معلم را یادداشت برداری
کنند. حتی می تواند درباره ی کتاب سال قبل یک نگاه کلی و اجمالی به دانش آموزان
نشان دهد و منظور و هدف کلی کتاب سال قبل را بازگو کند. با این کار دانش آموزان
دید کلی نسبت به کل موضوع پیدا می کنند و معلم در جلسات آینده که به تدریس هر بخش
یا هر فصل از کتاب را تدریس می کند، ابتدا چند دقیقه
به نکات کلی و کلیدی بپردازد. سپس به جزئیات توجه کند و در
حین تدریس سئوالات مورد نظر را از دانش آموزان بپرسد تا توجه و علاقه ی دانش آموزان
را به موضوع مورد بحث جلب کند. اگر
دانش آموزان بخواهند ریزه کاری های درس را فرا بگیرند، باید آن فصل را با دقت
بخوانند و به سئوالات آن پاسخ دهند.
ذهن به منزله ی سیستم الگو ساز:
ذهن سیستمی الگوساز است. سیستم
اطلاعات ذهن در جهت خلق الگو و شناسایی آنها عمل می کند. این کار وابسته است به
ترتیب و آرایش کلمات کلیدی متن. این بازشناسی با استفاده از بخشی از الگو
امکان پذیر است. کارآمدی الگوها با استفاده از شناسایی بخشی از آنها امکان پذیر
است. به محض اینکه الگوها شکل گرفتند، ساز و کار آنها آشکار می شود. می توان گفت
عملکرد ذهن به صورت فعالانه اطلاعات را دسته بندی می کند ودر قالب الگوهای مختلف
سازماندهی می کند. در اینجا ذهن رفتار الگوها را شناسایی می کند. ذهن محیط ویژه ای
را فراهم می کند تا اطلاعات خود – سازماندهی شوند. نتیجه ردی است که باقی می ماند.
مثل اینکه بگوییم نقشه ی زمین یک ردی از حافظه است. در مورد یک منظره توصیف مشخصات
تصویر، چگونه بر یکدیگر اثر می گذارند. بنابراین خصوصیات تصویر بیانگر مفهوم تصویر
می باشد. این کار به منزله ی سازماندهی اطلاعات در قالب الگوهاست.
گستردگی محدوده ی توجه:
گستردگی محدوده ی توجه بدین معناست
که در هر بخش از متن ساختار معنایی کلمات با چه ترکیبی در کنار یکدیگر اولویت بندی
شده اند. بدین منظور هر متن قالب و الگوی خاص خودش را خواهد داشت. بدین معنا که
گستردگی معنایی متن در قالب یکپارچه ی واحد خواهد بود. الگویی که بیشترین راندمان
یادگیری را به وجود
می آورد. بدین معنا که هر متن الگویی از پیش تعیین شده را که بنیان اطلاعات رمزی
است را فراهم می کند. این بدان معناست که گزینش و ترکیب کلمات در کنار یکدیگر
کارکرد محاسباتی نیرومندی به متن می بخشد. مشکل اینجاست که اطلاعات باید به چه
صورتی مرتب شوند. به همین دلیل آرای اطلاعات مستقل از ترتیب اطلاعات است.
در روند تفکر مسیری به دقت تعریف شده به سوی راه حل یک مسأله تعیین می شود. در این کار از رویکرد ها یا تکنیک های معین استفاده کنید. باید به منظور پیروی از یک مسیر حرکت کنید و مسأله را در ذهن خود طراحی کنید تا فرصت مناسبی برای تعیین ایده ها فراهم سازید. در این راه باید به نحوه ی سودمندی مفاهیم کلیدی توجه کنید. همچنین نباید بدون هیچ هدف یا مسیری مطالعه کنید. باید بدانید در جستجوی چه هستید و باید چگونه بیندیشید. در این راه هر قدم مستقیما از قدم قبلی ناشی می شود که پیوند منطقی با یکدیگر دارند. وقتی به نتیجه گیری درستی خواهید رسید که از طریق درستی قدم های روشنی برداشته باشید که از طریق آنها نتیجه حاصل می شود. با این حال این راه حل بدون وابستگی اجزاء با یکدیگر بدست نمی آید و موجه و معقول به نظر نمی رسد. برای آنکه بهترین مسیر به بالای کوه را بیابیم شاید لازم باشد که حتما روی قله ی کوه باشیم.
اساس تفکر این است که پیمودن هر
قدم بدون تفکر ریاضیات
امکان پذیر نیست که به موفقیت ختم شود. این مثل ساختن یک پُل است. اجزای یک پل
لازم نیست در هر مرحله متکی به خودش باشد. اما وقتی آخرین جزء پُل در جای خود قرار
گرفت ناگهان پُل متکی به خود می شود. باید بتوانید در آن چهارچوب داوری کنید و حکم
دهید.
در جریان تفکر انتظار می رود که به
پاسخی (نتیجه گیری) دست یابید. اما ممکن است به صورتی ناخواسته به بیراهه بروید.
با این حال
چنین کاوشی ممکن است به چیزی سودمند بینجامد. در این راه
امکان بازسازی الگوها، برای دست یافتن به راه حلی روشن بینانه افزایش می یابد.
اگر مرادمان از تفکر منطقی مجموعه ای از گام های پیاپی است که هر یک از آنها باید درست باشند. در اینجا باز از منطق به معنای (کارآمد) استفاده کرده ایم و برای آن فرایند عملیاتی تعریف می کنیم. در این روند تمایزها و تناقض ها احتمالا بدیهی و روشن است تا بتواند الگویی جدید را برانگیزد. از این رهگذر امکان بازسازی الگوها برای ذهن فراهم می شود. این نوع تفکر از طریق بازسازی و بازآرایی اطلاعات موجود بدست می دآید. یعنی پهلوی هم قرار دادن اطلاعات بدست آمده در مسیر تحول یک الگوی خاص می باشد.
حل مسأله:
تأکید در واقع بر تلاش برای حل مسأله نیست، بلکه بر یافتن شیوه های مختلف نگریستن به وضعیت مسأله دار است. شاید در این مسیر به سوی یک راه حل پیش برویم . بهتر است بگوییم هر بخش از حل یک مسأله سهمیه بندی، حدی را تعیین می کنیم که باید به آن رسید.
به چالش کشیدن مسأله:
در حل مسأله دانش آموز همیشه حدود
و مرزهای خاصی را فرض می کند. شناخت این حدود و مرزها حل مسأله را آسان تر می کند.
اگر کسی به شما آدرسی در تهران بدهد شاید یافتنش برایتان سخت باشد. اگر کسی به شما
بگوید که آن آدرس در شمال تهران واقع است یافتنش اندکی آسان تر خواهد شد. بنابراین
به جهت حل مسأله دانش آموز
حد و مرزهای خود را که در آن باید کاوش کند، تعیین می کند.
آموزش عکاسی:
هنگامیکه دانش آموز با کادر یک عکس آشنا می شود و اجزاء یک تصویر را می شناسد که چگونه در کنار یکدیگر قرار گرفته اند. به این نتیجه می رسد که اجزای یک مسأله را چگونه در کنار یکدیگر قرار دهد و آن را حل کند. با دیدن تصویر خطوط آسمان و زمین، قرار گرفتن اشیاء با کوچکی و بزرگی و در زاویه های مختلف در کنار یکدیگر، زاویه ی دید کادر، مقدار نور تصویر، طرز قرار گرفتن خطوط افقی و عمودی در کنار یکدیگر، خطوط ضخیم و نازک، بیان احساس تصویر و...
اکنون به این نتیجه می رسد که برای حل هر مسأله ای باید بتواند اجزاء آن را به خوبی شناسایی کند و آنها را مانند چیدن یک پازل به درستی در کنار یکدیگر قرار دهد. بنابراین شناخت حل یک مسأله اهمیت دارد.
هنگام مطالعه: (فرایند منظم و هماهنگ در تحلیل درس)
1- روی موضوع مورد نظر تفکر کنید. (موضوع کلی)
2- هنگام مطالعه اطلاعات را به بهترین روش دسته بندی کنید. (اجزاء)
3- مرتب کردن اطلاعات (اولویت بندی یا طبقه بندی اطلاعات)
4- مطالب را در یک قالب و چهارچوب خاص قرار دهید
5- ارتباط کلمات کلیدی را با سایر قسمت ها شناسایی کنید
6- مسائل اصلی و فرعی را تفکیک کنید. (شناسایی جاده های اصلی و فرعی)
7- ترتیب و آرایش نکات چه معنایی دارند
8- شناخت الگوی خاصی از مطلب
9- مؤثرترین روش جهت خلق الگوی منطقی (ریاضی) با استفاده از اطلاعات درس
10- سیستم بکارگیری الگوی خاص با توجه به اطلاعات موجود
11- شناخت یک نظام رمزی در قالب یک الگوی سازماندهی
12- یافتن راه حل علمی در طبقه بندی کردن اطلاعات
خلق خود خواسته ی شیوه های جدید نگریستن به موضوع ها:
نوآوری و خلاقیت مستلزم تفکر است. شاید مجبور باشید به منظور روشن شدن موضوع به شیوه ای نو بنگرید. یک توصیف خلاقه ممکن است که به جنبه هایی از تفکر برسیم که بسیار بیشتر در مورد موضوع تفکر کنیم.
هدف تفکری است که کارآمد باشد. اساس علم کارآمد بودن را در پی دارد. مسأله ی اصلی این است که بتوانید در مورد موضوع داوری کنید و به سودمندی جنبه های مختلف علم دست یابید.
آموزش به کلی مبتنی است بر دست یافتن به حقایق و شیوه ی درست عمل کردن به آموخته ها می باشد. ما می آموزیم که درست فکر کنیم و درباره ی آن داوری کنیم. این هرگز عملی نخواهد شد، مگر به جوهر علم دست یابیم. در غیر اینصورت راه بر خلاقیت و پیشرفت بسته خواهد شد.
سر انجام درست بودن به معنای ترتیبی از اطلاعات است که بدون داوری معنی ندارد. مسأله این است که علم به عنوان یک فرایند با تغییر سروکار دارد و به سودمندی آن الگو در ایجاد الگوی جدید معطوف می شود. هیچ چیز نابخردانه ای در یک فرایند تفکری جای نمی گیرد. ما می آموزیم که درست بیندیشیم و به شیوه ای درست عمل کنیم. ما می آموزیم که چگونه رفتار کنیم نه اینکه بدون دلیل.....
داوری در مرحله ی گزینشی تفکر بکار می رود. ماهیت این سیستم چنان است که یک ایده یا رفتار نادرست در مرحله ی بعد مسیر نادرستی را دنبال خواهد کرد.
ایده های خلاق:
درباره ی یک شکل هندسی هیچ چیز مبهمی وجود ندارد. شکل هندسی در حکم یک وضعیت بسیار معین و مطلوب است. آدمی می داند به چه کار می آید. با این حال بیشتر وضعیت ها با دیگران بسیار مبهم است. بیشتر افراد آگاهی مبهمی نسبت به یکدیگر دارند. در مورد یک شکل هندسی معین به آسانی می توان به شیوه های مختلف آن را تقسیم کرد و دوباره در کنار هم قرار دادن قطعات فکر کرد.
درک اشکال هندسی با توجه به شکل اصلی:
آیا تا کنون فکر کرده اید که مثلث
از چه شکلی بدست آمده است؟ بله با تقسیم کردن مربع یا مستطیل از طریق زاویه های
روبروی هم
می توان به شکل مثلث دست یافت.
همینطور شکل ذوزنقه از مثلث بدست می آید. همچنین با تا کردن یک مثلث از رأس سه شکل مثلث بدست می آید.
تقسیم درس به اجزاء کوچک تر:
مطالب درس با خصوصیات منفرد در
کنار یکدیگر قرار می گیرند. همچنین الگوهای علمی ممکن است به واسطه ی گسترش بزرگ
شوند. یا اینکه دوالگوی مجزا به هم بپیوندند و یک الگوی واحد
بزرگ تری را به وجود آورند. شناخت و توصیف خصوصیات منفرد در کنار یکدیگر وضعیت
جدیدی را توصیف می کند که مقصود خاصی را نشان می دهد. همینکه این اتفاق افتاد یک
الگوی متعارف جدید شناخته می شود. این الگوی جدید بدون ارجاع به تک تک خصوصیات
اجزاء شناخته نمی شود.
هر چه یک الگو واضح تر باشد، یکپارچگی در آن آگاهانه تر است. نگریستن به این وضعیت، رابطه ی اجزاء را به صورت های مختلف امکان پذیر می کند. چرا که با کنار هم قرار دادن اجزاء به روش های مختلف افکار خلاقانه تری بدست خواهید آورد. در اینجا نوآوری در تقسیم اجزای درس، آرایه های جدیدی را شکل می دهند و مفاهیم جدیدی بدست می آورند.
اگر دانش آموز درسی را در نظر بگیرد و آن را به اجزای کوچکتر تقسیم کند. سپس با فهم اجزای درس با یکدیگر و در کنار هم قرار دادن آنها به شیوه ای جدید و خلاقانه می توان به درک بهتری رسید.
تقسیمات واقعی:
دانش آموز تلاش می کند تا روابط
بین اجزاء را کشف کند. چون اجزاء گرایش دارند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند تا
الگوی خاصی را به وجود آورند. این الگوها با کنار هم قرار دادن اجزاء،
برانگیزاننده اطلاعات خاصی هستند. آن چیزی است که به منظور خاصی شکل گرفته است و
برای این منظور هر نوع تقسیم جایز نیست.
بنابراین در تجزیه ی مسأله تجزیه ی اجزاء به شیوه ای درست تقسیم می شود. این الگوی
یکپارچه و منسجم ارائه دهنده و توصیف کننده ی مسأله است. یعنی در هر مسأله فلسفه و
منطق وجود دارد که باید به درستی تحلیل شوند. بنابراین انجام یک تقسیم بهتر از این
است که بنشینیم و هیچ کاری نکنیم. در اینجا معلوم می شود که اجزاء مجزا از هم
نیستند. بلکه تا حد قابل ملاحظه ای یکدیگر را همپوشانی می کنند. مزیت این تکنیک
این است که تشخیص اجزائ موضوع اصلی را قابل درک
می کند ونتیجه بخش خواهد بود. چرا که اجزاء برای ترغیب و القاء بر یکدیگر تلاش می
کنند تا وضعیت جدیدی بدست آید. برای مثال آگاهی از خصوصیات فردی و فیزیکی 11
بازیکن فوتبال باعث
می شود تا مربی با شناخت بیشتری این 11 بازیکن را با یکدیگر هماهنگ کند و بدین
منظور به هدف اصلی دست یابد.
گزینش اجزاء اصلی و فرعی:
در اینجا موضوع اصلی گزینش اجزاء اصلی و فرعی و بررسی تفاوت ها و شباهت های ویژگی هر کدام از آنهاست. به نظر می رسد تفاوت اجزاء ماهیت اصلی ساختار کلی را به وجود می آورد. سپس نتیجه ی روند نهایی بررسی می شود.
تقسیم اجزاء روشی سودمند است برای آفرینش شیوه های نگریستن به یک مسأله است. نتیجه این است که اجزاء در کنار هم قرار می گیرند و برداشتی منطقی را از وضعیت شکل می دهند. اما گزینش اجزاء برداشتی متعارف از وضعیت را شکل می دهند. این یک بازآرایی برانگیزاننده اطلاعات است.
دانش آموز باید سراغ آرایش جدید از
اطلاعات برود. آرایش جدید از اطلاعات انگیزشی است که نتایجی را به بار می آورد. هر
چه ترتیب اجزاء قاعده مندتر باشد، امکان بیشتری برای فهم مسأله وجود خواهد داشت.
سعی کنید مسأله را به اجزاء درست تقسیم کنید و سپس این اجزاء را به شیوه هایی درست
در کنار هم قرار دهید. می توانید واژگونه سازی را بیاموزید. قاعده مندی مسأله این
امکان را می دهد که با توجه به ابعاد مسأله تفکر کنید. باید تلاش کنید تا اجزاء
مسأله را با یکدیگر مرتبط کنید. همچنین می توان جنبه های مختلف مسأله را برجسته
کنید. دلیل کارآمدی این تکنیک این است که خط فکری مسأله را کشف کنید. اگر نقطه ی
واضحی وجود داشته باشد، کار آسان
می شود. در پایان با مقایسه ی تک تک اجزاء از یک مسأله ی واحد، برداشت های مختلفی
به عمل آورید.
دانش آموز از درون یک الگوی تثبیت شده، خط سیر طبیعی تحول مسأله را دنبال می کند. در این روند ممکن است گونه ای بازسازی الگو حاصل شود. به محض اینکه انتخاب یک جزء صورت گیرد، ارتباطی در کار هست و تأثیر درونداد نتیجه ی مسأله اهمیت دارد.
در کنار هم قرار دادن اجزاء واحدی کامل را به وجود می آورد. وقتی مسأله ای (مجموعه ای از اجزاء) با تقسیم یک وضعیت کلی یا با در کنار هم قرار دادن واحدها با هم بدست می آید، دانستن وضعیت اجزاء مختلف، همچون الگویی مستقل و متکی به خود و نه صرفا بخشی از یک الگو عمل می کند. اما همه ی اجزاء در تأثیر و تأثر بر یکدیگر عمل می کند. همینطور فهم کل واحد، درک بیشتری از تک تک اجزاء می دهد. همچنین داشتن فهم از عملکرد مسأله، وضوح بیشتری از اجزاء هم جوارش خواهد داد. مخصوصا برای تلفیق اجزای مجاور با یکدیگر جهت شناخت عملکردهای مختلف سودمند است. در اینجا مفهوم ثبات و یکپارچگی عملکرد معین برای ارتباط اجزاء اهمیت دارد. این کار برای فهم وضعیت مفید است. با این حال برای درک مسأله می توان اجزاء را در کنار هم قرار داد.
زنجیره ی اطلاعاتی:
معلمان باید به دانش آموزان
بگویند: هنگامیکه در حال مطالعه و مرور درس ها هستید و مغزتان متوجه ی یادگیری و
دسته بندی اطلاعات اولیه است. به تدریج دانسته ها و اطلاعات به شکل
زنجیره ای در می آیند. اینکه اطلاعات به صورت زنجیره ای پشت سر هم قرار می گیرند.
در این هنگام کلید واژه ها نقش مهمی ایفا
می کنند.
دانش آموز می تواند بین زنجیره ی اطلاعات، ارتباط برقرار کند:
دانش آموز باید بتواند بین حلقه های این زنجیره ی اطلاعات ارتباط برقرار کند. به این ترتیب کلید واژه ها را به یکدیگر متصل می کند (مثل ارتباط خیابان های اصلی و فرعی با یکدیگر)
هنگامیکه دانش آموز ارتباط بین زنجیره ی اطلاعاتی را شناخت، معنایش این است که مطلب را به خوبی درک کرده است.
