تربیت دانش آموز

 

 

 

به نام خدا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تربیت دانش آموز با عشق و منطق

 

 

 

نویسنده: عبدالله یزدانی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

به شخصیت دانش آموز ارج نهید وآداب و آئیین رفتار شایسته (نیکو) را به آنها بیاموزید.

 

 

 

سر شناسه                     : یزدانی، عبدالله، 1353-

عنوان و نام پدید آور         : تربیت دانش آموز با عشق و منطق/ عبدالله یزدانی.

مشخصات نشر               : ورامین: دوقلوها، 1396.

مشخصات ظاهری           : 40 ص.: مصور؛ 5/14 * 5/21 س م.

شابک                         : 40000ریال 7–22–8739-600–978

وضعیت فهرست نویسی    : فیپا

موضوع                      : معلمان – روابط با شاگردان – جنبه های روانشناسی

موضوع                      : Teacher – student relationships – psychological aspects

موضوع                      : روانشناسی تربیتی

موضوع                       : Educational psychology

رده بندی کنگره              : 1396 4 ت 4ی/1033 LB

رده بندی دیویی              : 1023/371

شماره کتابشناسی ملی       : 4657274

 

 

 

 

ناشر: دوقلوها

نویسنده: عبدالله یزدانی

چاپ اول: 1396

شمارگان: 1000

شابک:7 – 22 – 8739 – 600 – 978

قیمت : 4000 تومان

همه ی حقوق محفوظ است

تلفن: 7010507 - 0919

 

مقدمه........................................................................5

جایگاه معلم.................................................................7

الگوگیری...................................................................8

از عملم پیروی کن نه از حرف هایم..................................8

با دانش آموز احساس همدلی و یگانگی کنید........................9

درک کردن و همدلی کردن با دانش آموز..........................10

انواع تحقیرها.............................................................11

روابط سالم بین معلم و دانش آموز...................................11

نشان دهید که آنها را درک می کنید..................................12

دانش آموزان را تأیید و تحسین کنید..................................12

برای دانش آموزان ارزش قائل شوید................................12

به دانش آموزان اعتماد کنید...........................................12

تعهد خود نسبت به دانش آموزان را نشان دهید....................12

حامی و طرفدار دانش آموزان باشید.................................12

اگر می خواهید دانش آموز عزت نفس خوبی داشته باشد........12

مذمت کردن دانش آموز، آرای یا نه..................................13

تحقیر کردن دانش آموز ممنوع........................................13

جمله های تحسین کننده بگویید.........................................13

چگونه سبک گفتار و فرهنگ کلام خود را تغییر دهید؟..........14

ارتباط کلامی..............................................................14

فنون مدیریت ارتباطات کلامی.........................................14

آهنگ کلام.................................................................15

ادراک صدا در گفتار....................................................15

تحلیل گفتار درارتباطات کلامی.......................................15

انواع احساسات کلام.....................................................16

لحن و بیان در گفتار.....................................................17

تأثیرگذاری صدای معلم بر دانش آموز...............................17

آسیب رساندن صدای ناموزون در ارتباطات کلامی...............17

بی توجهی به احساسات دانش آموز...................................18

شناسایی و درک دریافت ها و پاسخ های دانش آموز.............19

پیام های تصویری.......................................................19

بررسی دانش آموز درمسابقات ورزشی............................20

ویژگی های منحصر به فرد دانش آموز در برطرف کردن مشکلات.......20

آشنایی با پنج شیوه ی متفاوت تحقیر کردن.........................23

نقش تفکر بر شخصیت دانش آموز..................................24

فرایند تبادلی اطلاعات و افکار در رشد شخصیت دانش آموز........25

بالا بردن عزت نفس دانش آموز......................................29

واقع بین باشید............................................................30

علت شدت احساساتی که برخی از دانش آموزان........................31

اهمیت تقویت حس اعتماد به نفس دانش آموز......................32

اهمیت تقویت حس اتکاء به نفس در دانش آموز...................32

استفاده از جملات مناسب...............................................33

مهارت های مربوط به حل کردن مشکلات.........................34

کلامی قاطع و واضح، اما دوستانه و محبت آمیز داشته باشید.........34

از پرسیدن سئوال های غیر ضروری اجتناب کنید................34

سئوالاتی برای مچ گیری...............................................34

در این مواقع چه کارهایی باید انجام دهید؟.........................35

تربیت امری تدریجی است............................................36

به جای توبیخ علت را شناسایی کنید.................................37

احترام متقابل.............................................................39

گذشت شیوه ی بزرگان است..........................................39

جاذبه و دافعه............................................................40

تقلید از معلم..............................................................40

 

 

مقدمه

هدف از نگارش این کتاب کمک به معلمانی است تا اهدافی را که در مورد دانش آموزان دارند بشناسند و روش هایی برای جامه ی عمل پوشاندن به این اهداف بدست آورند. معلمان با مشکلات معینی روبرو می شوند که برای از میان برداشتن این مشکلات راه ها و روش های ویژه ای وجود دارد. پند و اندرز پیش و پا افتاده ی قدیمی هیچ کمکی به دانش آموز نمی کند. پند و اندرزهایی همچون ((بیشتر درس بخوان)) (( تو می توانی...)) و...

کتاب حاضر حاصل راهنمای عملی است: برای فایق آمدن به وضعیت روزانه و مشکلات دانش آموزان. کتاب اظهار نظرهایی معین و راه حل هایی ممتاز ارائه می کند. درعین حال برای راهنمایی دانش آموز در برخورد محترمانه و رعایت شئون اخلاقی با دانش آموزان مطرح می شود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جایگاه معلم:

در هر حالی که با دانش آموز خود صحبت می کنید، باید مراقب احساسات خود نیز باشید. در غیر اینصورت مسئولیت آموزش و پرورش دانش آموز برای شما لذت بخش نبوده و حتی ممکن است سخت و طاقت فرسا باشد. باید به دانش آموزان مثل یک انسان کامل نگاه کنید. در این صورت بهتر آنها را درک می کنید و عملکرد بهتری خواهید داشت.

هنگام پرورش دانش آموز، به حس عزت نفس خود نیز توجه داشته باشید. بدین ترتیب، همگام با رشد فکری دانش آموز شخصیت شما نیز رشد می کند. هر چقدر به نیازها و احساسات خود احترام بگذارید، آنوقت می توانید به نیازها و شخصیت دانش آموزان احترام بگذارید.

هنگامیکه مردد و نامطمئن هستید، چگونه می توانید به دانش آموز خود کمک کنید.

اگر معلم عزت نفس نداشته باشد و از زندگی خود راضی و خشنود نباشد، نمی تواند به دانش آموز خود کمک کند. بیان جملات منفی و مأیوس کننده، یک اشکال مهم دارد. مشکل این طرز تفکر این است که عزت نفس دانش آموز پایین می آید.

اما زندگی و شخصیت آنها یکنواخت نیست. گاهی قوی و مطمئن هستیم و گاهی احساس ضعف و درماندگی می کنیم. وقتی نسبت به خود احساس خوبی داشته باشید، آنوقت می توانید به دانش آموز خود کمک کنید. اینکه نسبت به خود چه احساسی دارید، در نوع رفتار و ارتباط شما با شاگردان تأثیرگذار است. معلم می تواند بهتر از
دانش آموزان احساسات خود را کنترل کند. باید بدانید چه چیزی باعث تقویت روحیه یدانش آموز می شود و چگونه می توانید آن شرایط و عوامل را فراهم کنید. می توانید وقتی حرف ها و حالات خود را مدیریت می کنید، با سخنانتان روحیهی ی شاگردان را افزایش دهید. نه اینکه اعتماد به نفس آنها را تخریب کنید.

اگر نتوانید حس ارزشمند بودن را در دانش آموز خود افزایش دهید، موفقیت برای آنها مشکل می شود.

 

الگوگیری:

فرایند الگوپذیر بودن دانش آموزان اهمیت دارد. آنها از واکنش های بزرگترها (معلم، والدین و...) نسبت به خود، الگوبرداری می کنند.

دانش آموزان به دو دلیل از رفتار بزرگترها (معلم، والدین و...) تقلید می کنند. ا ولا آنها می خواهند شبیه افراد بزرگسال رفتار کنند و دوم اینکه فرایند تقلید کردن آنها اجتناب ناپذیر است. کودکان و نوجوانان، عقاید، حرکات و سکنات معلم خود را تقلید می کنند. دانش آموزان بیش از هر کس، خوب و بد مسائل را از معلم خود می آموزند.

معلم در بیشتر جنبه ها، الگو و سرمشق دانش آموز، و برای آنها از هر کس دیگر مهمتر است.

به عنوان مثال دانش آموز از معلم خود یاد می گیرد:

1- چگونه با دیگران رفتار کند.

2- رفتار و نگرش کلی آنها به مسائل چگونه باشد.

3- خوب و بد مسائل را چگونه درک کند.

4- چگونه با شکست و ناکامی ها مقابله کند.

5- چگونه مشکلات خود را حل کند.

از عملم پیروی کن نه از حرف هایم:

این حقیقت ناخوشایند است که دانش آموز به آنچه عمل می کنید توجه دارد و نه به حرف هایی که می زنید.

1- وقتی برای اشتباه دانش آموز، او را کتک می زنید، چرا آنها نباید با همکلاسی های خود دعوا نکنند.

2- وقتی بر سر دانش آموز فریاد می کشید، چرا آنها نباید داد بزنند؟

3- وقتی خودتان کتاب مطالعه نمی کنید، چرا باید دانش آموزتان کتاب بخواند.

4- وقتی شما وزن مناسبی ندارید، چگونه از دانش آموز خود انتظار دارید پرخوری نکند.

5- وقتی بر سر هر اشکالی از طرف دانش آموز، بداخلاق و بدخلق می شوید، چطور انتظار دارید دانش آموز با دیگران چنین رفتاری نکند.