سلسله مراتب حل مسأله: (شیوه ای نو برای نگریستن به یک مسأله)
1- ایده ی مسلط و سازمان دهنده
2- هدف از مجزا کردن عامل تعیین کننده
3- تقسیم الگوی یکپارچه
4- همپوشانی اجزاء با یکدیگر
5- تقسیم به واحدهای همگرا
6- گزینش اجزاء (اصلی و فرعی)
7- روش واژگونه سازی (مختل کردن شیوه ی اولیه)
8- تبادل متقابل
9- داوری معقول
10- ارزیابی عملکرد
11- صورت بندی مسأله (شناخت شیوه ی پرداختن به مسأله)
12- توجه به یک شیوه و موقعیت خاص
13- عملیات ریاضت کانالی (شناخت تغییر و تحول مسأله)
14- نحوه ی هدایت مسأله ی اصلی (شرح مسأله)
15- مرتب ساختن مسائل اصلی و فرعی
16- کارکردها، فرایندها، مناسبات
17- بررسی مسأله ی واحد
18- هویت مسأله (واحد کل)
19- انتخاب نقطه ی شروع و گسترش مسأله
20- گستره ی توجه (شناخت وضعیت هر بخش از مسأله)
21- تعیین روند مسأله
22- مسأله ی واحد برای مسائل متنوع
23- شناخت روندهای تصادفی (اینکه هیچ چیز حقیقتا بی ربط نیست)
24- قرار گرفتن در معرض ایده های متنوع
25- مرتبط ساختن مسائل مختلف
26- محدودیت های سیستم حل مسأله
27- تحلیل دقیق هر یک از مراحل درس
28- شناخت الگوهای جدید
29- شناخت الگوهای ثابت و داوری اطلاعات
30- هر آرایه از اطلاعات چگونه با یکدیگر همنشینی می کنند (قطبی سازی)
31- شناخت نوع کارکرد
32- فهم الگوهای کلیشه ای (واکنش
ها، چالش ها، مقابله ها،
تقسیم ها، کارکردها، سازوکارها)
33- سعی کنید راه های دیگری را برای نگریستن به مسأله پیدا کنید
34- تقسیم ها، طبقه بندی ها، مقررات، مقولات
35- شناخت هدف هر مسأله (کشمکش های برانگیخته)
36- مسأله نکات را القاء می کند
37- کاربرد دستوری
38- توانایی شناخت کیفیت عملکرد
39- توضیح کلی درباره ی کاربرد
40- یافتن دلیل منطقی برای حل مسأله
41- سر هم بندی مسائل مختلف مسأله (شناخت تنه ی اصلی سیستم)
42- بکارگیری الگوهای کلیشه ای (استفاده از فرمول)
43- توصیف حل مساله (نمایان ساختن نحوه ی فهم مسأله)
44- طراح سیستم عملکرد
45- توصیف مسائل مجزا (اجزاء) و توضیح نحوه ی عملکرد آنها با یکدیگر
46- بهترین معیار برای توصیف مناسب
47- برای حل مسائل محدود، پاسخ معینی وجود دارد (مسائل مکانیکی ساختار ساده و از نوع محدودند)
48- طراحی حل مسأله (روند مورد خاص از مسأله)
49- مقایسه ی چگونگی عملکرد اجزاء بر یکدیگر
50- کل مسأله ممکن است یک واحد کلیشه ای باشد (کارکرد اصلی)
51- تلفیق اجزاء به شیوه ای درست و رسیدن به مسأله ی اصلی
52- اهداف کلی مسأله (تفکر مرحله ای)
53- نحوه ی رویکرد مسأله ی خاص از کارکرد مسأله (ریاضیات عالی)
54- درک جامع و هوشمندانه از مسأله
برای حل هر مسأله، لزوم درست بودن هر گام برای تفکر منطقی ضروری است. اما باید قادر باشید الگو را به قدر کفایت درک کنید. با داوری صحیح این امکان را برای اطلاعات فراهم می کنید که هر کنش و واکنش متقابل را درک کنید. ذهن به دنبال آن است که یک سیستم الگو را درک کند. این است بنیان کارآمدن آن. از آنجا که ترتیب اطلاعات تعیین می کند که چگونه در قالب یک الگو آراسته می شود. چنین الگوهایی نحوه ی بهره برداری بهتر از اطلاعات را امکان پذیر می کند. این نگرش نوع شیوه ی پردازش اطلاعات را روشن بینانه نشان می دهد. اطلاعات به شیوه ای در کنار هم قرار می گیرند که دلیل منطقی عملکرد را آشکار سازد. در عمل اجزاء مسأله مکمل یکدیگرند که در هم آمیخته می شوند. با این حال بهتر است با آنها به صورت مجزا برخورد کنیم تا ماهیت بنیادین مسأله به نحوی مؤثر و کارآمد با یک ابزار علمی کارآمد در کنار یکدیگر قرار می گیرند تا به ما این امکان را بدهد که از اطلاعات به شیوه ای خاص که مورد نیاز است استفاده کنیم و نیز آنچه را که انجام داده ایم به دیگران بفهمانیم. این کار باعث می شود تا این الگوها در ذهن به آسانی پرورانده شوند و الگوهای جدید را نیز برانگیزانند.
تفکر در حل مسأله، ترجیح می دهد تا آنجا که می تواند نظم و الگوی مسأله را کشف کند. الگوهایی که ذهن به دلیل نحوه ی کارش در بازی با اطلاعات، بسیار مستعد ساختن آنهاست.
مسأله، راه حل، داوری:
به هر حال، مشکل اساسی اختلافی است
که بین داده ها و فرضیات هر مسأله وجود دارد و این امر پیدا کردن راه حل آن را سخت
تر می کند. به هر حال در تفکر ریاضی اطلاعات طبق قواعد خاص مبادله
می شوند. در این صورت است که از بسیاری اشتباهات و لغزش ها دوری می شود. برای همین
استفاده از فکر ریاضی، اطلاعات به دست آمده در مراحل مقدماتی، طبقه بندی می شوند.
آنچه مشخص است اینکه، روند دگرگونی ناشناخته و نامعلوم به معلوم، تفاهم و درک را ایجاد می کند و آنچه موجب این فرایند می شود، اندیشه است و یا به زبان ساده تر، فهم و درک پیدا کردن روش ها و به کار بردن آنهاست.
روال حل مسأله:
1- درک ارتباط بین اطلاعات (مفروضات)
2- شناخت سیستم الگو ساز
3- شناخت سیستم خود سازمان دهنده
4- توجه به محدودیت ها
5-اولویت بندی ترتیب اطلاعات
6- الگوسازی
7- داوری
8- کابرد عملی
9- اظهار نظر درباره ی نتایج
10- ارزیابی روند راه حل مسأله
11- ایده ی مسلط عوامل تعیین کننده
12- سلسله مراتب چیدن مسأله
13- تقسیم به اجزاء
14- گزینش اجزاء
15- شناخت اجزاء تأثیرگذار
16- شناخت اجزاء همگرا
17- شناخت اجزاء واگرا
18- فهم انگیزه ی اصلی (دلیل اصلی مسأله)
19- قاعده مندی موقعیت
20- ارزیابی عملکرد
21- صورت بندی مسأله
22- شرح مسأله
23- کارکرد فرایندها و مناسبات
24- شناخت مسائل مختلف در روند حل مسأله
25- انتخاب نقطه ی شروع
26- گستره ی توجه
27- نقطه ی شروع حل مسأله
28- بازبینی روند حل مسأله
29- بدست آوردن اطلاعات بیشتر
30- حل مسأله به روش داستان گونه
31- حل مسأله به روش کارآگاهی
32- شناخت روندهایی که در معرض انگیزش قرار می گیرند
33- درک فعالانه ی موضوعی خاص
34- مرتب ساختن مسائل مختلف مسأله
35- انواع تقسیم بندی ها
36- شناخت محدودیت ها
37- به چالش کشیدن مسأله (اگر.... شاید... )
38- همنشینی ها و هم جواری ها
39- شناخت کارکرد نهایی
40- به چالش کشیدن الگوهای ثابت شده (فرمول)
41- به چالش کشیدن الگوی کلیشه ای
42- کاربرد دستوری
43- حل مسأله به وسیله ی یک میانجی
44- شناخت انگیزه های اصلی
45- توضیح کلی درباره ی کاربردها
برای حل مسأله پاسخ معینی وجود
دارد. اما غالبا راه حل های مختلفی وجود دارند. بعضی از این راه حل ها ممکن است
بهتر از
راه حل های دیگر کار کنند. ولی برای این منظور کافی است که راه حل ها کار کنند.
بهتر است چندین راه حل گوناگون یافته شود تا اینکه فقط بهترین راه حل پیدا شود.
این نکته را فراموش نکنید که برای
حل مسأله فرضیاتی در اختیار دارید. منظور شناخت فرایندهای اجزاء در حل مسأله است.
به همین دلیل بیشتر به دنبال شناخت ارتباط اجزاء با یکدیگر باشید. در اینجا طراحی
فرمول در واقع مورد خاص از حل مسأله است. این امر به مفهوم درک بر پیوند دادن
اجزاء به نحو مطلوب، برای هدف های خاص می باشد. طراحی یک مسأله با یک وضعیت آغازین
به وضوح تعریف شدن است. (آنگونه که در حل مسأله مطرح است) بلکه بیشتر علائم و
نشانه هایی در مسأله وجود دارد که وضعیت آغازین را در راستای یک هدف کلی نشان می
دهد.
برای نمونه ممکن است اجزاء یک
مسأله به ترتیب مشخص در مسأله گنجانده شده باشند و شما باید اجزاء مسأله را در جای
معین قرار دهید. نوع مفیدی از مسائل، مسائل فیزیک ومکانیک هستند که ساختگی و از
نوع محدودند. مثل یک ماشین چمن زنی که کار خاصی انجام
می دهد. دراینجا چندین عوامل مختلف را به طرز صحیح در کنار هم قرار می دهیم.
اکنون متوجه شدید که یک مسأله می
تواند به چندین صورت و شکل بازگو شود. اما روند حل هر مسأله با توجه به فرمول
کلیشه ای آن
می باشد و اجزاء باید در جای مناسب خودشان در فرمول گنجانده شوند. مانند درست کردن
یک پازل یا به هم چسباندن اجزای یک ماکت هواپیما.
اساس این روش بکارگیری واحدهای مجزا در یک فرمول کلیشه ای و خاص است که شامل فرایندهای اساسی گزینش وتلفیق می شوند. البته بنیان هر فرمول پردازش اطلاعات است. یعنی با قرار دادن اعداد عناصر مختلف در یک فرمول نتیجه ی نهایی حاصل می شود. مانند اینکه شما به وسیله ی یک ماشین حساب چهار عمل اصلی را روی چند عدد به روشی خاص انجام می دهید.
اگر یک مسأله ی فیزیک را به کامپیوتر بدهید، کامپیوتر چگونه این مسأله را حل می کند. مسلما تا زمانی که تمام اطلاعات را به کامپیوتر ندهید، کامپیوتر نمی تواند فرمول مورد نظر را گزینش کند. هر چه اجزاء اطلاعات مسأله به کامپیوتر داده می شود. در آخر کامپیوتر متوجه می شود که از چه فرمولی باید استفاده کند و قصد و هدف اصلی مسأله چیست.
درخت حافظه:
یکی از مهمترین کارهایی که باید در
سیستم مطالعه کاربردی انجام دهید، ثبت اطلاعات و استفاده ی صحیح و به جا از
آنهاست.
دانش آموز برای یادگیری، یاد سپاری و تداعی بهتر آموخته ها، نیاز به الگویی دارد.
الگوی یادآوری که ما به شما معرفی می کنیم
درخت حافظه است. همواره به یاد داشته باشید در طول مراحل مطالعه کاربردی
باید از درخت حافظه استفاده کنید و اطلاعات اصلی و فرعی را ثبت کنید.
روش بکارگیری از تکنیک درخت حافظه به این صورت است:
در هنگام شروع مطالعه از تکنیک درخت حافظه در یادداشت برداری کمک بگیرید. یعنی موضوع اصلی را به عنوان ریشه ی درخت و نکات اصلی و فرعی را به عنوان شاخه های اصلی و فرعی ترسیم کنید و در پایان یادداشت نویسی، سعی کنید میزان درک خود را آزمایش کرده و خلاصه ی درس را در گوشه ی صفحه یادداشت، به زبان ساده بنویسید.
اکنون اطلاعاتی را بدست آورده اید
که در درخت حافظه ثبت
کرده اید. یعنی موضوع اصلی را در تنه ی درخت بنویسید و
نکته های اصلی دیگر را به عنوان شاخه های اصلی ترسیم کنید. سپس نکته های فرعی را
که مربوط به یکی از موضوع های اصلی
می باشد به ترتیب مراحل مطالعه به شاخه ها بیفزایید و سرانجام با سازماندهی مجدد،
این الگوی یادآوری (درخت حافظه) نواقص و کمبودها را تکمیل کنید و با دقت این
اطلاعات را مطالعه کنید.
این تکنیک به دانش آموز کمک می کند تا حین خواندن مطالب به ذهن، آنها را سازماندهی و نظم بدهد و به طور منسجم و سازمان یافته اطلاعات را دسته بندی کند.
مسأله: انتخاب عملیات
آیا وقتی با مسأله ی ریاضی مواجه
می شوید، ذهنتان خوب کار
می کند. هر مسأله با مسأله ی دیگر فرق دارد. بسیاری از مسائل نیازمند انجام چند
عمل هستند. (جمع و تفریق، ضرب و تقسیم)
دانستن اینکه چه عملی را برای حل هر مسأله لازم است، کلید حل آن مسأله است.
برای حل هر مسأله ابتدا باید مسأله را به دقت بخوانید و سپس تصمیم بگیرید: چه چیزی
می دانم؟ و پاسخ آن چیست؟ نکات کلیدی در درک و حل مسأله کمک می کنند آن را کشف
کنید. اما راه حل مسأله به شیوه ی حدس و بررسی شما بستگی دارد.
البته گاهی مسائل چند مرحله ای
هستند و نیاز به تجزیه ی دقیق دارند. وقتی مسأله ای را درک می کنید، بیشتر این
مراحل را در ذهن خود انجام می دهید. به هر حال زمانی که با مسائل پیچیده، مواجه می
شوید با خطاهایی مواجه خواهید شد که تنها پاسخ بخشی از مسأله را
می دانید.
در حل مسأله چند مرحله ای، بهترین شیوه برای حل آن تجزیه ی مسأله به چندین قسمت و یافتن مسائل راه حل نهایی است.
طبقه بندی اطلاعات:
برای فهم طبقه بندی اطلاعات، ذهن دانش آموز را به نظم وسایل آشپزخانه معطوف کنید. برای مثال وقتی که قاشق ها و کاردها و چنگال ها و دیگر وسایل خانه را جدا کرده و سر جای مخصوص خودش قرار می دهید. همچنین از آنها بخواهید مواد غذایی داخل یخچال را مرتب کنند. می توانید کتاب های قفسه ی کتابخانه را هم مرتب کنید. همچنین جوراب ها را جفت کنید و در محل جای خودش قرا دهید. اگر کنترل تلوزیون در جای ثابتی نباشد، همه ی اعضاء خانواده در هر نوبت باید به دنبال آن در یک گوشه ای اتاق بگردند و این کار را مشکل می کند. بنابراین منطقی است که هر وسیله ای سر جای خودش باشد.
مرتب کردن مطالب:
وقتی می خواهید چند جلد کتاب را داخل قفسه قرار دهید، ناچار هستید آنها را مرتب کنید تا کتاب ها به طور خاصی در کنار یکدیگر قرار بگیرند. بسیاری از مفاهیم علمی دارای ترتیب معینی هستند. برای درک مطلب، باید مفهوم ترتیب را درک کنید. می توانید مطالب را بر حسب صفات آنها مرتب کنید. در اینجا هر جزء از مسأله نیازمند ارتباط با جزء دیگر است تا مفهوم خاصی را القاء کند. انجام این مقایسه نه تنها به درک مفهوم کل مطلب کمک می کند، بلکه تجربیاتی در درک اجزاء به هم مرتبط به دست می آورد.
ویژگی های نکات کلیدی:
کلمه یا نکته ی کلیدی همان طور که از نامش پیداست، همچون کلیدی است که بدون آن قفل مطالب باز نمی شود.
سیستم هشت مرحله ای مطالعه:
1- نگاه اجمالی به کل کتاب:
در ابتدای سال تحصیلی که تازه می خواهید شروع به درس خواندن کنید. در این مرحله کتاب را با یک بررسی اجمالی و مختصر به این صورت که بدانید درباره ی چیست؟ چند فصل دارد؟ کتاب چند صفحه دارد؟ هر فصل چند صفحه دارد؟ ارتباط فصل ها با یکدیگری چیست؟ هر فصل چند تیتر اصلی و فرعی دارد؟ مفهوم تیترهای اصلی و فرعی در هر فصل چیست؟ اکنون یک سری سؤالات از این دست را بدست آورده اید. این مرحله ممکن است یک دقیقه طول بکشد، ممکن است دو دقیقه طول بکشد و یا شاید پنج دقیقه یا بیشتر زمان نیاز داشته باشد. مدت زمان این مرحله بستگی به حجم کتاب دارد و باز هم تکرار می کنم بعد از اولین بار هر دفعه که خواستید مطالعه کنید نیازی به انجام این مرحله نیست، فقط یک بار برای اولین و آخرین بار کافی است.
2- بررسی اولیه ی فصل یا یک بخش از کتاب:
در مرحله ی دوم آن فصل یا بخشی را
که قصد مطالعه ی آن را دارید، انتخاب کنید. بعد عنوان فصل را نگاه کنید. تیترها و
جاهایی که
درشت تر از کلمه ها یا جمله های دیگر هستند را مورد توجه قرار دهید و در انتهای هر
فصل هم اگر خلاصه یا نتیجه گیری یا پرسشی وجود دارد به آنها هم نگاهی بیندازید. در
این مرحله به هیچ عنوان متن را نمی خوانید. فقط یک سری اطلاعات اولیه از این فصل
را بدست می آورید تا ذهن نسبت به آن حساس شود. منظور از اطلاعات اولیه این است که
بدانید موضوع مطالب این فصل درباره ی چیست؟
3- سؤال گذاری:
در مرحله ی سوم با توجه به اطلاعاتی که در مرحله ی دوم از فصل مورد نظر بدست آورده اید، چند سؤال در ذهنتان طرح کنید. شاید این سئوالات خیلی کلی و مبهم باشند و یا شاید اساسا جواب آنها درون متن نباشد. هدف از این طرح کردن سؤال ایجاد تمرکز و کنجکاوی در هنگام مطالعه است. چرا که با این کار در مراحل بعد که خواندن متن را انجام می دهید با تمرکز و کنجکاوی بیشتری مطالب را می خوانید.
ضمنا توجه داشته باشید که این کارها اصلا وقت گیر نیست و به زمان زیادی نیاز ندارد. البته هر کدام از مراحل را چند دقیقه یا چند ساعت و یا حتی یک روز فاصله دادن انجام دهید. چرا که می خواهید ابتدا با کلیات کتاب آشنا شوید.
4- خواندن متن:
در این مرحله به هر نکته ی کلیدی
که می رسید آن را همان لحظه یادداشت کنید. (ساختار درختی) اما در خواندن هر قسمت،
اگر آن را نمی فهمید مکث نکنید و روی آن معطل نشوید و یا به عقب برنگردید که
دوباره آن را بخوایند. اما در این مرحله نکات مهم را به صورت ساختار درختی پشت سر
هم یادداشت کنید. یعنی با این روش به علت پیوستگی حلقه های زنجیر مطالب به هم
پیوسته (علت و معلول) اطلاعات را به راحتی به حافظه می سپارید و به آسانی یادآوری
می شوند.
تمرین حس بیان:
ابتدا یک پاراگراف (متن
کوتاه) را به صورت عادی بخوانید.