6- وقتی به آنها کمک نمی کنید، چرا باید آنها به دیگران کمک کنند.

هر انتظاری که از دانش آموز خود دارید، ابتدا باید خودتان همان اعمال و رفتار را انجام دهید.

معلمان کم تجربه معمولا با غرزدن و انتقاد کردن از دانش آموز خود می خواهند اعمال و رفتار خود را اصلاح کنند. اما نتیجه ی غرغر و انتقاد کردن چیزی جز رنجش و آزردگی، بی اعتمادی نیست. پس به جای عیب جویی، الگو و سرمشق دانش آموزان خود باشید.

با دانش آموز احساس همدلی و یگانگی کنید:

اگر دانش آموزان فکر می کنند که معلم آنها را درک نمی کند، آنها نمی توانند هنگام بروز مشکل با معلم خود مشورت کنند. هنگامیکه دانش آموز جرأت سخن گفتن ندارد، احساس ترس می کند. معلم
می تواند با مشاهده ی ریتم فیزیکی دانش آموز، طرز نگاه کردن، لحن و بیان دانش آموز، متوجه ی ارتباط ناقص شود. البته دانش آموز باید خود را با قوانین و ضوابط مدرسه تطبیق دهد. اما این امر نباید تهدیدی بر هویت و شخصیت آنها خدشه ای وارد کند. اینگونه روابط ناسالم موجب غم و نوامیدی در دانش آموز می شود. اگر معلم نتواند عواطف و احساسات خود را کنترل کند، آنوقت نمی تواند با دانش آموز خود احساس همدلی و یگانگی داشته باشد. احساس همدلی و یگانگی موجب برقراری ارتباط سالم می شود. مجبور نیستید با نظرات و عقاید آنها موافقت کنید. اما می توانید با درک مشکلات و گرفتاری های آنها، حداقل از اندوه و سردرگمی آنها بکاهید. سپس او احساس می کند که حامی و پشتیبان وی هستید. باید بتوانید مشکلات و گرفتاری های او را درک کنید و به او کمک کنید.

درک کردن دانش آموز کار خیلی مشکلی نیست. بدین منظور اول باید ببینید که دانش آموز نسبت به معلم خود چه احساسی دارد. در غیراینصورت رابطه ی شما می تواند مشکل و پر دردسر باشد.
عده ای از دانش آموزان احساسات خود را مخفی کرده و ارتباط سخت و رنج آور دارند. بنابراین فرایند نزدیک شدن و همدردی کردن با دانش آموز برای معلم تجربه ای مفید و ارزشمند خواهد بود. پس:

1- با دانش آموز خود صحبت کنید.

2- به چیزهایی که در مورد مشکلاتش می گوید، با دقت گوش دهید.

3- ببینید که با حرف ها و رفتار خود در مورد، آرزوها، شادی ها و ناراحتی هایش چه می گوید.

4- با دانش آموز خود و با خودتان صادق باشید. صادق بودن به شما کمک می کند تا بتوانید احساسات دانش آموز خود را درک کنید.

درک کردن و همدلی کردن با دانش آموز:

معلمی که احساسات دانش آموز خود را درک می کند، آنها را در عمل نشان می دهد. در ترغیب و تشویق کردن دانش آموز خود به درس خواندن، موفق تر است. بدین ترتیب دانش آموز احساس نمی کند مورد ظلم و ستم قرار گرفته است. وقتی با دانش آموز خود همدلی می کنید، عملا نشان می دهید که نه تنها زبان او را می فهمید، بلکه هر کاری را به خاطر او انجام می دهید و همیشه حامی و پشتیبانش هستید.

نباید بگذارید دانش آموز احساس ناراحتی یا نا امیدی کند. اگر خودتان مسئولیت رشد و بالندگی او را بر عهده دارید. در نهایت دانش آموز احساس امنیت می کند و سعی در جبران اشتباهات خود می کند

اگر به خاطر اشتباهات دانش آموز بدخلقی کنید، فکر می کنید چه اتفاقی می افتد. مطمئن باشید که عملکرد دانش آموز دچار اشکال
می شود. آنوقت تلاش چندانی برای جبران اشتباهاتش نخواهد کرد. همچنین تغییر و نوسان زیاد در رفتار معلم، برای دانش آموز آسان نیست و معلم خود را غیر قابل پیش بینی می بیند و نمی تواند راهکار و راه حل مناسبی ارائه دهد. یادتان باشد که دانش آموز به شما احتیاج دارد تا پشتیبان او باشید تا بتواند در آرامش و امنیت کامل مسیر درست را ادامه دهد. معلم باید روش معقول و منطقی را برای راهنمایی
دانش آموز ارائه دهد. آنوقت دانش آموز هر نگرانی وتردیدی نسبت به معلم خود نخواهد داشت. وقتی از درست بودن اعمال و رفتار خود مطمئن نیستید، بهتر است سکوت کنید. به نظر شما چه رفتاری به احساسات دانش آموز صدمه می زند. سبک گفتار معلم نیز از عوامل بسیار مهم است. بهتر است در هر زمینه راهکارهای مناسبی را ارائه دهید. بنابراین از بحث و جدل اجتناب کنید و سعی کنید با اعمال و رفتاری منطقی همه چیز را تحت کنترل داشته باشید. یادتان باشد با تحقیر کردن هیچ دانش آموزی به موفقیت نمی رسد.