دقت کنید که هر کلمه را در ثانیه ی اول ساعت و کلمه ی بعدی را در ثانیه ی دوم ساعت
(تیک/ تاک) بخوانید و ادامه دهید و ته خودکار را در هر کلمه روی میز بزنید. بعد از
اینکه متن کوتاه تمام شد، یک بار دیگر با همان روش اما کمی تند تر بخوانید. سعی
کنید هنگامیکه سرعت خود را کمی تند تر می کنید، مانند فاصله ی درخت ها که با فاصله
های مساوی کاشته می شوند. ایندفعه فاصله ی درخت ها را کمی به هم نزدیک تر کنید. یعنی
ضرباتی که با انتهای خودکار به میز می زنید، هماهنگ و مساوی یکدیگر باشد.
نکته: متن کوتاه را در پنج نوبت بخوانید ودر هر نوبت سرعت را کمی تند تر کنید.
اکنون آمادگی آن را دارید که متن را با حس های مختلف بخوانید. سعی کنید در هر نوبت از خواندن با یک احساس خواص بخوانید:
1- احساس معمولی
2- احساس خوشحالی
3- احساس ناراحتی
4- احساس غصه
5- احساس عصبانیت
6- احساس سرعت و...
نکته: اکنون می توانید متن دلخواهی را با ترکیب حس های مختلف بخوانید.
اکنون سعی کنید متنی را که
می خوانید با ریتم مناسبی بخوانید.
برای مثال جمله ی حسن به مدرسه ی می رود که ریتم آن می شود. (با- بام - - با - -
بام– با – بام - - بام – با – بام ) یعنی با ته خودکار ریتم ایجاد کنید. یادتان
باشد که کلمات ایرانی چه نوشتن و چه خواندن آنها باید ریتم (آهنگین) داشته باشد.
برای مثال برای نوشتن کلمه ی شنا، سعی کنید هنگام نوشتن ریتم آن را بگویید.
بنابراین این ریتم نوشتن کلمه ی شنا اینگونه می شود. (بام – بام – بام – بام )
یعنی کلمه شنا از سه حرف (ش – ن – ا ) تشکیل شده است. اما به خاطر
دندانه ی حرف شین ما برای نوشتن چهار موج ایجاد می کنیم.
(1- 2- 3- 4)
تقلید صدا:
اگر خواندن متن درس برایتان کسل کننده شده است، می توانید ابتکار به خرج دهید. مثلا از صدای کارتون هایی که دیده اید تقلید کنید و متن را با صدای کاراکتری خاص بخوانید. با این کار تنوع و خلاقیت در خواندن درس جذابیت بیشتری ایجاد می کند. شاید هم روزی دوبلور رادیو و تلوزیون شدید و توانستید با صدایتان به مردم خدمت کنید.
5- بازنگری:
در این مرحله نکاتی که در مرحله ی قبل یادداشت کرده بودید را یک بررسی مجدد کنید. یعنی ببینید با دیدن این نکات می توانید جملات و مطالب مربوط به آن را به یاد آورید یا نه؟ اگر نتوانستید، مجددا به متن مراجعه کنید.
6- یادآوری:
در این مرحله مطالبی که در مرحله ی چهارم یادداشت کرده اید را بر روی طرح شبکه ای یا درخت حافظه دسته بندی و سازماندهی کنید.
7- طرح سئوالات امتحانی:
در این مرحله یک امتحان از خودتان بگیرید. یعنی الگویی که در مرحله ی قبل رسم کرده بودید و متشکل از نکات کلیدی است، ارتباط نکات کلیدی را در کل و جزء یادآوری کنید.
8- مرور درس:
در این مرحله الگویی که رسم کرده بودید را همانند یک معلم برای خودتان یا شخص دیگر توضیح دهید.
اطلاعات اولیه:
برای کسب اطلاعات اولیه باید دقت
کنید که این اطلاعات،
ویژگی های لازم را داشته باشد. باید به خاطر داشته باشید که اطلاعات اولیه قرار
است در دانش آموز شور و رغبت ایجاد کند. اطلاعات اولیه به شکلی خوب و دوست داشتنی
شوق دانش آموز را برای فراگیری بیشتر افزایش می دهد.
هر چقدر می توانید اطلاعات اولیه،
سطحی و ابتدایی باشند. مثلا قبل از اینکه فرمول فیزیک را تدریس کنید به دادن
اطلاعات اولیه در
مورد اجزائ تشکیل دهنده ی فرمول صحبت کنید و ارتباط آنها را با یکدیگر توضیح دهید.
هر چقدر اطلاعات اولیه دانش آموز در
زمینه ی یک موضوع بیشتر باشد، خود به خود تمرکز بهتری خواهد داشت. این همان ارتباط
و علاقه و میل به فراگیری است. بنابراین وقتی می خواهید موضوعی را درس دهید،
یکباره به سراغ فرمول مسأله نروید.
نقش حالت ها در تمرکز حواس:
هنگام مطالعه باید از لحاظ جسمی و
ذهنی آماده باشید. باید حالت های خاصی داشته باشید که با عملکردتان هماهنگ باشد.
روانشناسی
حالت ها و رفتارها را شرح می دهد.
اگر می خواهید مبارزه کنید، ابتدا باید حالت جنگیدن را به خود بگیرید. اگر می خواهید جسمی را از زمین بلند کنید، ابتدا باید وضعیت پاها و دست ها در شکل و حالت مناسبی باشند. اگر می خواهید مطالعه کنید باید ذهن و جسمتان را آماده کنید. معلمی را به خاطر بیاورید که مطالب را به زبان خوشایند به شما انتقال می دهد
وقتی که مشغول خواندن هستید، مانند همان معلم مطالب را به شکلی زیبا برای خود بیان کنید و در خود علاقه ایجاد کنید. (حس و حالت)
یادداشت برداری در کلاس:
دانش آموزان معمولا به شیوه ی
سنتی، جمله های معلم را یادداشت
می کنند. با نوشتن سخنان معلم، عملا از گوش دادن و درک جمله ی بعدی غافل خواهید
شد. دانش آموزان باید به صورت اشاره ای مختصر، واژه های کلیدی را یادداشت برداری
کنند. اینگونه می توان هم زمان با تدریس معلم، یادداشت برداری کنید. با این کار
ذهن
دانش آموز
همچنان باز و گسترده و خالی نگه داشته می شود و لحظه به لحظه نکته ای را که فرا می
گیرد یادداشت برداری می کند.
دانش آموز باید یادداشت برداری را جدی بگیرد. نه اینکه به خودش بگوید من همه ی این مطالب را هم اکنون به خاطر می سپارم و نیازی نیست که یادداشت کنم و...
صدای یکنواخت:
معلمانی هستند که صدای یکنواختی دارند و موقع تدریس بی تحرکند. این حالت باعث می شود که دانش آموزان تمرکز حواسشان را از دست بدهند و ذهنشان را در مسیر و جاهای دیگر مشغول کنند.
تنفس عمیق:
با تنفس عمیق هم جسمتان سرحال و شاداب می شود و هم تمرکز حواس بیشتری پیدا می کنید.
تمرین پرورش آگاهانه ی فکر:
برای تمرکز فکر توصیه می شود، پرش آگاهانه ی فکر را انجام دهید. دانش آموز به این شکل یاد می گیرد که هر زمان روی یک موضوع خاص فکر کند و به سرعت فکر خود را به موضوع دیگری متمرکز کند.
کنترل تفکر:
گاهی اوقات به مسائلی فکر می کنید
که نیازی بر تفکر روی آن
مسأله ی خاص ندارید و یا اینکه فعلا نباید به آن موضوع فکر کنید. برای اینکه
بتوانید افکار خود را مهار کنید. فکر کنید بر قطاری سوار هستید و داخل یک کوپه ی قطار
نشسته اید و نباید به کوپه های دیگر قطار سرک بکشید و یا اینکه فکر کنید. اگر لازم
است به موضوع خاصی فکر کنید. سعی کنید زمان خاصی را برای فکر کردن روی آن موضوع در
نظر بگیرید. سپس ابعاد مختلف موضوع را بررسی کنید و در آخر نتیجه گیری کنید. در
آخر اگر نتوانستید راه حل مناسبی برای آن موضوع بدست بیاورید با یک فرد خبره و با
تجربه در آن زمینه مشورت کنید.
اصول مطالعه و فراگیری بهتر:
1- اصولی که قبل از مطالعه باید رعایت کنید:
الف- حفظ آرامش (دوری از استرس، سر و صدا و...)
ب- تخمین انرژی لازم
2- اصولی که هنگام مطالعه باید رعایت کنید:
الف- به طور کلی این فصل یا این پاراگراف درباره ی چه موضوعی است؟
ب- نکته های اصلی موضوع چیست؟
پ- ببینید، چگونه موضوعات اصلی با موضوعات فرعی ارتباط برقرار می کنند.
3- اصولی که باید بعد از مطالعه رعایت کنید:
الف- نحوه ی پیوند خوردن موضوعات اصلی با موضوعات فرعی
ب- یادآوری اطلاعات جدید و ارتباط آن با اطلاعات موجود در ذهن
پ- نتیجه گیری
آیا کلمه واژه است یا چیستان:
مسلما هر کلمه ای می تواند مفاهیم متنوعی را در ذهن ایجاد کند. مثلا اگر شما از یک مربع صحبت می کنید. معلوم نیست منظور یک مربع روی کاغذ با ابعاد کوچک است یا یک زمین کشاورزی در روستا و یا یک زمین تجاری در شهر و... همینطور وقتی از یک ساختمان صحبت می کنید با مشخص کردن کاربرد آن (تجاری، کارخانه، خانه و...) نقش آن مشخص خواهد شد.
دانش آموز می تواند بین زنجیره ی اطلاعات، ارتباط برقرار کند:
دانش آموز باید بتواند بین حلقه های این زنجیره ی اطلاعات ارتباط برقرار کند. به این ترتیب کلید واژه ها را به یکدیگر متصل می کند (مثل ارتباط خیابان های اصلی و فرعی با یکدیگر)
هنگامیکه دانش آموز ارتباط بین زنجیره ی اطلاعاتی را شناخت، معنایش این است که مطلب را به خوبی درک کرده است.
نگاه اجمالی و دقیق:
از روش نگاه اجمالی به مطالب
استفاده کنید و به دنبال کلمات مهم (کلید واژه ها) باشید. وقتی به کلید واژه
برخوردید، کمی مکث کنید
(3 تا 7 ثانیه) و از خود بپرسید: (درباره ی این موضوع چه چیزهایی می دانم؟)
راه های مهم درس:
1- استدلال کنید
2- تجزیه و تحلیل کنید (ارزیابی مسائل مهم)
3- دلیل بیاورید
4- فرض کنید
5- محاسبه کنید (راه رسیدن به جواب)
6- نظر خود را بگویید
7- مقایسه کنید (چه مواردی با یکدیگر ارتباط دارند، چگونه ارتباط دارند)
8- شناخت تفاوت ها
9- علت را توضیح دهید
10- بحث کنید
11- شرح دهید
12- نتایج را بیان کنید
13- ارزیابی کنید (پیدا کردن نکات کلیدی)
14- توضیح دهید (بیان روشن موضوع)
15- بیشتر تحقیق کنید
16- با مثال و نمودار توضیح دهید
17- تفسیرکنید (رابطه ها را پیدا کنید)
18- ماجرا را شرح دهید
19- رئوس مطالب را بیان کنید
20- خلاصه گویی کنید
21- پیش بینی نتایج احتمالی
22- از شواهد اثبات کنید
23- ارتباط بین اجزای درس را پیدا کنید
24- مفاهیم را در تقابل یا قیاس با یکدیگر قرار دهید
25- از سر نخ ها و تفکرات استفاده کنید
26- نسبت به اشارات و نکته ها آگاه باشید
27- به دقت به ساختار جمله بندی سؤال دقت کنید
28- بازنگری کنید
29- پاسخ گویی به طور شفاهی
30- خلاصه ای از هر چه می خوانید تهیه کنید
31- دقت کنید از اصل موضوع اصلی منحرف نشوید
32- سعی کنید بفهمید سئوالات از شما چه می خواهند
33- سئوالات را حدس بزنید
34- هر چند دقیقه یک بار یک فرصت کوتاه (3 تا 7 ثانیه) به خودتان بدهید
35- مرور خود را بر تمرین پاسخگویی به سئوالات متمرکز کنید
36- خودتان تعیین کننده ی معیارهای مطالب باشید
37- خود را بیازمایید
38- از همان آغاز مطالب را با یکدیگر ارزیابی کنید
39- بین مطالبی که یاد گرفتید، ارتباط برقرار کنید
40- اکنون نوبت تلفیق اطلاعات با یکدیگر است
41- نتیجه ای که هر مطلب دارد را در نظر بگیرید
42- فواید دسته بندی اطلاعات
43- زمانی را برای تفکر بر روی روابط اجزاء با یکدیگر بگذارید
44- قبل از هر چیز علل یا عوامل را در مطلب کشف کنید
45- گردآوری همه ی اطلاعات در یک ساختار درختی
46- به فواید این مطلب بیندیشید
47- احتمالات مختلف را بسنجید (واقع بین باشید)
48- فکر های مختلف را بکار بگیرید
49- فراز و نشیب های مطلب را درک کنید
50- مطالب را به قسمت های قابل کنترل تقسیم کنید
51- دستورالعمل مطلب را تنظیم کنید
52- سهم هر جزء را با یکدیگر در نظر بگیرید
53- نکات مهم و طرح اولیه مسأله را آماده کنید
54- باید بدانید دقیقا چه مطلبی را آموخته اید
55- هر مشکلی را فرصتی برای بهبود شرایط در نظر بگیرید
56- موقع خواندن خلاصه برداری کنید
57- منطقی ترین دسته بندی را انجام دهید
58- به تفسیر یافته های خود توجه کامل داشته باشید
59- نحوه ی یادگیری خود را با دیگران مقایسه کنید
60- مطالبی که می دانید نسبت به آنها ضعف دارید، دقت بیشتری کنید
61- مشتاقانه توصیه ها را جدی بگیرید
62- پاسخ گویی به سئوالات را تمرین کنید
63- در جستجوی انتقادات باشید
64- سعی کنید بفهمید سئوالات چه منافعی دارند
65- همانطور که مشغول خواندن سئوالات هستید، اصلاحاتی انجام دهید
66- پس از خواندن متن، فواید مطالب را جستجو کنید
67- اگر باز هم لازم است به مرتب کردن پاسخ ها بپردازید
68- اهداف نویسنده را شناسایی کنید
69- سیستم شناسایی مؤلف را شناسایی کنید
70- به دستورالعمل های مؤلف دقت کنید
71- به طور منظم شیوه ی ارائه ی اطلاعات موجود را مورد تجدید نظر قرار دهید
72- محرک های هر جزء را شناسایی کنید (ارتباط یک جزء با جزء دیگر)
73- چندین سؤال منطقی در نظر داشته باشید
74- برای هر مسأله دلیل منطقی پیدا کنید
75- ساختار منظم عددی برای پاسخ داشته باشید (ارتباط زنجیر وار)
76- مدیریت بر زمان و عملکرد (تنظیم وقت)
خلاصه نویسی:
خلاصه نویسی یعنی فشرده کردن یک
متن کم و بیش طولانی به
کوتاه ترین مقدار ممکن. این کار مستلزم درک جوهر متن و در
درجه ی اول مستلزم درون سازی کامل موضوع آن و سپس آفرینش یک رشته فرمول های خلاصله
ای است که به روشنی حاوی
اندیشه های اساسی موجود در آن باشد.
در آغاز برای خلاصه کردن باید از متن کمک بگیرید. سپس باید بکوشید تا فقط به یاری حافظه آن را خلاصه کنید. سپس به بهبود ترکیبات ذهنی (اولویت بندی) دقت کنید. عجله نکنید و محتوای درس را تا می توانید یک دست و روشن ثبت کنید.
روش تقسیم و منها و لوزی برای فهمیدن درس:
در این روش تقسیم، ابتدا مطلب مورد مطالعه را به چند قسمت مجزا تقسیم می کنیم و هر بخش را به طور مجزا مطالعه می کنیم و بعد از یادگیری هر قسمت اجزای مختلف را به ترتیب پلکانی با یکدیگر مقایسه می کنیم و عوامل ارتباط هر بخش را با بخش دیگر بررسی می کنیم. اما در روش منها، ابتدا یک جزء اصلی را منها کرده و کنار می گذاریم و اجزای دیگر را با توجه به جزء اصلی با یکدیگر مقایسه می کنیم. برای مثال اگر بخواهید نقش قلب را در بدن بشناسید. ابتدا عضو قلب را از اجزای دیگر منها می کنید و هر عضو دیگر را با توجه به کار کرد قلب مورد مطالعه قرار می دهید. یعنی قلب با هر یک از اجزاء بدن قیاس می کنیم و در پایان نتیجه گیری می کنیم.
اما در روش لوزی ابتدا شروع مطلب را شناسایی کرده و به تدریج دامنه ی اطلاعات خود را درباره ی موضوع مورد نظر پیدا کرده با یکدیگر مقایسه می کنیم. به تدریج حجم اطلاعات بیشتر می شود و هنگامیکه به انتهای یادگیری (نتیجه گیری) می رسید از حجم اطلاعات کاسته شده و نتیجه ی اصلی را بدست خواهید آورد.
چگونگی احاطه بر درس:
1- آگاهی از نقشه های ذهنی نویسنده (درک مطلب)
2- بررسی دقیق نظام پنداره
3- یافتن عناصر و مباحث بحث
4- تقسیم مطالب به مراحل کوچک تر و کنترل پذیر
5- ایجاد مهارت ارتباط بین مطالب
6- استفاده از کانال های تجسمی
7- تفسیر نمودن و اداره کردن مطالب
8- توجه به نقطه نظرهای گوناگون
9- شیوه های درک مسائل مختلف
10- شناسایی قصد و هدف مجموعه ی مطالب
11- ایجاد باورهای ذهنی متعادل
12- احساس و برداشت شخصی از مأموریت مطلب
13- برداشت یا پنداره ی شخصی از نظام وسیع تری از موضوع
14- پیدا کردن نقش هر جزء در ارتباط با اجزاء دیگر
15- همخوانی اجزاء مطلب در بخش های مختلف درس
16- روابط میان اجزاء مطلب در ارتباط با هدف
17- سطح منطقی مطالب در چهارچوب درس
18- هماهنگی بین نتایج و کاربردهای گوناگون مطلب
مسائل کلی درس:
1- اهداف چگونه اجزاء را درک می کنند (ادراک مرتبط)
2- روابط اجزاء در یک روند مشترک چگونه است (شیوه ها و شگردها)
3- چگونه اجزاء درس در کنار یکدیگر قرار می گیرند (معیار گروه منسجم)
4- نسبت تقابل اجزاء درس با یکدیگر
5- نسبت تضاد اجزاء با یکدیگر
روش حل مسأله: (آغاز و پایان مسأله)
1- شناسایی فضای مسأله
2- مشخص نمودن اجزاء در محدوده ی فضای مسأله
3- شناخت شرایط موجود و هدف مسأله
4- شناخت راه مناسب برای رسیدن به هدف (الزامات اصلی و فرعی)
5- شناخت روابط و عملکرد اجزاء در کنار یکدیگر (مجموعه عوامل)
6- تدوین خط مشی حل مسأله (راه حل منسجم)
7- پیدا کردن راه حل مناسب با توجه به شرایط (یافتن دستورالعمل)
8- ارزیابی نیازها در حالت مطلوب (تجزیه در برابر تلفیق)
9- چگونگی ارزیابی و داوری مسأله (ضوابط و معیارها)
10- مفهوم مأموریت سازمانی برای حل مسأله (ترکیب کردن اجزاء)
11- راه یا خط مشی رسیدن به هدف
12- شناخت ابعاد گوناگون مسأله (شناخت روش ها یا راه حل های دیگر)
13- سلسله اقداماتی که باید رعایت شود
14- متعادل ساختن روابط اجزاء با یکدیگر (دقت در محاسبه)
15- مدیریت کردن اجزاء یک مسأله (یافتن و حل مسأله)
16- شناخت علت های اصلی و سبب های ناگزیر در حل مسأله
17- یافتن نظام مناسب (شناخت فرمول خاص) برای حل مسأله
18- همسویی وهدایت اجزاء مسأله برای رسیدن به یک هدف (نتیجه گیری ها)
19- رهبری و ارتباط مؤثر بین اجزاء مسأله
20- مهارت طرز استفاده از اجزاء مطلب برای رسیدن به هدف
21- شناخت بهتر روابط اجزاء با یکدیگر
22- شناخت الگوی راه حل
23- ارزیابی و تقویت اجزاء با یکدیگر (چگونگی رابطه ی پیوند اجزاء با یکدیگر)
هر کدام از دانش آموزان با درجات
متفاوتی بر درس تسلط می یابند. توانایی دانش آموز در تعامل اجزاء درس با یکدیگر
تعیین کننده است. این شیوه به دانش آموز کمک می کند تا به مهارت های بنیادی
دست یابد. در اینجا یافتن مشکلات و ارائه ی راه حل ها در چهارچوب مفهومی درس اهمیت
دارد.
بعد از مرور کلی مطمئن شوید که نکته های اصلی مربوط به درس را آموخته اید. به تدریج وارد جزئیات شوید. سپس توجهات منطقی مربوط به درس را مرور کنید و اهمیت تسلط بر مهارت های جدید را بفهمید و درباره ی کاربرد صحیح مهارت تفکر کنید. برای مثال در درس فیزیک فرمول مسأله ماشینی است که با سرعت 80 کیلومتر بر ساعت حرکت می کند. چه فرقی با فرمول مسأله ای که یک وزنه ی 10 کیلویی از فاصله ی 100 متری به سمت زمین رها می شود، خواهد داشت. مسلما در مسأله ی اول اصطحکاک اهمیت دارد و در مسأله ی دوم نیروی جاذبه نکته ی کلیدی است. اکنون کاربرد واقعی مسأله ی مورد نظر را در یافته اید.
مطالبی که خوانده اید با نظم وترتیب مشخصی دسته بندی کنید. باید برای انجام این کار دلیل بیاورید. نکته های اصلی درس را خلاصه کنید و نکات اصلی و فرعی را مشخص کنید. سرانجام چهارچوب کلی درس را مشخص کنید و توضیح دهید که درس چه کاربردهایی خواهد داشت. مطمئن شوید که هیچ نکته ای جا نیفتاده است.
عامل پرخوری و پرخوابی:
لقمان حکیم به فرزندش سفارش کرد: فرزندم! اگر معده پر گردید، تفکر به خواب می رود و حکمت لال می شود و اعضاء بدن سست می شوند و باعث ضعف ذهن و جسم می گردد. همچنین خواب بیش از حد نیز سبب اٌفت فعالیت مغز و کاهش یادگیری می شود. پرخوری آدمی را کسل، سنگین و مداومت در آن باعث فراموشی زودرس و کاهش حافظه می شود.
نوآوری:(نگاهی جدید به درس ریاضی)
ریاضی را به دنیای واقعی مربوط سازید:
یک شکایت معمول دانش آموزان آن است که مواد درسی که به آنها آموزش داده می شود، آنچنان دور از ذهن و بی معناست که هیچ ارتباطی با زندگی واقعی ندارد. اگر چه بسیاری از مفاهیم و مسائل ریاضی مفید و عملی هستند. اینجاست که معلم می تواند با نشان دادن نقش ریاضی در زندگی واقعی به دانش آموزان کمک کند.
- خرید از بقالی پُر از مسائل ریاضی است. خریداران اجناس را انتخاب می کنند، کل قیمت ها را محاسبه می کنند و غیره.
روش دیگر:
آموختن تقسیم به شیوه ی خلاقانه: هنگامیکه یک بیسکوییت دارید و می خواهید با دوستتان آن را میل کنید چه کاری می کنید. حتما آن را از وسط نصف (تقسیم) می کنید. حالا اگر سه نفر باشید و یا چهار نفر باشید چکار می کنید؟ حتما آن را به سه قسمت یا چهار قسمت (کسر) تقسمیم می کنید.
چگونه در هنگام خرید به تمرین ریاضی بپردازید:
مسلما برای پختن غذا باید مواد
لازم را به تعداد نفراتی که می خواهید غذا تهیه کنید، وزن کنید و مقدار آب، اندازه
ی ظرف، درجه ی
شعله ی اجاق و... را در نظر بگیرید.
با طرح این سئوال ها درک می کنید تا بین مفاهیم مختلف ارتباط برقرار کنید. (شناخت اجزاء و ارتباط آنها با یکدیگر)
تمرین خط:
می توانید با استفاده از آموزش خط و استفاده ی صحیح از جملات کامل مفهوم درک ریاضی در نگارش و زیبا نویسی را درک کنید. یعنی اصول خط خوانا و استفاده ی صحیح از زنجیره ی کلمات به شیوه ی استدلال منطقی و کامل کردن مفهوم مطلبی که انتقال می دهید به درس ریاضی کمک کند.
همینطور هنگام خواندن مطالب در
تحلیل مطلبی که می خوانید به
جنبه های علائم نوشتاری، شنیداری توجه کنید و به خصوص با حس دادن به صدایتان
آنچنان که در نوشته آمده، بیان کنید. یعنی جملات سئوالی، تعجبی و.. را همانطور
بگویید. حالا باید مانند شخصی که تأتر بازی می کند، باید در جای جای ادای کلمات و
خواندن جملات آن را با حس و حالت جمله بیان کنید. حتی گاهی لازم است قسمتی از متن
را آهسته بخوانید و یا جمله ی بعدی را سریع بخوانید. اگر جمله ای امری است به همان
گونه تلفظ کنید و اگر جمله ای باید با صدای بلند یا آهسته خوانده شود، همانطور
جملات را بخوانید. بنابراین در هنگام خواندن مطالب تمام محرکات را به ادراک تبدیل
کنید. باید سعی کنند که مطالعه را به امری جالب توجه تبدیل کنید. دانش آموزانی که
اهل مطالعه نیستند در دروس علمی مانند ریاضیات، فیزیک و شیمی بیشتر شکست می خورند.
شاید لازم باشد با یک مشاور روانشناس تحصیلی مشورت کنید تا شما را در پیدا کردن
بهترین راه حل و علت مشکل کمک کند.
آموزش ریتم به نوآموزان:
تیک تاک ساعت گوش کن با دقت
با یک تیک یک ضرب می زنم به درب
با یک تیک دو ضرب می زنم به درب
با یک تیک سه ضرب می زنم به درب
با یک تیک چهار ضرب می زنم به درب
حالا شناختی ریتم را تمرین بکن تو حالا
با یک تیک یک ضرب بزن به درب
با یک تیک دو ضرب بزن به درب
با یک تیک یک ضرب بزن به درب
با یک تیک سه ضرب بزن به درب
با یک تیک دو ضرب بزن به درب
با یک تیک سه ضرب بزن به درب
و.... شاعر: عبدالله یزدانی
نکته: شناخت ریتم می توانید هر دو طرف مغز را فعال
کند. این کار
می توانید به درک بهتر ریاضی کمک کند. با این کار شما حافظه ی قوی تری خواهید
داشت. همچنین این کار باعث تمرکز حواس را افزایش می دهد.
جدول تمرین ریتم
راست |
چپ |
چپ |
راست |
1 |
1 |
1 |
1 |
2 |
1 |
2 |
1 |
3 |
1 |
3 |
1 |
4 |
1 |
4 |
1 |
1 |
2 |
1 |
1 |
1 |
2 |
2 |
1 |
2 |
2 |
1 |
2 |
1 |
1 |
3 |
2 |
2 |
2 |
2 |
2 |
2 |
1 |
1 |
2 |
3 |
1 |
1 |
3 |
2 |
2 |
3 |
3 |
1 |
1 |
3 |
3 |
3 |
3 |
1 |
3 |
4 |
1 |
1 |
4 |
2 |
4 |
2 |
4 |
2 |
3 |
1 |
4 |
1 |
2 |
2 |
4 |
.... |
.... |
.... |
.... |
نکته: اکنون می توانید هر عدد را بین 1 تا 4 داخل ستون ها قرار دهید و ریتم های جدیدی را بسازید. سعی کنید هر خانه را در یک ثانیه اجرا کنید. مثلا اگر در خانه ی اول عدد (1) نوشته شده است در ثانیه اول یک ضربه بر روی میز بزنید و اگر در خانه ی دوم عدد (3) نوشته شده است در ثانیه دوم سه ضربه بر روی میز بزنید و....
سعی کنید با توجه به ثانیه های ساعت در هر ثانیه اعداد جدول را تکرار کنید. مثلا در ثانیه ی اول یک ضربه و در ثانیه دوم دو ضربه بزنید و...
64
به نام خدا
فکر کن، زندگی کن
گردآورنده: عبدالله یزدانی
سر شناسه : یزدانی، عبدالله، 1353-
عنوان و نام پدید آور : فکر کن، زندگی کن/ گردآورنده عبدالله یزدانی.
مشخصات ظاهری : 82 ص.: مصور (بخشی رنگی)
شابک : 80000ریال 4–36–8739-600–978
وضعیت فهرست نویسی : فیپا
موضوع : کودکان، راه و رسم زندگی
موضوع : Children – conduct of life
رده بندی کنگره : 1397 8ف4ی/1631 BJ
رده بندی دیویی : 4/ 170
شماره کتابشناسی ملی : 5114533
ناشر: دوقلوها
گردآورنده: عبدالله یزدانی
چاپ اول: 1397
شمارگان: 1000
شابک:4 – 36– 8739 – 600 – 978
قیمت : 8000 تومان
همه ی حقوق محفوظ است
تلفن: 7010507 – 0919
در مسیر زندگی تلاش کنید تا به مقصد برسید
نکته: برای رسیدن به موفقیت، مسیر مشخصی را تعیین کنید.
همیشه وقت شناس باشید
نکته: کارهای خود را در زمان بندی های مناسب انجام دهید.
هنگام مطالعه مواد غذایی مناسب بخورید
نکته: روزی سه تا پنج عدد پسته، بادام، گردو... بخورید
از ذهن خود به درستی استفاده کنید
نکته: از فکرهای بیهوده اجتناب کنید.
هر روز مطالعه کنید
نکته: کتاب های متناسب با سنتان بخوانید.
امانت داری
نکته: در امانت خیانت نکنید.
با چه افرادی دوستی نکنید؟
نکته: با افراد زورگو دوستی نکنید.
به بزرگترها احترام بگذارید
نکته: ادب و احترام نشانه ی شخصیت افراد است.
هنگام دوستی دقت کنید
نکته: با افراد ناباب دوستی نکنید.
کارهای بد ممنوع
نکته: قبل انجام هر کاری ابتدا فکر کنید و جوانب کار را در نظر بگیرید و بعد آن کار را انجام دهید.
شاد، شاد، شاد
نکته: با دوستان مهربان باشید و از دشمنان فاصله بگیرید.
پیش بینی نتیجه ی کار
نکته: قبل از انجام هر کاری پیش بینی کنید، بعد از انجام دادن آن چه عواقبی خواهد داشت.
بیهوده ذهن خود را خسته نکنید
نکته: سعی کنید وقت خود را با فکرهای بیهوده حدر ندهید.
مطالعه کنید
نکته: هر روز حداقل یک صفحه کتاب بخوانید.
آرزوهای بزرگ نیاز به تلاش دارد
نکته: با رؤیا پردازی نمی توان به موفقیت رسید. باید تلاش کنید.
ذهن خود را در مسیر کارهای درست هدایت کنید
نکته: از کارهای بی فایده بپرهیزید.
اجرای حرکت های ورزشی
نکته: هنگام اجرای حرکت های ورزشی، حرکت ها را به چند مرحله تقسیم کنید.
مسیر اجرای حرکت
نکته: مسیر اجرای حرکت را از قبل پیش بینی کنید. (تصویر سازی ذهنی)
روش استدلال کردن
نکته: آیا روی صندلی ای که سه پایه دارد می نشینی و اگر یک پایه ی آن لق یا شکسته باشد می نشینی. بنابراین هر کاری را که می خواهی انجام بدهی، چهار دلیل برای انجام آن داشته باش.
خوب گوش کن، خوب نگاه کن بعد عمل کن
نکته: ابتدا به صحبت های دیگران خوب گوش کن و خوب و بد سخنان را در نظر بگیر و بعد تصمیم به انجام آن داشته باش.
انسان باید درون خود را از ناپاکی ها پاک کند
نکته: برخی افراد مانند ماشین لباس شویی کثیفی ها را دور خود جمع می کنند.
مانند جاروبرقی عمل نکنید
نکته: مانند جاروبرقی افراد بی تربیت و نادان را سمت خود جذب نکنید.
مانند جارو عمل کنید
نکته: سعی کنید از افکاربد، افراد بد و... دوری کنید.
انرژی درونی تان را کنترل کنید
نکته: هنگام ورزش کردن انرژی حرکتی خود را کنترل کنید و ریتم حرکتی مناسبی داشته باشید.
خیلی مراقب باشید
نکته: قبل از اینکه با فردی دوستی کنید. ابتدا تحقیق کنید، سلامتی اخلاقی و روحی و روانی دارد.
افراد نگران و ناراحت
نکته: هر کس مطالعه و اندیشه اش کمک باشد سختی اش بیشتر است
چه جاهایی باید نه بگویید
نکته: مراقب باشید.
استفاده از تلفن
نکته: از تلفن در مواقع ضروری استفاده کنید.
خرید نان
نکته: برای درست شدن یک نان، زحمات زیادی صرف شده است.
میوه ها
نکته: برای اینکه بدن سالمی داشته باشید، میوه بخورید.
مسواک زدن
نکته: برای داشتن دندان های سالم، مسواک بزنید.
اهمیت مسواک زدن
نکته: مسواک زدن، خنده ی شما را زیبا می کند.
نظافت
نکته: همیشه مرتب و تمیز باشید.
ورزش کردن
نکته: هر روز حدود نیم ساعت ورزش کنید.
خاصیت ورزش چیست؟
نکته: تمیرینات ورزشی باعث تقویت قلب می شود.
مراقبت از طبیعت
نکته: حیوانات را اذیت نکنید و طبیعت را تمیز نگه دارید.
افکار به هم ریخته یا افکار منظم
نکته: سعی کنید، هنگام مطالعه و تصمیم گیری به افکار و اطلاعات ذهنی خود نظم بدهید.
خصلت های خوب
نکته: خصلت های بد را از خود دور کنید.
آدم های ظالم
نکته: آدم های بد، دیگران را مورد آزار و اذیت قرار می دهند.
مراقب باشید گول نخورید
نکته: مراقب باشید گول افراد را
نخورید. شاید شش تا حرف به شما بزند که پنج تای آن درست است و آخرین حرف برای فریب
دادن شما بکار گرفته شود. مثل اینکه غذایی را درست کرده اند و جلوی شما گذاشته
اند. این غذا با بهترین مواد درست شده و فقط عیب آن این است که شور است. یعنی یک
مؤلفه ی آن اشتباه است. آیا از این غذا
می خورید.
مراقب خواهر و برادر خود باشید
نکته: هرگز به خواهر و برادر کوچکتر از خود زور نگویید.
به همکلاسی خود کمک کنید
نکته: سعی کنید با همکلاسی خود با ادب و احترام رفتار کنید.
برای مسافرت به کشتی خوب نیاز دارید یا به یک ناخدای با تجربه؟
نکته: مسلما اگر مهندس، کشتی خوب و مقاومی را نساخته باشد و ناخدای خوب و با تجربه ای آن را هدایت نکند به مقصد نمی رسید. بنابراین این هر دو لازم است.
هنگامیکه می خواهید کاری را انجام دهید
نکته: اگر هنگام انجام کاری تردید دارید با افراد با تجربه و قابل اعتماد مشورت کنید.
مواد غذایی مضر
نکته: برخی از مواد غذایی مانند چیپس و پفک، نوشابه برای بدن ضرر دارند.
به اندازه غذا بخورید
نکـته: برخی از آدم ها هنگام خوردن زیاده روی می کنند.
آدم های سرگردان
نکته: آدم های نیاز به راهنمایی و کمک افراد دیگر دارند.
جوراب لنگه به لنگه
نکته: رفیق بد مانند جوراب لنگه به لنگه است.
دوستی خاله خرسه
نکته: دوست نادان همیشه دردسر درست می کند.
انجام دادن هر کاری مرحله به مرحله است
نکته: هر کاری که می خواهید انجام دهید. مانند درس خواندن (هر کتاب فصل های مختلفی) دارد. یا اینکه در رشد گیاه چند مرحله انجام می گیرد. بنابراین کارهایتان را مرحله به مرحله و با زمان بندی مناسب انجام دهید.
وقت شناس باشید
نکته: کارهای روزانه را روی نظم خاصی انجام دهید.
دوران کودکی، نوجوانی و جوانی
نکته: وقت بسیار مناسبی برای مطالعه دارید. بنابراین این لحظات را از دست ندهید. هر چه بیشتر مطالعه کنید، در آینده موفق خواهید بود. شک نکنید. مطالعه کنید. مطالعه کنید. مطالعه کنید.
برای رسیدن به موفقیت باید تلاش کنید
نکته: اگر بخواهید در آینده، برای جامعه مفید باشید باید چند ساعت در روز مطالعه کنید.
نکات کلیدی هر درس
نکته: هنگام مطالعه کردن نکات کلیدی را یادداشت برداری کنید.
اگر یک انسان چند بدی داشته باشید، باید چکار کنید؟
نکته: اگر فردی صد تا خصلت خوب داشته باشد و فقط دو یا سه بدی داشته باشد. باید با او دوستی کنید یا نه. مسلما چنین فردی برای دوستی مناسب نیست. مثلا اگر دوچرخه ای سالم باشد و فقط پیچ چرخ جلو شُل باشد آیا سوار آن می شوید. یا اینکه آیا در یک سطلی که فقط یه سوراخ دارد آب می ریزید. مسلما چنین کاری دور از عقل است.
زمان بندی مناسب
نکته: در طول روز، هفته، ماه و.... کارهای خود را روی نظم و انضباط انجام دهید تا هنگام امتحان به دردسر نیفتید.
نماز ستون دین است
نکته: از صبر و نماز یاری بگیرید و در هرکاری خدا را یاد کنید.
لباس مناسب
نکته: هنگام ورزش (مثلا بازی فوتبال) لباس مناسب بپوشید.
عبور از خیابان
نکته: هنگام عبور از خیابان مواظب ماشین ها، موتور سیکلت ها، دوچرخه سوار ها و... باشید. همینطور باید هر دو طرف خیابان را نگاه کنید. یعنی اول به راست و بعد به چپ نگاه کنید و بعد از خیابان عبور کنید.
مسخره کردن دیگران
نکته: اگر دیگران را مسخره کنید، تنها می شوید.
خصلت برخی از آدم ها
نکته: برخی از آدم ها با حرف هایشان دیگران را ناراحت می کنند.
خصلت برخی از آدم ها
نکته: برخی از آدم ها به دیگران زور می گویند.