انواع تحقیرها:

1- خوار و کوچک کردن

2- ترکاندن حباب اعتماد به نفس

3- صدمه زدن به حس عزت نفس

4- پایین آوردن شأن و منزلت

5- سرافکنده کردن

6- بدبین کردن دانش آموز نسبت به خود

تحقیر موجب می شود تا رابطه ی بین معلم و دانش آموز آسیب جدی ببیند و بلکه روابط آنها را تحت تأثیر قرار می دهد. دانش آموزی که تحقیر می شود، فکر می کند طرف مقابل علاقه ای به وی ندارد. باید گفت توبیخ و سرزنش کردن بیش از حد شخصیت دانش آموز را تضعیف می کند. باید به گونه ای در مورد رفتار و کردار دانش آموز اظهار نظر کنید که به شخصیت و عزت نفس آنها آسیب نرسد و نسبت به تعهد و علاقه ی شما شک و نردید نداشته باشد. به جای جملات تحقیر کننده از جملات تقویت کننده استفاده کنید.

روابط سالم بین معلم و دانش آموز:

اگر دانش آموز نتواند در کلاس درس احساس امنیت خاطر داشته باشد. سعی می کند در برابر رنج و تألم ناشی از طرد شدن و پذیرفته نشدن توسط معلم از خود محافظت کند. این مسأله بر رفتار و عملکرد
دانش آموز تأثیر می گذارد و او را منفعل می کند.

فرانید محافظتی دانش آموز به این ترتیب است که معلم برای من ارزش و احترامی قائل نیست و نمی توانم نظر مساعد معلم را جلب کنم. در این مرحله دانش آموز وقتی به تأیید و توافق معلم نیاز دارد و آن را دریافت نمی کند، صدمه ی زیادی می بیند.

در این شرایط دانش آموز احساس می کند که در دست معلم و حوادث ناشناخته ای اسیر و گرفتار است.

بنابراین در این صورت با مشکلاتی همچون تمرد، بی نظمی و اعتراض از خود واکنش نشان می دهد و اینگونه نگرانی و نارضایتی خود را بروز می دهد.

 

نشان دهید که آنها را درک می کنید:

دقت کنید که شیوه ی برخورد شما با دانش آموزان به یک شکل و یک سبک و سیاق نباشد. گر چه در رفتار کلی با آنها باید جانب عدالت را رعایت کنید و همواره منصف باشید. اما وقتی با همه ی دانش آموزان به یک نحو برخورد می کنید، مثل این است که هویت و شخصیت متفاوت و همچنین نیازهای متفاوت آنها را نادیده گرفته اید.

دانش آموزان را تأیید و تحسین کنید:

به خاطر برخی کارهای مثبت و پسندیده، آنها را تحسین کنید. ارزش تأیید و تحسینی که دانش آموز دلیل آن را می داند، به مراتب بیشتر و مهمتر از تعریف و تحسین کلی است.

برای دانش آموزان ارزش قائل شوید:

با رفتار و گفتار خود نشان دهید که همراهی و همکاری با آنها برای شما لذت بخش است. علاوه بر این، وقتی می خواهید به شما چیزی بگویند، به حرف هایشان خوب گوش دهید. برای دانش آموزان مهم است که شما به حرف هایشان گوش می دهید.

به دانش آموزان اعتماد کنید:

مطابق سن دانش آموز به آنها مسئولیت بدهید و مطمئن باشید که آنها توانایی انجام مسئولیت را دارند.

تعهد خود نسبت به دانش آموزان را نشان دهید:

برای دانش آموز وقت بگذارید، حتی با آنها ورزش کنید. با آنها صحبت کنید. در مدرسه و در انجام فعالیت های مورد علاقه، حامی و پشتیبان آنها باشید و به طور کلی در کنارشان باشید نه رو در رویشان.

حامی و طرفدار دانش آموزان باشید:

در مواقع سختی و گرفتاری، پناهگاه و مأمن امن آنها باشید و هنگامی که به شما نیاز دارند مانند یک دوست خوب، از آنها حمایت و پشتیبانی کنید. بدین ترتیب می توانید مطمئن باشید که دانش آموز شما را به عنوان حامی و پشتیبان خود پذیرفته و باور دارد.

اگر می خواهید دانش آموز عزت نفس خوبی داشته باشد:

باید از برخی رفتارها و عکس العمل های خود که به عزت نفس دانش آموز تأثیر منفی می گذاد، جلوگیری کنید. دانش آموزان نسبت به انتقاد و خرده گیری بسیار حساس هستند و بیشتر جنبه ی منفی خود را به معلم نسبت می دهند. از این رو، به منظور از بین بردن آثار مخرب، استفاده از جملات تحقیر کننده ممنوع.