خصلت برخی از آدم ها
نکته: برخی از آدم ها مثل مار خوش خط و خال با حرف های به ظاهر جالب سعی در خورد کردن شخصیت دیگران هستند.
خصلت برخی از آدم ها
نکته: برخی
از آدم های با حرف های فریبنده، دیگران را گول
می زنند.
خصلت برخی از آدم ها
نکته: برخی آدم ها زورگو هستند و به دنبال دعوا هستند و به اصطلاح به دیگران چنگ و دندان نشان می دهند.
نعمت های خداوند
نکته: محیط زیست را آلوده نکنید.
طبیعت
نکته: با طبیعت دوست باشید.
مراقبت باشید
نکته: مراقب باشید گول افراد ناباب را نخورید.
نحوه ی انتخاب دوست
نکته: دقت کنید، فردی که می خواهید با او دوست شوید با دیگران چه رفتاری دارد. بعد تصمیم بگیرید که با او دوستی کنید یا نه. بنابراین گول چرب زبانی و لبخند افراد را نخورید.
مدرسه
نکته: هنگامیکه مدرسه هستید. جلوی درب مدرسه تجمع نکنید.
دعوا و خشونت
نکته: هنگام دعوا و مشاجره با دیگران (حتی از دوستانتان با فردی دعوا و مشاجره کردند) مانند آب، آتش را خاموش کنید. نه اینکه خدای نکرده مانند بنزین و نفت آتش را شعله ور تر کنید. یعنی با رفتار و حرف ها و کارهایتان کار را خراب تر کنید.
وظیفه ی بزگتر نسبت به کوچکتر
نکته: اگر بزگتر از خواهر و برادر و یا دوست خود هستید، نقش حمایتی داشته باشید. نه اینکه به او زور بگویید.
مراقب قضاوت کردن دیگران باشید
نکته: هنگام قضاوت کردن مراقب باشید که اعتدال را رعایت کنید.
خصلت آدم های خوب
نکته: آدم های خوب مثل نسیم باد خنک هستند. نه اینکه مثل طوفان و رعد و برق عمل کنند.
استفاده از سخنان مناسب و حرف های شایسته
نکته: هنگامیکه فردی حرف های خوبی می زند، مثل این است که به منظره ی زیبا نگاه می کنید. در این حالت احساس خوبی می کنید و انرژی می گیرید.
بهداشت فردی
نکته: حداقل هفته ای سه بار مسواک بزنید و هفته ای دو بار حمام بروید. همینطور از وسایل شخصی خودتان استفاده کنید.
هنگام مطالعه
نکته: هنگام مطالعه شکل صحیح نشستن اهمیت دارد.
تفریح
نکته: حداقل هر ماه یکبار به سینما و تأتر بروید.
سال جدید
نکته: در سال جدید به یاد فقرا باشید.
خداحافظ عزیزان به امید موفقیت
آرزو می کنم در تمام کارهایتان موفق باشید.
به نام خدا
هنر مهندسی و معماری در متن
نویسنده: عبدالله یزدانی
- خواندن متن همان گوش دان به آن است. و شاید گوش دادن مقدم بر خواندن باشد.
- اگر یک تابلوی هنری را بتوانید در معرض فهم بگذارید، آنوقت متن نمی تواند. (حتی یک تابلوی هنری خود را در معرض فهم می گذارد)
سر شناسه : یزدانی، عبدالله، 1353-
عنوان و نام پدید آور : هنر مهندسی و معماری در متن/ نویسنده عبدالله یزدانی.
مشخصات نشر : ورامین: دوقلوها، 1397.
مشخصات ظاهری : 40 ص.: 5/14 * 5/21 س م.
شابک : 60000ریال5–42–8739-600–978
وضعیت فهرست نویسی : فیپا
موضوع : نویسندگی
موضوع : Authorship
رده بندی کنگره : 1397 9 ه 4 ی / 145 PN
رده بندی دیویی : 02/808
شماره کتابشناسی ملی : 5137798
ناشر: دوقلوها
نویسنده: عبدالله یزدانی
چاپ اول: 1397
شمارگان: 1000
شابک:5 – 42– 8739 – 600 – 978
قیمت : 6000 تومان
همه ی حقوق محفوظ است
تلفن: 7010507 – 0919
متن معمارانه.............................................................5
معماری متن..............................................................7
سبک......................................................................10
وحدت.....................................................................12
قیاس.......................................................................15
ریتم........................................................................17
اصالت معنایی...........................................................18
تناسب.....................................................................18
تسلسل....................................................................20
ترکیب....................................................................22
کارکردگرایی............................................................26
شخصیت و صداقت در متن..........................................27
کلید دستور زبان متن متضمن این موارد است....................29
اصول و پایه ی طراحی ذهنی.......................................31
شیوه ی طراحی ذهنی.................................................32
شیوه ی طراحی ذهنی چگونه آغاز می شود......................33
روش ترکیب اجزاء متن...............................................33
قاعده ی خلاصه نویسی................................................35
قاعده ی منظم کردن....................................................36
قاعده ی اغراق کردن..................................................37
قاعده ی برش دادن.....................................................37
قاعده ی ترکیب کردن..................................................38
قاعده ی ارتباط اجزاء متن............................................38
قاعده ی اتصال اجزاء اصلی و فرعی..............................39
قاعده ی تلفیق............................................................39
نتیجه گیری...............................................................40
متن معمارانه
درک کنونی ما از متن کتاب و روش نزدیک شدن به آن اهمیت دارد. البته این کار مستلزم تلاش برای فهم رابطه ی اجراء متن و فهم بیان ساختار است. اساسا متن به تدریج دچار تحول می شود و آنچه اسرار آمیز بوده، به ناگاه با کشف رابطه ی شبکه ای متن به واقعیت علمی بدل می شود.
برای نخستین بار، خصوصیات منحصر به
فردی در تمام تحولات متن به عنوان جزء جزء اجتناب ناپذیر، تمام ادله ها، تمام
محاسبات، فرمول بندی ها و شرایط مناسب سازگار با یکدیگر در یک اجماع و وحدت همدیگر
را پوشش می دهند و نتیجه ی خاصی بدست می آید. در اینجا دانش خاص و مفهومی خاص بدست
می آید. به نظر می رسد اجزاعی که به تنهایی معنای تک بُعدی دارند، در یک وحدت رویه
به سمت مقاصد شخصی رهنمون می شوند. انگار به مسیر و هدف خاصی هدایت
می شوند.
یعنی آن چیزی که تک تک شاید بی معنا جلوه گری
می کند،
افزون بر نتیجه اش پذیرفته می شود.
این گام به ظاهر ساده، نتیجه ی شگرفی به بار می آورد. این ذهن جستجوگر (روان – ذهنی) با ترک رویکرد تک وجهی پیش رفته و با شناخت نشانه های متن به کتاب از دیدگاه ارگانیسمی همچون کُل، دستی می یابد. برخورد با معماری کتاب ذهن خلاق و جستجوگر را بیدار می کند و موضوعات مختلف را در کنار هم، بلکه مانند یک پازل در تقابل با یکدیگر قرار می دهد.
برخورد با متن کتاب بدون توجه به ویژگی های خلاقانه ی آن کسل آور است و کشف اهداف و روش های تحلیل موضوعی آن بدون محاسبات بی معنا خواهد بود. باید حین فهم مطلب آزموده ها و خطاها را شناخت و فهم عمیق تری از متن بدست آورد.
معماری متن بدون توجه بر قیاس، ریتم، تناسب به خودی خود به وجود نیامده است. و می تواند جزء جزء متن با حمایت از یکدیگر ماهیت روانی متن را آشکار سازند. و نتیجه ی خاصی را القاء کنند. این بینش راهبردی، کار را برای فهم مطلب آسان تر می کند. جای امیدواری است که فهم ترکیب اجزاء متن که در نگاه اول غامض و پیچیده است، نیرو و تقابل اجزاء در کنار هم را روشن و آشکار می سازد.
بنابراین این کتاب تحقیقی بنا بر ملاحظات روانی و معمارگونه ی متن است. گر چه باید برای ورود به متن فرضیات پایه و فرمول بندی ها و اصول معمارگونه ی نظرات نویسنده را دنبال کنید و همسو با تفکر نویسنده به پیش بروید. چرا که نویسنده ی متن ماننده فرمانده ی ماهری به آرایش نظامی سربازانش اقدام کرده است. (با این روش خواهی نخواهی به مقصود نویسنده دست خواهید یافت، اگر نویسنده این کار را صادقانه انجام داده باشد.)
باید بتوانید همسو با تفکرات
نویسنده در متن پیش بروید. شاید ویراستار کمک بزرگی به متن کرده باشد. (دست کم من
چنین فکر می کنم) به ویژه در صفحات نخست کتاب، به قصد و نیت نویسنده و نکات اصلی و
اساسی متن و یا ویژگی های خاص آن پی ببرید. اکنون به قدر کافی قدم به قدم با
نویسنده به کشف موضوعات مختلف دست یافته اید و تصور می کنم وقت خود را خوب سپری
کرده اید. من در این روش، استفاده از روش معناشناسی ذهنی (تصویر سازی ذهنی) که
برای پرداختن به جنبه های آزمون و خطا با زبانی معمار گونه و رمزی مواجهه شده اید،
لازم است. برای همین، ناممکن به نظر
می رسد که به یکباره بتوانید فرایند کامل معناشناختی متن را کشف کنید. زیرا بدون
توصیف مشروح تبادلات اجزاء متن با یکدیگر و فرمول بندی های مربوط به مطالب و
اطلاعات معمارانه ی متن و سبک و سنگین کردن تک تک اجزاء آن با یکدیگر و بررسی
احتمالات چیزی درباره ی معماری متن بدست نخواهید آورد. به این دلیل و دلایل دیگر هیچ
دلیلی برای کنار هم قرار دادن موضوعات متن نخواهید داشت و نتایج سودمندی بدست
نخواهید آورد. چرا که روابط متقابل اجزاء متن نیاز به ادله ی منطقی دارند.
متأسفانه نظام آموزشی ما از چنین موضوع های ساختاری و معنایی درک پذیر نیست. مطلبی
را که باور دارم ذهن به دنبال کشف طراحی متن و نظارت بر رُخدادهای در حال شکل گیری
است که با برداشت کاملا عینی درک پذیر
است.
با این حال اگر خواننده ی متن با در نظر گرفتن کشف آزادانه ی متن علاقمند باشد، حتما به کشف معماهای متن دست خواهد یافت.
معماری متن
بین ترتیب در تحلیل آنچه در داوری متن، و در توسل جستن کنش و واکنش اجزاء متن وجود دارد چه اسراری نهفته است.
باید گفت که متن با بسیاری از ملاحظات سرو کار دارد. ابعاد مختلف متن و سئوالاتی که درباره ی موضوع خاص دور می زند با سلسله مراتب سئوالات که ا روش های علمی استفاده می کند، شروع می شود.
همینطور معماری سئوالات که دور محور خاصی اشاره دارد. در رابطه با مسأله ی خاص مناقشات خاصی را به وجود می آورد.
همینکه رابطه ی خاص بین سئوالات به وجود می آید که وحدت رویه خاص و ریتم منطقی متناسبی دارند. از این رو گاهی مخالفت ها مسیر مسأله را به شکلی منطقی پیش می برد تا دست آخر در حول یک محور خاص به نتیجه می رسد. یعنی هر چه سئوالات جلوتر می روند، این حلقه تنگ تر و سئوالات حول آن محور ریزتر و خاص تر می شود.
به بیان دیگر سئوالاتی که به هنگام
مطالعه ی متن به کار گرفته می شود، نردبان تجربه ی معنا و معناسازی را در ساختار و
ابعاد مختلفی از کل فرایند متن دنبال می کند تا با ادله ی صحیح به شناخت آن دست
یابد. ردیفی از اطلاعات که با نظم منطقی پشت سر هم همانند دومینو دور مسأله ی اصلی
و طرح اصلی، مسأله را پوشش می دهد. اما بی تردید مقدار زیادی به روشن شدن کمک می کند و کارکرد فلسفه (چراها و علت ها)
و منطق
(چگونگی ها) را تضمین می کند. در آخر سئوالات دست به گریبان یکدیگر
در یک جدال منطقی خود را می سازند. به هر حال نکات ریز و درشت در یک پیوستگی و
همپوشانی می تواند ترکیبی از موضوعات مختلف را برای رسیدن به نتیجه ای واحد در
کاربردی خاص به نتیجه برساند. این روند گاهی با زبانی ظریف نتیجه ی خاصی را پوشش
می دهد تا به فرایند مربوط کمک کند. آنوقت می توانید ساعت ها درباره ی موضوع فکر
کنید و چیزهای متمایز را از یکدیگر تفکیک کرده به کشف معماهای مسأله دست یابید. در
انیجا تعریف ها و توصیف ها با بیان شاعرانه و با لحنی افسون کننده در حالت و ریتمی
خاص با تسلسلی هماهنگ و قابل اندازه گیری مورد استفاده قرار می گیرد.
پس متن چیست؟ یا عبارت دقیق تر
معماری متن چه نکاتی را
می تواند برای ما متصور شود؟
احساسی که در یک خط و مشی جستجوگرانه به توصیف موضوع می پردازد که شبیه احساس هنری است. اما متأسفانه این امر نادیده گرفته شده است.
معمای متن چیست؟ زمانیکه قطار از
شهرها و روستاهای مختلفی عبور می کند، با مشاهده و بررسی تصاویر مختلف به روند شکل
گیری مسیر آگاهی می یابید. این دستاورد عملی در یک کلام معماری موضوع اصلی متن و
مقصد است. بنابراین مقصود باید جایگاه را در تعریف ما از معماری متن بیابد. ناظر
اصلی (خواننده ی متن) از مقصود معمارگونه ی طراح بنا (نویسنده) مطلع و آگاه می
شود. این تصویر تا زمانی که در ذهن شکل
می گیرد و
سئوالات مختلف به آن واکنش نشان می دهد.
تعبیر و احساس خاصی را برای ناظر متن (خواننده ی متن) به وجود می آورد. چنین به نظر می رسد که ذهن سیال تا آنجا پیش می رود که از قصد و منظور معمار متن آگاهی یابد. در این مورد زمین ی مساعدتری به وجود می آید تا سئوالات با ترکیبی خاص برای برانگیختن قصد معمار متن (نویسنده) به وجود آید.
باید همیشه نویسنده طوری داستان
متن (روند طبیعی) را پیش ببرد تا ذهن ناظر (خواننده ی متن) برانگیخته شود و فاز به
فاز و مرحله به مرحله موضوع را پیش ببرد. بدیهی است زمانیکه با خواندن متن می کوشیم که به ذهنیت
نویسنده دست یابیم، کشف خصلت های متن روند منطقی را طی می کند. در حالی که
می کوشیم
درباره ی متن شکل و محتوای خاصی را مجسم کنیم و بر طبق فرمولی خاص تناسباتی را به
وجود آوریم. در واقع بُعد و حجم دادن به متن همان هویت اصلی متن است. تم اصلی
اشتراکاتی دارد که در سئوالات مختلف در پیوند با یکدیگر شکل اصلی محتوای متن را در
قالب داستانی خاص پیش می برد. اگر هیچ پرسشی وجود نداشته باشد، طراحی متن وجود
نخواهد داشت و با یک ساختار بی هویت روبرو خواهیم بود.
در اینجا از کلمه ی (پیوند)
استفاده می کنم. انگار پرسش ها در یک روند منطقی و تعامل با یکدیگر معنای واحدی را
شکل
می دهند. از
آنجا که خواننده ی متن نه تنها باید از روند شکل گیری تک تک عناصر متن آگاهی یابد،
بلکه باید به روند منطقی پرسش های متن به شکل روشن و با یک نظم منطقی پاسخ دهد. در
واقع پرسش های مختلف در واکنش های متقابل با یکدیگر به وجود می آیند. یعنی هر
پرسشی معنایی را از درون پرسش دیگر به دست می آورد. این کار با (عقل) و (احساس)
همانند (جسم) و (روح) در نظر گرفته می شود.
اما با قبول اینکه (احساس) و (عقل) تفکیک ناپذیرند، روند پرسش ها همانند ساختار عصبی مغز در یک شکل و الگوی خاصی دنبال می شود. این فعالیت ها بیشتر مناطق مختلف مغز را در تقابل با یکدیگر قرار می دهد. به این دلیل من از واژه ی احساس استفاده می کنم. (احساسات)، (احوالات)، (حالت های ذهنی)، در این مقوله جای می گیرد.
مخاطب (خواننده) در ورای متن (ساختار معمارگونه ی آن) بر سر شوق می آید و در تمام این موارد، ذهن در یک روند منطقی و ساختارگونه ابعاد مختلف متن را کشف می کند. این است که ناظر متن (خواننده) از خود می پرسد. (ساختار متن از نظر من....) یا به عبارت دیگر، (من نسبت به این متن حس تعلق به چیز بزرگتر بدست آورده ام) مانند احساس پدر نسبت به فرزند (رابطه ی کشف و شهود)
سبک
حرف های معمولی یا کلمات خاص در جمله ها کدام است؟ چگونه جمله ها با یکدیگر هم وصلت و احساس نزدیکی می کنند. به نظر می رسد جهان کلمات به جز توضیح واضحات مانند اعضاء خانواده در تقابل با یکدیگرند.
واژها با سبک و روشی خاص با نظمی
منحصر به موضوعی خاص و کلا به روش مرتبط با یکدیگر همدیگر را پوشش
می دهند. بنابراین سبک نوشتن می تواند تا آنجا پیش رود تا چشم و ذهن آدم را با
تفاوت ها و شباهت های موضوع آشنا کند.
روش هر متن منحصر به فرد است. هر انسانی به شیوه ی خاص خود زندگی می کند. زیرا او مشخصا متفاوت با سایر انسان های دیگر است. به همین منظور متن نیز صرف نظر از استفاده از کلمات متناسب با موضوع خاص، با روش و تفکر خالق اثر (نویسنده) عینیت یافته است. اما درست تر این باشد که جمع گفتار و کردار و شخصیت نویسنده، کلمات و جمله ها را درکنار هم قرار داده است. به هر حال این دیدگاهی است که روانشناسی نوشتاری بر آن صحه می گذارد.
اگر سبک هنرمندی (نقاش، مجسمه ساز، موسیقی دان، معمار و...) بازتاب یا نشانگر شخصیت اوست که موضوع بحث من نیست. پس سبک نوشتاری هر پژهشگر، نویسنده، دانشمند متفاوت از سبک افراد دیگر است. یعنی شخصیت هر فرد با شخصیت فرد دیگر متفاوت است. بنابراین سبک نوشتار هر کدام حتی در یک موضوع خاص می تواند متفاوت باشد. یعنی تا آنجا که شخصیت او از شخصیت دیگران متفاوت باشد. متأسفانه بیشتر خوانندگان متن سعی می کنند از همان طریق (روش و سبک) در حفظ کردن و یکنواختی موفق شوند و این تلاش مذبوحانه را بدون فهم درست بکار می گیرند. بگذارید تکرار کنم اگر سبک نوشتاری را به عنوان بیان شخصیت بپذیریم. پس باید برای راه یافتن به مفهوم متن، آگاهانه راه انتفاد به متن را آزاد بگذارید. یعنی باید به صورت یک منتقد متن را بخوانید. زمانیکه از سبک به این طریق استفاده می شود، منظور و کارکرد متن را متوجه خواهید شد. طبق این الگو سبک شخصیتی نویسنده (معمار متن) کشف خواهد شد.
برای جمع بندی، چه بسا سبک شخصیتی متن را در سه سطح تحلیل کنید. به عنوان بازتاب شخصیتی نویسنده (طراح متن) به عنوان شناسایی نکات کلیدی (ساختار پلکانی) و مهم، به عنوان کیفیت مفاهیم خاص موضوع متن (درجه بندی کردن موضوعات)
شاید بالاترین دستاورد فکری زمانی رُخ می دهد که به چگونگی و کارکرد موضوع در جهان پیرامون خود پی ببرید. آن موقع است که احتراممان را به آن نشان می دهیم.
وحدت
اگر ما واژه ی هوش را برای فعالیت
ذهنی بکار می بریم. باید
با شناخت اولیه ی انواع هوش ها آشنا شویم. باید بتوانیم بین
موضوع های مختلف در متن و صور انتزاعی و مفهومی ارتباط برقرار کنیم. بررسی مفهوم
(وحدت) همان عنصر ضروری هر ترکیبی است که انسجامی به اجزاء و یکپارچگی به کل آن
ترکیب
می دهد.
واژه ی وحدت در نقاشی سیاه قلم،
همان تارکی و روشنایی ها و
سایه های کمک رنگ و پررنگ اهمیت دارند. یعنی متن، یک سلول تک یاخته ای نیست. بلکه
مانند موجود زنده ای است که تناسبات و ترکیبات مختلفی در خود جای داده است. و حتی
آنگونه که سلول زنده ای را زیر میکروسکپ مشاهده می کنید. می توان موضوع اصلی را به
اجزایی کوچکتر تقسیم کرد.
زمانی که از وحدت در متن صحبت می کنیم، منظورمان یگانگی و منحصر به فرد بودن موضوع نیست. بلکه منظور کنار هم گذاشتن نکات، ترکیب کردن آنها، آمیختن با یکدیگر و یا بهصورت دستبه بندی گروه گروه (ساختار درختی) تا بتوان الگو و شکل گرافیکی خاص برای آن ارائه داد. واژه ی اصلی در اینجا نسبت دادن درست موضوعات در کنار هم و تحلیل وحدت (کل به جزء و جزء به کل) است که به آن قانون نسبیت می گوییم.
در عالم خیالم، موتور سیکلتی را در
نظر می گیرم که آمیزه ای از اجزائی است. دو چرخ دارد و یک موتور و... من این آمیزه
ی اجزاء را به عنوان موتور می پذیرم. زیرا من با مفهوم (موتور سیکلت) آشنا هستم.
می دانم موتور سیکلت چیست و می دانم چه اجزائی دارد. (حتی اگر تمام اجزاء آن را
فهرست نکرده باشم. اما آیا موتورسیکلت ها شبیه همدیگر هستند؟ اگر من موتورسیکلت
دیگری را ببینم ترغیب می شوم با دقت در ترکیب اجزاء جدید به عنوان داشتن وحدت
موضوع بپردازم و آن را با تصوری که از موتورسیکلت قبلی دارم مطابقت دهم. البته با
فرض اینکه این اصل وحدت موضوع را در هر کدام از موتورسیکلت ها
می پذیرم. لذا وحدتی که از کنار هم گذاشتن اجزاء به وجود
می آید، آن را می پذیرم و از درک ترکیب جدید اجزاء با هم احساس عجز نمی کنم.
همینطور میز و نیمکت داخل کلاس با شکل رویه ی مستطیل شکل، چهارپایه ی عمودی و امکان نشستن روی نیمکت آن. این ترکیب از اجزاء را به عنوان داشتن وحدت می پذیرم. زیرا آن با تصوری که از میز دارم پذیرفته ام. اما تمام میز و نیمکت ها شبیه هم نیستند!!!
بنابراین، نخستین اصل ما از وحدت، درک روشن ماهیت و کارکرد ترکیب است. اعم از اینکه آن ترکیب ساختمان، حیوان یا وسیله ای برقی یا الکترونیک و یا ابزار و ... باشد و یا اینکه متن کتاب باشد.
انسان برای اینکه ترکیبی را که وحدت دارد بپذیرد باید کارکردهای اجزاء و صحت قرار دادن آنها را بداند و تشخیص دهد تا کارکرد کل (برای مثال موتور ماشین) وظیفه ی خود را انجام دهد. بدون چنین درکی نمی توان به آن نسبت وحدت داد.
البته، درک انسان همچنانکه چیزهای
جدید یاد می گیرد در معرض تغییر است. برای نمونه یک دوچرخه ترکیبی را به وجود می
آورد که فردی در روی آن نشسته و رکاب می زند. اما اگر موتوری روی آن قرار دهیم،
مفهوم ما از آن تغییر می کند. چنین چیزی دیگر دوچرخه نیست بلکه موتورسیکلت است و
بدون رکاب زدن هم وحدت کامل دارد. اگر چه پذیرش چنین مفهومی برای انسان قبل از
اختراع موتورسیکلت نامفهوم بوده است. مغز انسان انباشته از ایده ها و ارتباط ها به
گونه ای است که می توان آن را به فایلی پر از پوشه ها و اطلاعات دسته بندی شده،
تشبیه کرد. اصلا زمانیکه چیزی را بررسی می کنیم، ناخواسته روند دسته بندی کردن
اطلاعات و ارتباط اجزاء آن در کنار یکدیگر شکل می گیرد. گاهی از یافتن موضوعی مبهم
کلافه می شویم. این به دلیل عدم تجربه ی ما مربوط به موضوع است. متوجه
می شویم که به چنین موضوعی برخورد نکرده ایم. بنابراین آمادگی برای فهم موضوع در
متن در مسیر شکل دادن موضوع در ذهن و شناور شدن در سطح ادراک در مسیر ساختن و کنار
هم قرار دادن موضوعات مرتبط به کار و تلاش نیاز دارد.
در مورد هر ساختمان، تشخیص کارکرد فضاهای داخل ساختمان ما را به فکر هدف معمار و سازنده ی آن رهنمون می کند. با مشاهده ی طراحی اش بگوییم. می دانم این ساختمان (پارکینگ، رستوران، فرودگاه، بانک، زندان، مدرسه و... ) است. در معماری متن، بیان کارکرد یا هدف آن مشخص شده است. زیرا نویسنده با واژگان و جمله بندی های خود به بیان دقیق مطالب همت گمارده است. حتی با نشان دادن علائم و نشانه ها یا نشان دادن تصویری خاص مقصود خود را بهتر بیان کرده است.
اما زمانیکه توانستید موضوعات را
به شکلی درست در کنار هم قرار دهید، نردبان فهم مطلب را بالا خواهید رفت. یعنی
توانسته اید مسیر درستی را برای درک مطلب پیدا کنید. هر چند که وحدت (بیان کارکرد
تشخیصی) بدست می آید. چنین چیزی چالش تخیل خلاق را بدست می آورد. چنین به نظر می
رسد که روش های جدیدی برای کشف موضوع های جدید داشته باشید. در اینجا روش بیان
سنتی منسوخ است. باید گفت: تنها زمانی از ماهیت و کارکرد موضوع آگاهی می یابید که
مجموعه ی اتفاقات سر هم شده (حالت داستان گونه) درباره ی موضوع را پیدا کنید. یعنی
با روش و نظم منطقی موضوعات اصلی و فرعی را به شیوه ای درست و منطقی در کنار هم
قرار دهید. آنوقت با توجه به اطلاعات به دست آمده به وحدت موضوع دست خواهید یافت.
با این مثال آماده ایم تا تحیلمان
را از وحدت موضوع همانگونه
که به طرح معمارگونه مربوط می شود، جمع بندی کنیم. به نظر می رسد هیچگاه در مورد
فرستنده ی بیسیم نمی توان به فهم درستی رسید، مگر اینکه طراحی موضوع را با بحث
علمی در ذهن خود بپرورانید و مفاهیم مخدوش و مبهم را حذف کنید و چیزی که می تواند
آن را بهتر بیان کند را دنبال کنید. روشنی مفهوم اسای گریز ناپذیر وحدت است که بر
اساس قیاس، تناسب، هماهنگی موضوعات در کنار هم، وحدت مفهومی موضوعات، پیش آمدهای
اجباری، تدابیر و تسهیلات بیان مفهوم در ساختار منطقی شکل گرفته بدست آمده باشند.
در اینجا نباید ارزش هر موضوع نسبت به یکدیگر دست کم گرفته شود.
آنگاه روشن می شود که خواننده ی متن از جریان تفکر جاری به خوبی مطلع شده است. بدون تصور روشن بر اساس استدلال و منطق خاص، نمی توان به بنیان های مفهومی محکمی دست یابید. بنابراین تنها دانستن ساختمان چگونه ساخته می شود کافی نیست، بلکه باید بدانید به چه نوع ساختمانی با چه کارکردهایی نیاز دارید. حتی شاید لازم باشد کاتالوگی (خلاصه نویسی) برای فهم موضع ترسیم کنید.
قیاس
مقیاس وسیله ی اندازه گیری است. از
این رو بین ابعاد مختلف یک نوشته نوعی رابطه ی قیاسی وجود دارد. هنگام راه رفتن
پاهای انسان مقیاس اندازه گیری است. دست ها نیز برای محاسبه و اندازه گیری است. هنگامیکه
در دور دست به کوه های سر به فلک کشیده نگاه می کنید (کوچکی و بزرگی هر کوه) ما را
به یاد اندازه گیری (قیاس) می اندازد. اکنون باید روشن شده باشد که در جای جای متن
نوعی اندازه گیری و قیاس وجود دارد. بنابراین اگر با قیاس آشنا نباشید، هیچ سخن و
حرف و اندیشه ای را
نمی توانید به درستی حلاجی و تحلیل کنید. اکنون باید متوجه شده باشید که رابطه ی
اجزاء جهان در چه وضعیتی است.
اکنون در متن، مشکل قیاسف تسهیل در خو گرفتن عناصر اصلی و فرعی متن با یکدیگر است. به این دلیل، اهمیت قیاس به چگونگی کنس و واکنس اجزاء متن بستگی دارد. ساده ترین روش این است که به مطلبی فکر کنید که هسته اصلی است. (مانند ستاره و سیاره های اطراف آن) بعد به جوانب و حواشی اطراف آن بپردازید.
به همین دلیل حل کردن مسائل بدون قیاس کاری سخت و تا حد زیادی غیر ممکن است. چرا که بدون در نظر گرفتن کارکرد اجزاء متن با توجه به علائم و نشانه های هر جزء و طراحی گرافیکی فعل و انفعالات به وجود آمده، برای رسیدن به مقصد و هدفی خاص کاری عبس و بیهوده است. اکنون به نحوه ی آگاهی و تعبیر و تفسیر و سیر تحول در متن در فراز و نشیب استدلال ها و پرسش ها، پاسخ ها، شایدها، اگرها و... می پردازیم که نقش تعیین کننده ای دارند.
خواننده ی فهیم متن، در خواندن مسائل کتاب، از قیاس خوب استفاده می کند. او این کار را با یک تقسمی بندی مناسب و مرتب کردن عناصر متن گروه بندی خاصی را شکل می دهد. هر موقعیت را با توجه به فضا و اتمسفر موضوع در حال بحث دنبال می کند و ناشناخته ها را یکی پس از دیگری کشف می کند. در واقع خواندن و فهم مطلب با نهایت دقت و ظرافت بکار گرفته می شود. خواننده ی متن باید راه حل این روابط را پیدا کرده و همچنین از روی شم یک کاراگاه به جزئیات و ریزه کاری های متن اشراف پیدا کند. یعنی بدون داشتن تفکر شخصی کارآمد، دستاورد چندانی بدست نخواهد آورد. در اینجا قیاس وسیله ای برای به تحرک در آوردن ذهن کنجکاو و پرسشگر و جستجوگر است.
ریتم
تأثیر احساس ریتم، در خواندن متن به سهولت ثابت شده است. ریتم جزئی از فرایند خواندن متن است. به هر حال حرکت، راه رفتن، آواز خواندن و نوشتن و... نوعی ریتم است. روانشناسان می گویند، انگیزه ی ناشی از ریتم در ذهن نقش می بندد. مستقیم ترین واکنش به ریتم این است که متن با آن هم گام می شود. در فرایندی که متن جزئی از ریتم می شود، آن موقع حال و هوای ریتم به وجود می آید.
بدین ترتیب خواننده ی متن با
انتخاب ریتم موزون حال و هوا و احساس متن را در نظر می گیرد. این راه پیمایی
متناسب با ریتم متن کیفیت شادتری به وجود می آورد. هنگامیکه ریتم با متن بازی می
کند. همچون راوی داستان، موسیقی در کلمات جان
می گیرد. این کار روش سرگرم کننده ای است. غیر از این آدم را خسته می کند. با این
شیوه، واکنش های احساسی شکل می گیرد.
هنگامیکه کلمات را با ریتم متناسب با آن می خوانید، اطمینان حاصل می کنید که فهم بیشتری از متن بدست آورده اید. بدین ترتیب اجرای ریتم موزون و آهنگین می تواند بر حسب شتاب متن کُند یا تند شود.
هنگام خواندن متن گاهی ریتم خواندن رو به افزایش می رود و گاهی باید ریتم سنگین تر و کُندتر شود. (مثل رانندگی در جاده) هر عمل هر فکر و هر نکته ای در متن مجزا از یکدیگر و با ریتم منطقی خودش خوانده می شود. چنین به نظر می رسد که خواننده ی ماهر فشار بر روی هجاهای هر کلمه را با وسواسی خاص دنبال می کند. از سوی دیگر خواننده ی متن، سعی می کند همچون راوی در پی یافتن موضوعی بین موضوعات دیگر باشد. اکنون عاقلانه به نظر می رسد که کاربرد ریتم، در راستای فهم مطلب کمک کند.
اصالت معنایی
بارها شنیده ام که باید زمان و انرژی طرف کرد تا به نتیجه ی مطلوب دست یافت. به نظر می رسد که خواننده ی فهیم به دنبال کشف معماری آگاهانه ی متن است.
من می گویم، متن به رغم مهارت و ابتکار مؤلف آن، ارزشگذاری می شود. در بهترین حالت می توان امیدوار بود که متن از عهده ی خودی بر می آید. اگر خوانند ی متن در درون متن، ایده ها، تمایلات، روش و منطق نویسنده را دنبال کند، علاوه بر نتیجه ی مثبت، اصالت وجود خواهد داشت.
به هر حال اگر خواننده ی متن موفق شود از ذات منحصر به فرد متن بهره ی مناسبی را ببرد و ایده ها و ارزش ها و الگوهای بکارگرفته شده ی متن را کشف و به درستی تحلیل کند، خلاقیت واقعی است. همانند تصویه ی آب که پر از گل و خاشاک است. گاهی متن پاک و تمیز و مرتب نست. کشف رهنمودهای معمار متن (نویسنده) می تواند پرده از معماهای بسیاری بردارد.
تناسب
این واقعیت را نمی توان انکار کرد که در مورد متن، چیزی به عنوان تناسب خوب و تناسب بد مطرح است. این مقایسه ی روشن و دقیق را می توان با مقایسه ی قد و وزن افراد مطرح کرد.
بنابراین ضروری به نظر می رسد که تناسب را نه تنها در رابطه با ابعاد، (اجزاء متن) بلکه در رابطه با نتیجه ی ترکیب کارکرد جزء جزء متن مورد توجه و بررسی قرار داد.
اولین کارکرد اجزاء، از آنجاست که یک جزء از متن چگونه با اجزاء دیگر ارتباط برقرار می کند. کارکرد در این است که نیاز یک جزء از متن از کدام جزء دیگر متن برآورده می شود. یعنی چگونه اجزاء متن یکدیگر را همپوشانی می دهند. در ا ین رابطه اجزاء یک متن چگونه همدیگر را پوشش می دهند. (مانند نقش هر بازیکن فوتبال) و نوع کارکرد هر کدام چیست؟
به محض اینکه این نکته را بپذیریم،
چهارچوب (طول و عرض) مطلب مشخص می شود و ما می توانیم به ابعاد متن آگاهی یابیم.
در این مرحله به اسرار و رمز و رموز متن آگاهی می یابیم. مسائل و دقدقه های متن در
جمله ها به فعل ها، آرایه ها، مفاهیم پایه، کنش ها و واکنش ها، قرابت های معنایی
و... بستگی دارد. برخی از آنها از پیچیده ترین و دشوارترین روابط و برخی دیگر با
یک فرمول کلی و ساده قابل حل هستند. این بستگی به نحوه ی تحلیل شما از متن دارد.
به هر حال تناسبات و کارکردهای متن را مشخص می کنند. مسلما ستون بندی متن و مفاهیم
و نکته های بنیادی درجه ی اهمیت بیشتری دارند. اما دلایل و راهکارها و جزئیات متن
با ادله ی روشن ما را به نتیجه ی کلی رهنمون
می سازند. حال چگونه می توان تناسبات را کشف کرد و ماهیت و محتویات یک بحث علمی را
شناخت؟ چگونه می توان تناسب و اجزاء متن را در کنار هم گذاشت؟ چگونه می توان ماهیت
و منطق نوشتار را به کاربرد آزمایشگاهی تبدیل کرد؟ چگونه
می توان نحوه ی کارکرد اجزاء متن را با یکدیگر قیاس و تحلیل کرد. تا حدی به علت
روابط بُعدمند (بین عناصر متن) را
می توان به مثابه فرمول بندی تناسبات دانست. ترجیح من این است که موضوع اندازه و
روابط اجزاء متن را با در نظر گرفتن (هماهنگی)، (وابستگی)، (تدبیر)، (برجسته
سازی)، (ساختن وحدت)، فهرست بندی کرد و مورد توجه قرار داد.
عامل دیگر، زمانی تحقق می یابد که
تناسبات متن را در دور یک موضوع خاص ارزیابی کرد. یعنی هدف اصلی در مرکز و اجزاء
دیگر به صورت دایره وار دور محور اصلی قرار گیرند. مانند میز کنفرانس که لیدر در
رأس قرار دارد و اجزاء دور این میز قرار گرفته اند. اکنون این رابطه بین اجزاء
چگونه باید باشد، مسلما هر کدام که به لیدر نزدیک ترند، اهمیت یشتری دارد. اما هر
فرد رابطه ی خاص با فرد دیگر خواهند داشت. اما اگر بنا باشد ملاحظات خاص نیز در
نظر گرفته شود، آن وقت باید در
پی ورای این مطالب باشید. شاید فردی که در انتهای میز کنفرانس نشسته است، فقط با
گفتن یک جمله مسیر بحث را تغییر دهد. باید تشخیص داد، مدت زمانی که چشم و ذهن به
عنوان یک ناظر بی طرف به دنبال کشف روابط بین اجزاء متن است، چه تأثیراتی را کشف
خواهد کرد. آیا آکواریوم ذهنی او الگوهای متعادلی را کشف کرده است. به سهولت می
توان دریافت که اجزاء یک متن در یک ارتباط افقی و عمودی قرار می گیرند. تناسبات بین اجزاء متن کشف می شود.
تسلسل
زمان و حرکت، از عوامل جدای ناپذیر
از درک بُعد می باشند
که اساس اختلاف بین ارتباط چند موضوع با نتیجه ی اصلی
می باشد. در وهله ی نخست با عوامل ریتم، قیاس و تناسب که بُعد را به وجود
می آورد سروکار داریم و تأثیر اینها با یکدیگر معنای جدیدی را شکل می دهند.