مذمت کردن دانش آموز، آرای یا نه:

به جای اینکه خود دانش آموز را مذمت کنید، رفتار غلط آنها را رد و مذمت کنید. مسلما به خاطر اشتباهات از او گله و شکایت نکنید و هویت و شخصیت او را زیر سئوال نبرید. مثلا نگویید: (این کارت خیلی احمقانه بود)، (تو خیلی نادانی).

زمانی که دانش آموز کار اشتباهی انجام داد، عملکرد آنها را زیر سئوال ببرید، نه خودشان را.  اکثر اوقات دانش آموزان به دلیل سن کمی که دارند، پیامدهای ناشی از عملکرد نادرست خود را درک
نمی کنند. برای دانش آموزان که هر گونه انتقاد به عملکردشان را به هویت و شخصیت خود نسبت می دهند، امر ناراحت کننده است و در نهایت احساسات و عملکرد آنها را محدود و سرکوب می کند.

تحقیر کردن دانش آموز ممنوع:

برخی معمان کم تجربه از تأثیر جملات نسنجیده ی خود هیچگونه اطلاعی ندارند. دانش آموزان نسبت به تأیید و پذیرش خود توسط
معلم آنقدر حساس هستند که حتی انتقاد و خرده گیری بسیار کوچک هم می تواند ناراحت کننده باشد و احساسات آنها را جریحه دار کند.

جمله های تحسین کننده بگویید:

جملات تحسین کننده، دقیقا نقطه ی مقابل جملات تحقیر کننده است و به جای تضعیف کردن و لطمه زدن به عزت نفس دانش آموز، نظر او را نسبت به خودتان منفی نمی کنید. در اینجا دانش آموز نسبت به
توانایی های خود شک می کند.

برخی از معلمان کم تجربه تقویت کردن شخصیت و منیت دانش آموز را قبول ندارند و فکر می کنند با این کار دانش آموز پرمدعا باز
می آید. با این توصیف، نقاط مثبت و توانایی های او را تعریف و تحسین کنید. در این چهار چوب دانش آموز باید انگیزه ای قوی برای رقابت از خود بروز دهد.

 

چگونه سبک گفتار و فرهنگ کلام خود را تغییر دهید؟

آیا تا به حال فکر کرده اید جملات تحقیر آمیز چگونه دانش آموزان را تحت تأثیر قرار می دهند. آخرین دفعه ای که تحقیر شده اید را به خاطر بیاورید. در آن موقع چه احساسی داشتید؟ حتما احساس
بی لیاقتی، حقارت، عصبانیت و... داشتید و یا شاید طوری وانمود
می کردید که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. پس آیا فکر می کنید که اثر تحقیرها بر دانش آموز شما غیر از این است؟

وقتی تحقیر می شوید، دوست داشتید که چه کار کنید، شاید دوست داشتید غم و اندوه خود را پنهان کنید و به جایی پناه ببرید؟ پس چرا فکر می کنید عکس العمل دانش آموز شما نسبت به تحقیرها می تواند غیر از این باشد؟

ارتباط کلامی:

من بر این باورم که صدا، عصاره ای است برای هم زیستی اجتماعی و آهنگ صدا موجب جذابیت پیام می شود وصلح و دوستی را به ارمغان می آورد. صدای خوب، آرامش بخش و اشتیاق را برای شنیدن سخن برمی انگیزد و در نهایت، شخصیت ذاتی و درونی فرد را با معیارهای انسانی به ظهور می رساند.

فنون مدیریت ارتباطات کلامی:

پژوهشگران دریافته اند،سی و هشت درصد از استنباط های اولیه ی دانش آموز از هر عبارت، بستگی به  شیوه ی بیان دارد، تا جایی که دانش آموز از طرز گفتار معلم در مسیر اندیشه ها و احساسات کلمات و جمله ها قضاوت می شود. دراین صورت هر چه صدای معلم با احساس تر و کار آمدتر باشد و با آهنگ مناسب  ادا شود، دانش آموز اشتیاق بیشتری برای شنیدن خواهد داشت.

نکته: سخن گفتن فرایندی تقلیدی است. دراین صورت دانش آموز طرز سخن گفتن خود را کم وبیش از (والدین، معلم، دوستان و...) می آموزد و در این میان نقش معلم تأثیر زیادی دارد. بنابراین هرگونه استرس، تنش و عصبانیت به کیفیت بیان خدشه وارد می کند. با تمرین می توانید کارایی صدا را دقیق تر به اجرا بگذارید. باید در پرورش این کیفیت بکوشید.

آهنگ کلام:

هنگام سخن گفتن طرز بیان کلمات باید آهنگین باشد. بنابراین لحن صدا در ابعاد کلام به تنهایی در شناسایی حالات عاطفی و احساسی پیام معلم نقش بسزایی دارد. چرا که طرز بیان کلمات، حالات روحی و روانی سخنگو را نشان می دهد.

در هنگام ارتباط کلامی با دانش آموز باید صدایی خوش آیند و زیبا و پر انرژی داشته باشید. آیا صدایی عطرآگین و خوش نوا دارید یا
بی رنگ و تلخ و بی صفا. باید بتوانید کلمات را با ترکیبی مناسب ارائه دهید. این کار موجب جذابیت در گفتار می شود. بعضی افراد صدایی پرمایه و غنی، تعدادی گرم و دلنشین، عده ای آکنده از افاده و بعضی سرد، بی احساس و یکنواخت دارند.

نکته: لحن گفتار، شخصیت ذاتی و اجتماعی فرد را نشان می دهد.

ادراک صدا در گفتار:

دانش آموز از طریق گفتار معلم، درباره ی معلم به قضاوت می نشیند. چون لحن و بیان عصاره ای است از فرآورده های ذهنی و باورهای روانی معلم، در این صورت هنگام گفتگو، مهارت شخصی (حس / نمایش) معلم به معرض نمایش قرار می گیرد. با توجه به این معنا است که گفته اند: تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد.

نکته: سخن گفتن در ارتباطات کلامی، آینه ی درون ماست.

تحلیل گفتار درارتباطات کلامی:

بهترین قضاوت درباره ی صدای خود این است که صدایتان را ضبط کنید و سپس با دقت آن را گوش دهید. بله،این همان صدایی است که دیگران مرتب ما را به قضاوت می نشینند.

طرز بیان کلمات، ویژگی ای است که می تواند در توفیق و یا عدم توفیق معلم در ارتباطات کلامی با دانش آموز نقش بسیار اساسی داشته باشد. گاهی دانش آموز با طرز نگاه کردنش به معلم این پیغام را
می رساند. (با این لحن صدا با من صحبت نکن)

در این موارد ممکن است که از کلمات خوب برای سخن گفتن استفاده کرده باشیم. اما آنچه اهمیت بسیای دارد و متأسفانه کمتر به آن توجه شده است، طرز بیان یا لحن کلام است. درست همان چیزی که بر ذهن دانش آموز تأثیر می گذارد.

در واقع این عواطف و احساسات معلم است که از طریق کلمات و گفتگو انتقال می یابد. نه صرفا کلمات و جملاتی که مورد استفاده قرار می گیرند.

انواع احساسات کلام:

1- احساس شادی

2- احساس غم

3- احساس اندوه

4- احساس پشیمانی

5- احساس نفرت

6- احساس خشم

7- احساس تعجب

8- احساس عجله

9- احساس شک و دودلی

10- احساس تنفر

11- احساس صلح ودوستی

12- احساس عشق

13- احساس بی حالی و بی حوصلگی

14- احساس مسخره کردن

15- احساس تهدید کردن و...

نکته: بر خلاف موارد نوشتاری، بیشتر احساسات کلمات از طریق حس شنیداری منتقل می شود. روی همین اصل است که به وسیله ی حس صدا می توانید تأثیر کلام را تقویت کرد. برای مثال معلمی که با صدای رسا و بدون لکنت سخن می گوید در چشم دانش آموز شخصی پر انرژی و فعال به نظر می رسد و برعکس معلمی که آرام و خونسرد و با صدایی لرزان و پرتنش سخن می گوید، فردی غیر منطقی قضاوت می شود. بنابراین لحن صدا  بیانگر احساسات درونی ما است. در حقیقت از طرز گفتارمان دانش آموزدرباره ی شخصیت معلم  قضاوت می کند.

لحن و بیان در گفتار:

اولین عبارتی که از زبان معلم خارج می شود، لحن و کلام معلم را تعیین می کند. بنابراین درهنگام سخن گفتن سعی کنید صدایتان آرام، منظم و رسا باشد. بیش از حد سریع حرف نزنید، کلمات را به روانی و پشت سر هم ادا کنید و لحن سرزنش کننده نداشته باشید.

لحن صدا، مهمترین پیک پیام رسان به دانش آموز است. بنابراین صدایی بی احساس، پرغرش و صدای تند و خشن (ناموزن و نامتفارن) تأثیرگذار نیست. باید بتوانید با لحن صدایتان دانش آموز را به انجام تکالیف برانگیزید. سعی کنید هنگام سخن گفتن آرامش خود را حفظ کنید. بنابراین برای خود راه و روشی خلق کنید تا میزان ارتعاشات و تلفظ درست کلمات در کانون مرکزیت توجه قرار بگیرد. برای اینکه سخن موفق و قابل قبول را به دانش آموز ارائه دهید، سعی کنید نیت پاک و خالص خود را در قالب کلمات مناسب بیان کنید و از عبارات تأکیدی مثبت در ارتباطات کلامی خود استفاده کنید.