در این راستا چه بسا اجزاء فرعی متن درک ما را نسبت به موضوع اصلی کاملتر کند. در این حالت اجزاء قالب نقش خود را کاملتر و روشن تر نشان می دهند.
چنین روندی، هنر تسلسل است. جمله ی
اول و جمله ی دوم و بدین ترتیب تفاهم بین اجزاء متن صورت می گیرد. تفاهمی که به
دنبال یک نتیجه ی خاص است. زیرا ادله ی اول برای اثبات خودش به ادله ی دوم نیاز
دارد. بدین ترتیب تفاهم صورت
می گیرد. زیرا جمله ی دوم، جمله ی اول را تکمیل می کند و به تدریج مفاهیم کاملتر
می شوند. در یک کلام، آنچه اول می آید زمینه را برای جمله ی بعدی و تأثیرگذاری آن
فراهم می کند. جمله ی دوم، جمله ی سوم را شکل می دهد و بدین ترتیب تا آخر (مانند
بازی دومینو)
اگر به طور واقعی مطالب را فهرست بندی کنید و به عنوان یک قاضی عادل و ناظر تبایع بین آنها را بشناسید، به واقعیت متن نزدیکتر می شوید. همین یک ها در کنار هم هستند که نتیجه را بدست می آورند.
هر مطلب این فهرست را باید به دقت بررسی کرد. مانند قطاری که از مسیر خاصی عبور می کند با یک سری حواشی و توضیحات. پس باید بتوانید به دقت موارد تغیر را مورد توجه قرار دهید و تأثیرات مطلوب را مشخص کنید و دخالت اجزاء را تخمین بزنید. هر چقدر شما اجزاء متن را بهتر بشناسید، جزئیات بیشتری را کشف خواهید کرد. برای مثال فرض کنید از فاصله ی دور به ساختمانی نگاه می کنید. در این ارتباط می توان یادآور شد که تا به داخل ساختمان نروید، جزئیات را درک نخواهید کرد. اما اگر به عنوان یک ناظر جدی و هدفمند به داخل ساختمان بروید، تعریف شما نسبت به ساختمان متفاوت خواهد بود. باید درنظر داشت از کدام طرف به داخل ساختمان می روید.
نخستین تأثیر بر ناظر، زمانی که او وارد ساختمان می شود، تغییر ناگهانی در احساس او از قیاس است. نتیجه اینکه درک از فضا و زمان در متن با مسأله ی ساده از تناسب سروکار دارد. هر رویدادی که قابل توجه است، چقدر باید طول بکشد. به بیان دیگر برای زنده نگه داشتن متن باید جزئیات در یک روند و یک زمان بندی مناسب (تسلسل) در کنار هم قرار می گیرند. نتیجه رسیدن به نقطه ی غایت (مقصد) است. این روند به طور زنده شکل می گیرد. گرچه تسلسل احتمالا در نظر گرفته می شود. اما به هر حال وجود نتیجه امری حتمی است. در کلیت اش آمادگی برای رسیدن به نقطه ی غایت است. برای مثال برای سفر از نقطه ای به نقطه ی دیگر، ابتدا باید مسیری را انتخاب کنید. این کار در متن بر عهده ی نویسنده است. اما در آخر بعد از فهم مطلب شما می توانید مسیر جدیدی را کشف کنید. دراینجا شما فراتر از متن پیش رفته اید. به این کار مهندسی متن می گویند. همین امر در ادبیات نمایشی نیز صدق می کند. بنابراین حل یک مسأله وجود معمار را نشان می دهد که پیچیدگی های خاص طرح موضوعی را با ادله ی روشن به اثبات رسانده است. در انتها آن عواملی که با یکدیگر ترکیب شده اند، غایت متن است.
ترکیب
در واقع راز منطقی بودن، سازگاری اجزاء متن در کنار یکدیگر است. در می یابیم که کل محتوای متن ساختار منطقی را دنبال می کند. اگر بخواهیم متنی را بفهمیم باید به دنبال ساختار، روابط چند وجهی و دست آخر نظم دهی باشیم.
بنابراین وقتی چیزهایی کنار هم گذاشته می شوند، نظیر آرد و آب و یا حتی وقتی چند نفر با یک توپ بازی می کنند، تا آنجا که معنای واقعی این واژه اجازه می دهد، ترکیبی انجام می گیرد.
کار آن شیرینی پز که آرد و آب و
شکر و گلاب و... را با هم مخلوط می کند، نیز ترکیب است. زمانیکه واژه ها در کنار
هم قرار می گیرند در ذهن انسان بیشتر معنای واقعی آن خطور
می کند.
(ترکیب) به بیان معمارانه، انتزاع
سطح بالایی است که با کنار هم گذاشتن چیزهایی به شیوه ی خاص سروکار دارد تا به
شیوه ی
بی محتوی. کافی است بگوییم که ترکیب به معنای کنار هم گذاشتن چیزهایی است که در
کنار هم مفاهیم خاصی را دنبال
می کنند.
گرچه (ترکیب) به معنای دقیق کلمه،
به معنای کنار هم گذاشتن چیزهایی است، اما این حرف به معنای کنار هم گذاشتن به طور
اتفاقی نیست. بلکه بر طبق طرح، برنامه و هدفی استفاده
می شوند. هدف از ترکیب کلمات، تنها ساختن جمله نیست، بلکه فراهم کردن تسهیلاتی
برای دسته ای خاص مفاهیم که با یکدیگر گره خورده اند و در کنار هم و با یکدیگر هدف
و معنای خاصی را دنبال می کنند. مانند نقشه ی یک گنج. این کار شبیه به
نقشه کشی ساختمان است.
هدف از ترکیب کلمات این است که بتوان ذهن خواننده را از طریق الگوی ریتم های کلمات، تأثیرات و تسلسل ها هدایت و به طور اجتناب ناپذیری به هدف اصلی رساند. باید به ذهن خواننده امکان پرسیدن داد. حرکت و ذهن خواننده ی متن باید بر طبق اراده ی نویسنده متن کنترل شود. همانطور آهنگساز نتهای موسیقی را طبق نظم خاصی کنار هم قرار می دهد. بنابراین آهنگساز مسئولیت گوش آدم را برعهده دارد و معمار مسئولیت چشم های آدم را و نویسنده مسئولیت ذهن آدم را و آشپز مسئولیت قوی ی چشایی آدم را.
اما پیش از آنکه کتاب یا متنی را بخوانید، مسئولیت ذهن خود را بر عده بگیرید. عاقلانه است اندکی درباره ی مغز بدایند. دیگر آنکه انسان چگونه و چراهای زندگی خود را، از چه راه هایی حل می کند. اینجاست که ابزار تفکر به کمک ما می آیند.
به هر حال ذهن می تواند به چیزهایی فکر کند که در برابرش است، اما ذهن به دلیل تجارب گذشته دید وسیع تری دارد. برای همین افرادی که مطالعه ی بیشتری دارند، دید وسیع تری نسبت به جهان پیرامون خود دارند. یعنی افراد در توانایی های ذهنی فرق زیادی با یکدیگر دارند.
ترکیب در نوشتار باید از نظر خواننده ی متن روشن طراحی شده باشد. زیرا تمامی انتقال معانی هر چه که در مورد مفاهیم خاص است. باید درست و در رابطه با افشای ماهیت موضوع مورد بحث با ملاحظات منظم و منطقی باشد. یعنی ماهیت نظم در نوشتار مثل اعداد 1، 2، 3، 4 و 5 و.... نیست که پشت سر هم قرار بگیرند. مگر اینکه نظم عددی نسبت داده شود که 2 نفر از فرودگاه سوار ماشین شدند و هر کدام 1 چمدان همراه داشتند. در اینجاست که اعداد مفاهیم خاص پیدا می کنند. کسی که این ساختار را نشناسد، اعداد را یک علائم اتفاقی روی کاغذ می بیند.
این نظم کلمات و رابطه ی آنها با یکدیگر است که، هماهنگی و مفاهیم خاصی را به وجود می آورد. هماهنگی (ساختار اصلی) متن را شکل می دهد که با برنامه ریزی انجام شده است. این رابطه ی نظم و ساختار کلمات، جمله و پاراگراف، فصل و کتاب را می سازد.
این رابطه ی منظم بین ساختار کلمات
و جمله ها را می توان در هر علمی (نجوم، فیزیک، شیمی، زیست شناسی، ادبیات، روانشناسی،
علوم تربیتی و...) مشاهده می شود. پس باید لزوما پذیرفت که نویسندگی یک نوع معماری
بر اساس شکل، فرم، الگو، ریتم، هارمونی و... مخصوص خودش است. همانطور که یک معمار
در ساختن یک بنا از مفاهیم خاصی استفاده می کند. پس باید لزوما پذیرفت که اگر
نویسنده بتواند ساختار، نظم و رابطه ی اجزاء متن را به درستی در کنار هم قرار دهد
با شکست مواجه نخواهد شد. برخی از نویسندگان در این کار اهتمام کامل را نمی ورزند.
شاید هم درک درستی از آرایش ساختاری متن ندارند. به یاد می آورم که پدرم می گفت:
اگر کشاورز درک درستی از کاشت و داشت و برداشت نداشته باشد، در نهایت محصول خوبی
برداشت نخواهد کرد. از او پرسیدم منظورت چیست؟ او گفت باید عملا این موضوع را درک
کنی. من فکر
می کنم که نویسنده باید در آرایش ساختار نوشتاری خود موفق باشد. من پیش از این، از
نظم و رابطه ی اجزاء زیاد صحبت کردم. در اینجا اضافه می کنم که نظم و رابطه در
نوشتار باید نمود داشته باشد تا نه تنها معنای مورد نظر را به خواننده ی متن
انتقال دهد، بلکه در او نیز تأثیر بگذارد که کلیت متن چگونه طراحی شده است. اگر
نظم درون مولکول و سلول را نشناسید، چگونه می توان گفت که زیست شناسی را (درون
موجود زنده) را درک کرده اید. ما نمی توانیم کلیتی را بپذیریم در حالی که از
جزئیات آن اطلاع چندانی نداریم. درغیراینصور ما ناآگاهانه چیزی را پذیرفته ایم که
از آن اطلاع کافی نداریم.
در فرایند تجربه کردن (خواندن متن) ویژگی های ساختاری، ترتیبی، رابطه ای بین اجزاء متن و کلیتی که آن را معماری متن می نامیم، نمود خواهد کرد.
در اینجا، این امکان وجود دارد که درباره ی نام کتاب ( مهندسی و معماری در متن) به نوع خاصی از معنا اشاره کردم، آگاهی بیشتری بدست آورده باشید. نظر من این است که متن، معماری خاص خودش را دارد و همانند یک ساختمان دارای طول و عرض و ارتفاء است. رابطه ای که هر ساختمان را چیزی ارگانیک و متفاوت از ساختمان های دیگر می سازد.
معماری تنها وسیله ای برای استراحت کردن، حمام رفتن، خوابیدن و... نیست. بلکه معماری بسیار عمیق تر از این چیزها است. همینطور نخستین و قوی ترین عضوی از بدن که انسان را از موجودات دیگر متمایز می سازد، مغز است. یعنی جایی که می توانید با آن تفکر و استدلال کنید. یعنی دلیل زندگی کردن، دلیل انجام دادن یک کار، دلیل خوردن یا نخوردن غذایی و... بی چون و چرا، این گونه جمع بندی ها به انسان اجازه می دهد که چگونه فکر کند و چگونه زندگی کند.
کارکردگرایی
در یک کلام، (کارکرد از فرم پیروی می کند) با توجه به ساختار متن طبق الگویی خاص موضوع تحلیل و بررسی می شود. البته ساده ترین کارکرد متن آنهایی اند که قابل اندازه گیر باشند. نظیر مراحل پختن ذرت و آماده شدن کباب و جیگر (مرتب کردن/ دسته بندی کردن) همچنین تأمل بر چیزهای معلوم، درجه ای از پیشگویی را نسبت به اطلاعات ما حاصل می کند. تمام مطلب یادآور رفت و آمد (بده و بستان) خاص اجزاء متن است. به هر حال اگر کارکردگرایی بتواند تمام امکانات متن را تحلیل و بررسی کند، آنوقت حتی مسائل کاملات پیچیده هم قابل محاسبه هستند.
راه خروج از معمای متن، که بیشتر کارگردها در لایه های مختلف آن نهفته است که تمام امکانات متنوع و رفتارهای مختلف افعال متن قابل شناسایی و درک باشد. با پذیرفتن عامل تقاطع برخی از اجزاء متن (بده و بستان های نتیجه گرا) ملاحظات متنوعی کشف و ضبط می شوند. در واقع به خاطر منطقی بودن می توان طول و عرض (ابعاد) مختلف متن را شناخت. در غیراینصورت در فضای سردرگمی قرار می گیرید.
زمانیکه کارکردهای متن با واکنش
های میانجی هماهنگ
می شود، واکنش ها سمت و سو و جهتی خاص پیدا می کنند. و ویژگی های خاص متن آشکار می
شود. اگر پس از تجزیه و تحلیل متن به مفید بودن موارد کاربردی آن آگاهی یابید، دست
به کاری بزرگ زده اید.
شخصیت و صداقت در متن
همه ی مطالبی که تا اینجا بحث شد،
مقیاس، ریتم، تسلسل و... اجزاء تفیک ناپذیر متن هستند. گویا متن با شما سختن می
گوید و شما پای صحبت متن نشسته اید. گاهی از شما سئوال می پرسد و در جایی پاسخ آن
را صادقانه بیان می کند. گاهی مطلبی را به صورت معما بیان می کند و نکته ای را
جلوی پای شما
می گذارد. و در جایی دیگر مطلب را به جای دیگر ارجاع
می دهد. گاهی مطلبی را یادآوری می کند و یا به واژه ای خاص اشاره می کند و گاهی
فرمول و یا کلیشه و یا شیوه ای خاص را مورد تحلیل و بررسی قرار می دهد. به هر حال
در تمام لحظات متن، با صفا و صداقت با شما سخن می گوید و به فکر منحرف کردن مخاطب
خود نیست. بلکه تمام عملش را صادقانه در اختیار شما قرار می دهد. همیشه از عوام
فریبی و منحرف کردن شما دوری می کند (البته نویسنده ی متعهد) و راه رو راستی و
صداقت را در پیش می گیرد. این منش و شخصیت یک متن خوب است. گاهی در زندگی واقعی
صداقت معمولا گنگ است و (منش) بسیار فریبکارانه است. من این دو را در کنار هم
آورده ام. چون معتقدم که (منش) و (صداقت) بسیار نزدیک به هم کار می کنند و یکی
بدون دیگری امری ناممکن است.
کتاب شما را از زندان جهالت آزاد می کند. چنین گفتگوی صادقانه ای بین مخاطب و نویسنده ایجاد می کند. مسلما این عالی است.
هر گاه نظر نویسنده، هر چه روشن تر و واضح تر شکل گرفته باشد، منش و شخصیت متن مشخص تر است. هر متن از گفتار به نوشتار تبدیل شده است مانند فرش بافی که طرحی زیبا در تار و پود فرش به وجود می آورد. اینجاست که صداقت پوچی و محتوایی را کنار می زند. شاید لازم باشد مانند مجری رادیو، متن کتاب را با طنین خاص بخوانید.
در این نوشته کوشیدم با تحلیل قدرت عقل و ماهیت متن از نگرش واقعیت محوری دفاع کنم. از این دیدگاه ساختار متن به لحاظ واقعیت گرایی پیام متن باشد. چرا که متن باید عقلانی و منطق محور باشد. نتیجتا، جای شگفتی نیست که رویکرد واقع گرایانه ی متن در دنیای متن، روش ساختارگرایی را بکار می بندد. از نظر من شرط عقل در متن پیش گرفتن راه منطق و استدلال است. این مورد به نظم و ترتیب و تقابل اجزاء متن درون یک نظام کلامی است. بدین ترتیب ساختار ارتباطی میان اجزاء متن در یک نظام فلسفی و منطقی ظاهر می شود. در این صورت همه چیز در نظام نوشتاری در تقابل با یکدیگرند. اما آیا می دانید برای فهمیدن به مدل ذهنی نیاز دارید.
اصولا این بدان معنا است که باید
بتوانید رخدادها و اتفاقات داستان محور متن را معنادار درک کنید. بلکه باید
بتوانید پیوستگی عناصر متن را عینا در ذهن خود مجسم (ترسیم) کنید. یعنی ارتباط
عناصر متن توصیفات، جزئیات، شباهت ها، تناقضات در ذهن پردازش دهید. اگر اندیشیدن
عقل گرایی است. خواندن متن جریانی است که مفاهیم و اجزاء متن را در جریان موضوع به
یکپارچگی و وحدت در تعاملی دوطرفه قرار
می دهد. به نحوی که احساس جریان زنده در سیری از فعل و انفعالات و رد و بدل شدن
اطلاعات دنبال می کنیم. نتیجتا فهم جمله با در نظر گرفتن معانی کلمات در کنار هم
بدست می آید و در این کشمکش کلمات و جمله ها در متن معانی تازه ای شکل می گیرد.
در سطح پایه جملات یا در تقابل با
یکدیگرند یا با یکدیگر همپوشانی دارند. یعنی گاهی یک جمله، جمله ی دیگر را تأیید
می کند و یا اینکه جمله ای، جمله ی دیگر را نقض می کند. این ساختار روابط میان
مقوله ها هم بر مبنای مفاهیم هم سو و هم بر چگونگی ارتباط آنها با یکدیگر دلالت
دارد. تمام این موارد به منظور مفهوم سازی لایه به لایه پیش می رود.
مسأله اصلی نایده انگاشتن ویژگی های دستوری متن است. همینطور باید به اطلاعات اصلی متن و نحوه ی جمله بندی ها دقت کنید.
کلید دستور زبان متن متضمن این موارد است:
1- رابطه ی میان ساختار جمله بندی ها و ارتباط آنها با یکدیگر
2- رابطه ی میان اجزاء متن با یکدیگر
3- رابطه بین اجزاء کلیدی متن با یکدیگر
4- رابطه ی میان سطح کم اهمیت تر با یکدیگر
فهم خواننده ی متن ناگاه که یک یک
کلمات و جمله ها را به دقت بررسی می کند تا بتواند تمامی مفاد و قوانین آن را کشف
کند. زیرا متن به تدریج در یک مسیر مشخص پیش می رود تا به نتیجه دست یابد. و در هر
سطحی که به جلو می رود، فقط به دنبال روشن کردن اطلاعات با ادله ی صحیح است. در
اینجا دستور زبان نیز با انعطاف و نرمش به کمک خواننده ی متن
می آید. تنها چیزی که سبب می شود مفاهیم امری مهم یا
بی اهمیت تلقی شوند، نوع ارتباط آنها با یکدیگر است.
بنابراین فهم مطلب بستگی به فهم اجزاء متن با یکدیگر است. اگر ما مطلب را بد فهمیدیم، از آن روست که تصویر ناقصی از وجه دیگر آن به دست آورده ایم. نتیجتا دچار کج فهمی شده ایم.
نکته: کمله، جمله، پاراگراف، چنانچه جدا و مستقل از یکدیگر در نظر گرفته شوند، هیچ یک حامل معنای کاملی نیستند. فهم مطلب دارای چهارچوب و طرحی کلی است که در اختیار ما قرار دارد
بنابراین یادتان باشد که متن نظام
مند و هدفمند است و جزئیات
و کلیاتی در کنار هم قرار دارند که در ارتباط با یکدیگر معنا پیدا
می کنند. (گاهی اوقات درهم ریختگی در متن می تواند خواننده ی متن را سردرگم کند.)