نکته: لحن و شیوه ی بیان موضوع، نمایانگر صمیمیت و یکرنگی معلم با دانش آموز است. بنابراین لحن مناسب نقش کلیدی دارد. برای تبدیل کردن رشته ی کلام به اهرمی نیرومند با لحن و آهنگ کلام، علاقه و توجه دانش آموز را برای شنیدن برانگیزید.

تأثیرگذاری صدای معلم بر دانش آموز:

صدای معلم می تواند عامل انگیزش، پریشانی و یا تهدید و فشار باشد و یا به عنوان دارویی مؤثر می تواند به افرادی که در معرض خطر هستند، پیغام های هشدار دهنده، پیشنهاد دهد.

نکته: گاهی شیوه ی تلفظ کلمات، پیامی کاملا مقایر با محتوای کلام به مخاطبان خود منتقل می کند.

(نود و پنج درصد از مردم از صدایشان درست استفاده نمی کنند)

آسیب رساندن صدای ناموزون در ارتباطات کلامی:

1- صدای سرزنش گر و ملال انگیز

2- صدای خشن و مغالطه آمیز

3- صدای تند و سریع

4- صدای بلند و پرطنین

5- صدای خفه و بم

6- صدای خش دار و پر استرس

صدای خوب اشتیاق دانش آموز را برای شنیدن سخن برمی انگیزد. متأسفانه اغلب ما نمی دانیم که چگونه صدایمان را به تصاویر ذهنی تبدیل کنیم. بنابراین تا لحن و بیان به تصاویر زیبای ذهنی تبدیل نشوند، مؤثر نمی شوند. توجه به بازخوردهای کلام می تواند در اصلاح و تعدیل سخن گفتن کمک کند.

بی توجهی به احساسات دانش آموز:

سعی کنید از بازخوردهای کلامی خود اطلاع حاصل کنید. برخی معلمین کم تجربه نمی دانند تعادل در احساسات روحی وطرز بیان کلمات نامناسب تا چه اندازه مخرب است. حتی پیام های غیر شفاهی مانند طرز نگاه کردن، وضعیت ایستادن و نشستن به اختلال در ارتباط می انجامد. در نتیجه میدان وسیعی از دست آوردها به حدر می رود.

در وهله ی نخست در ارتباطات کلامی، باید حسن نیت و همدلی خویش را اثبات کنید. دانش آموز باید تصویری روشن، وزین و برجسته ای از شخصیت معلم در ذهن داشته باشد. هرچقدر این تصویر برجسته تر و مثبت تر باشد، تأثیر نفوذ معلم بر دانش آموز بیشتر خواهد شد. اما اگر این تصویر چروکیده، بد بو و چرکین باشد، ارتباط معلم و دانش آموز مخدوش می شود. به همان اندازه تأثیرگذاری کلام معلم کم رنگ تر می شود.

برای نفوذ در دلهای دانش آموزان به جای نشان دادن واکنش های احساسی، نخست با آنها هم قدم شوید و موضوع را در قلمرو و
اندیشه ی او بررسی کنید و پس از آن به تدریج نقطه نظرهایتان را در جهت اصلاح بگویید. باید بتوانید در مقام اصلاح بر تأثیر کلامتان بیفزایید و عواطف دانش آموز را به چالش بکشید و درجهت مقصود درست به سعی و عمل وادار کنید. اگر در حرکت کلامتان حس درونی شکل نگیرد، رغبت و هیجانی برای اصلاح در دانش آموز ایجاد نخواهد شد.

 

 

شناسایی و درک دریافت ها و پاسخ های دانش آموز:

عامل دیگری که در برقراری ارتباط مؤثر است. عبارت است از شناسایی و درک آنچه دانش آموز می اندیشد. یعنی باید خودتان را جای ذهن و تجربه ی او بگذارید. درک این پاسخ ها با توجه به ساختار شخصیتی دانش آموز (موقعیت اجتماعی، سرمشق ها و الگوهای
دانش آموز، محیط زندگی، تجربه ی فردی و...) می باشد. با آگاهی از درک موقعیت روحی و روانی دانش آموز، می توانید طرز تفکر
دانش آموز را تغییردهید. بنابراین اگر تنها به این بسنده کنید که فقط نظرهای خود را منطقی و قانع کننده بیان کنید، موفق به ایجاد
یک ارتباط با معنا نیستید. بلکه صرفا در مقام سخنوری واندرزگویی برآمده اید.

به این ترتیب اگر مایل به برقراری ارتباط مؤثر کلامی با دانش آموز هستید، ابتدا باید نقطه نظرها وعقاید او را نسبت به موضوع بشنوید و به روشنی درک کنید. یعنی فهم اینکه دانش آموز موضوع را چگونه استنباط کرده است. نه اینکه شما موضوع را چگونه استنباط می کنید.