مطلب روشن است، روابط بین اجراء متن و نیروهای آن بیان جوهر و اساس را بر عهده دارند. این روابط دیگر مجزا از یکدیگر نیستند، بلکه هر کدام می تواند روابط اجزاء دیگر را نشان دهد.
اصول منطقی و عملکرد عناصر تشکیل
دهنده ی متن ما را
می تواند در (شیوه ی طراحی ذهنی) و شکل بخشیدن و نظم دادن (زبان ادراک) متن به
صورت یک سلسله قوانین و قواعد منظم شده در فرایند تحول و تنوع در شکل و ساختار
متن، جهان بینی وسیعی به ما عرضه کند و امکانات متعددی را در اختیار ما قرار دهد.
در همین رابطه است که اصل تطابق، اصل تغییر، اصل ترکیب جایگاه و اهمیت خویش را می یابد. زیرا ذهن نقش واسطه را بازی می کند. واسطه بین قضاوت در عملکرد اجزاء متن، واسطه بین عرضه و تقاضا، بین دلیل و مدلول، واسطه بین عمل و عکس العمل ها، واسطه بین پرسش و پاسخ، دلیل و برهان و...
معانی اجزاء متن زمانی امکان تجلی می یابند که با اصول و قواعد حاکم بر کل متن آشنایی یابید. ذهن اگر خوب عمل کند آن معانی به خوبی درک می شوند.
یادگیری اصول و قواعد متن، نیازمند
نیروی خلاق ذهنی و قدرت تحلیل زبان تفاهم اجزاء متن (وحدت کل) می باشد. واسطه ای
که
می تواند به شکل معنی داری در خدمت متن قرار بگیرد.
هدف از خواندن متن، تنها سرگرم شدن نیست. بلکه آگاهی بر تفکر طراح متن (نویسنده یا ویراستار) است. زیرا نویسنده ی متن با اشراف و آگاهی قابل قبولی، اجزاء مختلف موضوع را با زبان نوشتار در اختیارمان قرار می دهد.
اصول و پایه ی طراحی ذهنی
بر این باور هستم که اگر روش تفهیم متن با توجه به نمودار ارائه شده بررسی شود، ذهن خواننده ی متن نسبت به مبانی متن نظام مند و هدفمند پیش می رود.
اکنون به ارائه و شرح نموداری می پردازم. لازم به ذکر است که طراحی ذهنی از متن نیازمند فهم چهارچوب اصلی نظام، طرح درس و روش تدریس معلم طراحی شده است.
با توجه به ساختار نظام مند و هدفمند متن که بر اساس محتوای درس تدوین شده است. و آنچه که اکنون ارائه می دهم، تحت عنوان الفبای فهم درس مشخص شده است.
1- هماهنگی
2- تضاد
3- توازن
4- تناسب
5- ترکیب بندی
6- ریتم
7- تقارن
8- تعادل
9- توسعه
10- انرژی متن
نکته: اکنون در می یابید که اجزاء متن با یکدیگر تعامل دارند. این عناصر به صورت ذاتی با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند. معلمین با رعایت مراحل طرح شده می توانند، کمک کنند.
اصول حاکم بر ذهن می تواند نقش واسطه را بازی کند. ذهن در تلاش یافتن ارتباط بین اجزاء مختلف متن و سپس تحول و تنوع بخشیدن به نوع ارتباط و عملکرد اجزاء با یکدیگر هستند.
اصول طراحی ذهنی با تصرف و تغییر و ترکیب اجزاءمتن در جهت صورت بخشیدن به این تناسب می باشد. ذهن نیز نقش واسطه را در آشکار کردن واقعیات متن بر عهده دارد.
برای به تصویر در آوردن و صورت بخشیدن به معنای متن، مراحل ذهنی طی می شود که به شرح زیر می باشد.
1- نیروی وهم: مصداق مناسب معنی را می یابد.
2- نیروی تصور: صورت های مناسب مصداق را در اختیار قوی ی تخیل قرار می دهد.
3- نیروی تخیل: با استفاده از نیروی تصور و ترکیب مناسب در جهت بیان معنی تلاش می کند.
بعد از این مرحله کار ذهن با دسته
بندی همراه می شود و به
تصویر سازی مفاهیم متن می پردازد. تصویر ترسیم شده در ذهن را انرژی متن می نامیم. به
این ترتیب رابطه ی صورت و معنی برقرار می شود.
شیوه ی طراحی ذهنی:
1- اصل مدون کردن
2- اصل نظم دهی
3- اصل برش زدن
4- اصل ترکیب کردن
5- اصل خلاصه کردن
6- اصل تلفیق کردن
7- اصل تبدیل کردن
8- اصل تطبیق کردن
9- اصل اتصال
با توجه به این اصول، می توانید طرح درس خود را تنظیم کنید و نیروی ذهنی خود را در راستای به کار گیری آنها در طراحی متن به تصویر بکشید. کاربرد این شیوه در راستای نظام منطقی صورت می گیرد. از همین اصل و منطق و قوانین جاری در عملکرد نیروهای ذهن علوم مختلف شکل گرفته است.
شیوه ی طراحی ذهنی چگونه آغاز می شود
ذهن ما همواره در حال طراحی است و قوه ی تصور، تخیل و توهم ما همیشه در کار است. بنابراین، ذهن ما لحظه ای از تصویر سازی خودآگاه و ناخودآگاه غافل نیست.
باید دانست که چگونه می توانیم این قوای ذهنی را فعالتر کنیم. امکانات متنوع قوای ذهنی را بشناسیم و آنها را در رابطه با متن بکار بندیم. تجربه ی من همواره همراه با روش ترکیب اجزاء متن بوده است که با توجه به نتایج به دست آمده شیوه ی موفقی بوده است.
ابتدا به شرح روش ترکیب اجزاءمتن به شیوه ی آزاد می پردازم. با این شیوه قادر خواهید بود تا قوای ذهنی خود را پرورش دهید.
بنابراین، در آغاز راه و برای ورود به وادی طراحی ذهنی همواره می توان از روش ترکیب اجزاء متن استفاده کرد. حاصل کار، بسیار رضایت بخش خواهد بود. علاوه بر این شور و شوق بیشتری برای فهم درس خواهید داشت.
روش ترکیب اجزاء متن:
این روش آغاز مرحله ی ذهنی است. با این روش، اجزاء متن از کوچک (کم اهمیت) تا بزرگ (مهمتر)، طبق اولویت بندی خاصی در کنار یکدیگر قرار می گیرند.
هر فرد با توجه به برداشت خود، می
تواند این کار را انجام دهد.
می توان اجزاء متن را با توجه به عملکرد یکدیگر (در ارتباط با هم) در کنار هم قرار
داد. در این شیوه، رابطه ی هر جزء متن با جزء کناری (قبل با بعدی) در نظر گرفته می
شود.
با این روش خواننده ی متن به طور ناخودآگاه تمامی نیروهای ذهنی خود را دسته بندی و اولویت بندی متن بکار می گیرد. پرورش تخیل در محدوده ی ترکیب اجزاء متن آغاز می شود و این روش یکی از سریع ترین و آسان ترین روش ها در پرورش قوه ی تخیل است. با این روش شور و شوق خاصی در کشف موضوعات مختلف متن خواهید داشت و معانی تازه ای را کشف خواهید کرد. در مرحله ی بعد ترکیب بندی اجزاء متن اهمیت دارد. اما این مرحله نیاز به محاسبه و دقت بسیار دارد.
در اینجا قوانین و قواعد حاکم بر متن کشف می شوند. (تحلیل و بررسی) در بیان قواعد و قوانین متن، ا بتدا کلیدهای اصلی و سپس جزئیات سرونشت ساز مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرند. این کار همراه با شرحی مختصر انجام می گیرد. یعنی برای اثبات قواعد کلی متن نیاز به تحلیل و بررسی قواعد جزئی پیرامون قاعده ی اصلی اهمیت دارد. در خاتمه باید گفت: این شویه شما را به نتایج موفقیت آمیزی رهنمون خواهد کرد.
در مقام تحلیل موضوع اینکه، نمی
توان اجزاءمتن را منفک و مجزا از یکدیگر ارزیابی کنید. بنابراین چه بسا اتفاق می
افتد که تحلیل یک جزء، تمام تا بخشی از اصول کلی متن را آشکار
می کند. چرا که قواعد و قوانین هر جزء در ارتباط با یکدیگر هستند و تغییر و تحولات
در متن را به شکلی خاص پیش
می برند.
این شیوه در فهم متن می تواند حرکت جدید را در فهم محتوای درس ایجاد کند. در همین راستا قوای حسی با برداشت های متنوع از اجزاء متن به تدریج با قواعد اصلی متن آشنا می شوند و با کنار هم قرار دان اجزاء متن، کلیه ی مفروضوات متن را طراحی ذهنی می کنند.
تلاش برای دست یافتن، از قواعد ساده به قواعد پیچیده که یادگیری را آسان تر می کند.
در بیان جزئیات، ابتدا هر قسمت از متن را با واژه های کلیدی مطابقت می دهند. این کار با توجه به درک نکات کلیدی توسط خواننده ی متن انجام می شود. چرا که اجزاء متن در ارتباط با یکدیگر به گونه ای عمل می کنند تا با هم در ارتباط با هم به نتیجه ی اصلی دست یابند.
لازم به توضیح است که اگر چه اجزاء متن به طور جداگانه مورد بررسی قرار می گیرند. اما آنها در کنار هم و با هم در ارتباط هستند. در این زمینه زمانی موفق خواهید بود که بتوانید ارتباط درست و منطقی بین اجزاء متن برقرار کنید و این ارتباط در جهت بیان معنی اصلی متن قرار بگیرد.
در این راستا، شناخت ارتباط درست و منطقی بین اجزاء متن در جهت بیان معنای خاص انجام می پذیرد. این کار نیاز به شرح و تفضیل قواعد در رسیدن به قواعدی کلی (نتیجه ی نهایی) دارد.
قاعده ی خلاصه نویسی
اصل تصرف، با قاعده ی خلاصه کردن آغاز می شود. منظور از خلاصه کردن این است که بعد از خواندن متن، طرحی کلی در ذهن خود ترسیم کنید. این کار باید در نهایت سادگی باشد. و در عین حال ساختار و اساس کل متن را پوشش دهد.
این قاعده دارای چهار قانون کلی است:
1- خلاصه کردن اجزاء متن
2- خلاصه کردن مفاهیم کلیدی
3- خلاصه کردن مفاهیم فرعی (جزئیات حاشیه ای)
4- ترکیب کردن صحیح سه قاعده ی بالا و نتیجه گیری
نکته: خواننده ی متن با استفاده از این قوانین می تواند درک درستی از فهم مطلب داشته باشد.
قوانین و قواعد را با نتیجه ی نهایی بسنجید و سپس به ارائه و شرح موضوعات اصلی و فرعی بپردازد. از این قانون با حفظ سادگی از واقعیات و اساس متن آگاهی می یابید.
منظور از خلاصه کردن این است که متن را به گونه ای خلاصه کنیم که اجزاء اصلی و فرعی به گونه ای خاص درجه بندی شوند و در کنار یکدیگر قرار بگیرند تا به فهم اصلی متن کمک کنند. با این شیوه طراحی ذهنی با حفظ سادگی نشان دهنده ی واقعیت و اساس متن (نتیجه کلی) خواهد بود که به صورت شکلی کلی نمادین در ذهن جای می گیرد.
در استفاده از این روش ابتدا باید موضوع اصلی متن را مطرح کرد و سپس به تحلیل و تجزیه ی اجزاء متن پرداخت. (قاعده ی از آخر به اول یعنی اول نتیجه را در نظر بگیرید و سپس به اثبات آن بپردازید. یعنی متن دارای یک نظام هدفمند و یکپارچه است.
نکته ی اصلی در خلاصه کردن، مطلب اصلی موجود در متن است که تشکیل دهنده ی عصاره و ذات متن است. به این ترتیب طراحی ذهنی متن با توجه به واقعیات نهفته در متن به صورت ترتیب و ریتمی منظم جلوه گری می ک ند. از این روش برای توصیف متن استفاده می شود. (ماننده اینکه قسمت های مختلف یک گیاه را به طور جداگانه مورد مطالعه و شناسایی قرار دهید و سپس نقش هر کدام را با یکدیگر مورد تجزیه و تحلیل قرار دهید.)
قاعده ی منظم کردن
با این روش کلیه ی اجزاء متن به صورت نظام مند و هدفمند پشت سر هم طوری قرار می گیرند که به صورت مرحله به مرحله و تدریجی نتیجه ی اصلی بدست می آید. در اینجا نظم اجزاء اهمیت دارد. این کار سبب می شود تا ذهن راحت تر مسائل را به خاطر بسپارد و با سرعت بیشتری مطالب را درک کند.
در راستای فهم کلیدهای اصلی حاکم بر متن، قوانین یکی پس از دیگری کشف می شوند. با این شیوه ساختمان و شکل هندسی متن مشخص می شود. آنوقت می توانید به ابعاد بیشتری از متن پی ببرید.
نکته: در امر تدریس، باید نکته ی اصلی را مطرح کرد و سپس به ارتباط اجزاء مرتبط با نکته ی اصلی پرداخت. با استفاده از این روش فهم بیشتری از تحرک و انرژی اجزاء متن با یکدیگر خواهید داشت. به این ترتیب تصویر ذهنی ایجاد شده از تحرک، ریتم و انرژی خاص برخوردار خواهد بود. انرژی ایجاد شده از قوی ترین انرژی های ذهنی به شمار می آید و از نیروی شگفتی برخوردار است.
قاعده ی اغراق کردن
در بیان توصیف متن، برخی قوانین از اهمیت بیشتری برخوردار هستند. در ابتدا قوانین مهمتر را بررسی می کنیم. پس از آن به بررسی و تحلیل جزئیات مرتبط با موضوع اصلی می پردازیم.
اولین قانون در قاعده ی اغراق کردن، دسته بندی کردن موضوعات مهمتر و کم اهمیت تر مربوط به موضوع اصلی است. در این حالت قسمت های خاص از متن بیشتر مورد توجه قرار می گیرد. به این دلیل ترتیب شکل و ساختار کل متن روشن تر می شود. بهره گیری از این قانون کمک بزرگی به توصیف موضوع اصلی خواهد کرد.
قاعده ی برش دادن
با استفاده از این قانون متن به اجزاء کوچکتر برش داده می شود. یعنی محتوای هر بخش از متوای بخش دیگر مجزا می شود و هر کدام به وسیله ی پل ارتباطی با یکدیگر در ارتباط هستند. یعنی موضوعی که این دو قسمت را به یکدیگر پیوند می دهد را مشخص می کند. در این حالت هر قسمت مانند ساختمان هایی که در یک خیابان قرار دارند به صورت مجزا اما مرتبط با هم در کنار هم قرار می گیرند. در این حالت هر قسمت (بخش) تحرک خاصی پیدا می کند وقدرت بیان خاصی خواهند داشت. همچنین هر بخش به صورت مجزا مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرد. این برش ها به هر گونه که باشند باعث می شود تا مفاهیم جدید به وجود آید. بدین ترتیب از یک مسأله می توان به دستاوردهای متنوعی دست یافت.
قاعده ی ترکیب کردن
این قاعده در واقع نحوه ی ترکیب اجزاء متن را مشخص می کند. این اصل با نحوه ی تخیل، رابطه ی اسای و بنیادین دارد. این بار با توجه به معانی هر جزء به نحوه ی ارتباط اجزاء متن با یکدیگر پی می برید. در واقع با این شیوه، طراحی ذهنی متن و نحوه ی ارتباط اجزاء متن با یکدیگر کشف می شود.
در اصل ترکیب، استفاده از نیروی تخیل به اوج توان و غنای خویش می رسد و امکانات کاملتری در اختیار ما قرار می دهد. در پایان لازم به ذکر است که ترکیب کردن قواعد با یکدیگر از اهمیت خاصی برخوردار است و مراحل جدیدی از جهان تخیل را به ارمغان می آورد. رعایت ترتیب مناسب با یادگیری درست و سریع قواعد کمک می کند.
قاعده ی ارتباط اجزاء متن
منظور آن است که اجزاء متن در ارتباط با یکدیگر، در کنار و مجاور یا متصل به هم قرار می گیرند. بدین ترتیب طراحی متن به نحوه ی کنار قرار دادن اجزاء متن بستگی دارد. بدین ترتیب هر قسمت از متن بیانی متفاوت نسبت به قسمت های دیگر متن دارد. اما برقراری رابطه بین آنها به شیوه ای خاص است.
نحوه ی تغییر و تحول در نحوه ی ترکیب با توجه به کارکرد هر جزء متن ارتباط ویژه و خاص تری پیدا می کند. خواننده ی متن با توجه به فهم این قاعده جلوه های بدیعی ایجاد می کند.
نکته: این قاعده در تمامی روش های طراحی ذهنی کاربرد دارد. با استفاده از این روش مطلب را مانند یک سلول زنده در بنیادی ترین حالت خود سازماندهی می کند. این کار تنوع و تحول چشمگیری در بیان تصویری متن ایجاد می کند و امکانات گسترده تری در اختیارتان قرار می دهد.
قاعده ی اتصال اجزاء اصلی و فرعی
منظور این است که خواننده ی متن پس از جدا کردن قسمت های مختلف متن، چگونه آنها را به یکدیگر وصل می کند. این قاعده با استفاده از نیروی تخیل عمل می کند تا ابتدا موضوع متن تجزیه (خورد کردن) و سپس ترکیب انجام شود. با این کار به تدریج عجیب و حیرت آوری دست خواهید داشت.
قاعده ی تلفیق
منظور این است که خواننده ی متن بتواند دو یا چند موضوع مرتبط را به گونه ای خاص با یکدیگر ادغام کند که هر جزء با توجه به ویژگی های خاص آن، به نحو ثمر بخشی با یکدیگر ارتباط منطقی برقرار کنند. و در اصل با یکدیگر تلفیق شوند. بدین ترتیب مفاهیم کلیدی در جهتی خاص قرار می گیرد. در اینجا معنای هر جزء در تلفیق با جزء دیگر در معنی و حالت با یکدیگر ادغالم می شوند. این قاعده در تمام قسمت های متن بکار گرفته می شود.
نتیجه گیری
خواننده ی متن باید انرژی های درون متن را بشناسد و درک کند. (تأثیر هر جزء بر جزء دیگر) این شناخت نیازمند درک انرژی ها و نیروهای درون متن است که در ارتباط و نظام خاصی فعالانه با یکدیگر در ارتباط هستند و هر جزء درک درستی از جزء دیگر دارد.
در واقع طراحی ذهن هنر زبان تصویری متن است. زیرا اصول و قوانین حاکم بر متن بر اساس اندیشه ی اصلی متن پایه گذاری شده است و نیازمند درک جمعی است.
این کشف و شهود با توجه به شناخت ابعاد مختلف متن میسر است. تنها می توانید با شناخت نیروها و حالت های هر قسمت از متن و درک صحیح از آن ارتباط اجزاء متن با یکدیگر بهتر درک کنید.
در این کتاب سعی کردیم با توجه به طراحی متن کتاب به خصوصیات (گرایش ها و کشش ها) در متن اشراف بیشتری داشته باشید تا قوانین حاکم بر متن را بهتر بشناسید.
نکته: در متن فضاهای جدیدی ایجاد می شود. فضایی که نشانه ای از حقایق که جایی در درون متن دارد. فضایی که از نظم، حرکت، شور و شعور و عواطف و احساسات بی نصیب نیست.