پیام های تصویری:

کوشش در جهت ارتباط برقرار کردن با کودک و نوجوان، صرفا از طریق شفاهی (کلامی) امکان پذیر نیست. بهتر است به وسیله ی تصاویر برای بیان مفاهیم خود جهت ارتباط مؤثر بکار گرفته شود. بنابراین با استفاده ی هم زمان از کلام وتصویر، دانش آموز موضوع را بهتر درک می کند. برای بیان مقصود خود، برقراری رابطه ی سالم و دوستانه، توصیف تجربیات به وسیله ی تصاویر، آشکالر کردن مقاصد و هدف های درونی، دانش آموز به خود شکوفایی دست خواهد یافت. بدین وسیله دانش آموز حساس تر و هوشیارتر مسئولیت اشتباهش را می پذیرد. آنوقت سعی می کند اشتباهاتش را تسهیل کند. بنابراین به شیوه ای مناسب با آنها ارتباط برقرار کنید. نشان دادن عکس العمل های ناشیانه و ناشایست، کودک و نوجوان را با جهان پیرامون خود ناسازگار می کند. چرا که تجربه هایی که او اندوخته پر از تنش، اضطراب و عکس العمل های نامعقول بوده است. بسیار مهم واساسی است که بتوانید به او کمک کنید نه اینکه صرفا به دنبال سرزنش و توهین باشید. اما نباید توضیحت و تعاریف را سریع و با عجله بیان کنید و یا ناخواسته مطالبی را حذف کنید.

بررسی دانش آموز درمسابقات ورزشی:

آیا تا به حال فکر کرده اید از طریق مشاهده ی دانش آموزان در زنگ ورزش می توانید، بهتر آنها را درک کنید. ورزش عملکرد طبیعی است. کوششی در جهت هماهنگ کردن فرایندهای ذهنی و جسمی است. از طرف دیگر هنگام تمرین و مسابقه دانش آموزان احساسات، ناکامی ها و اضطراب های و... را تجربه می کنند و هر کدام به
شیوه ای خواسته و یا ناخواسته برخورد می کنند. در اینجا معلم
می تواند با مشاهده ی حرکات و رفتار دانش آموز و نوع گویش و کلماتی که دانش آموز بکار می گیرد، در صدد اصلاح دانش آموز برآید. اکنون می توانید با مشاهده ی کاستی ها، قوانین و مقررات و راهکارهای مناسب را به آنان ارائه دهید. این کار سبب می شود تا دانش آموزان قانونمند و منطقی تر عمل کنند. با این کار در اصلاح رفتار آنها گام بزرگی برداشته اید. اما مراقب باشید در تمام مراحل اخلاق و منش جوانمردی را در نظر بگیرید و با رفتار درست خود الگوی مناسبی باشید. در اینجا نقش معلم ورزش بسیار اهمیت دارد. بنابراین نشان دادن سخنان و رفتار ناشایست نتیجه ی عکس در پی خواهد داشت. اگر لازم بود می توانید مانند پلیس راهنمایی و رانندگی، خیلی مؤدبانه جریمه ای برای دانش آموز در نظر بگیرید. مثلا او را در یک سانس ورزشی محروم کنید.

ویژگی های منحصر به فرد دانش آموز در برطرف کردن مشکلات:

1- کمک به دانش آموز در جهت استفاده و بهره برداری بیشتر از تجربیات بزرگسالان آگاه.

2- کاووش عمیق درباره ی اهمیت موضوع

3- کاووش در مورد ادراک و دیدگاه معلم

4- تفکر درباره ی مراحل ساگار در فرایند حل مسأله

5- پیشنهادهای عملی معلم و مربی و توضیح چگونگی سازگاری هیجانی.

6- توضیح روند حل موضوع (بحران) با آرامش وتحلیل آن.

7- راهنمایی برای ارزیابی عملکرد بهتر در شرایط مشابه

8- اطلاعاتی پیرامون بکارگیری روش های صحیح و منطقی در
دانش آموز ناتوان.

9- بررسی دیدگاه های مختلف نسبت به موضوع.

10- بهترین مدل و الگوی رفتاری کدام است.

11- تأکید بر نقاط حساس وختم جلسه.

همه ی این مباحث رسیدن به یک هدف واحد است. تأثیر معلم و مربی بر رفتار و عملکدر دانش آموز و رسیدن به بهترین مدل و الگوی رفتاری مناسب. یعنی رشد فردی و اجتماعی دانش آموز.

دراین مرحله رفتار دانش آموز دارای قواعد و مقرراتی می شود. این اصطلاح به معنای رفتار و فعالیتی هدفمند وهوشمندانه است. با یک رفتار منطقی می توانید انرژی مازاد دانش آموز را به سمت و سوی درستی هدایت کنید. به عبارت دیگر دانش آموز به وسیله ی قدرت و انرژی ذهن خود، موضوعات را تحت شرایط متفاوت تعبیر و تفسیر کند وتناقضات را کشف نماید. دراینجا نحوه ی استدلال به رشد و بالندگی رسدیه و رفتارهای غریزی کاهش یافته و جای خود را به رفتارهای منطقی می دهد. چنانچه این نکته به معنای وسیعی تفسیر گردد. دانش آموز آموخته است که چگونه کلام و رفتار و عملکردش را با هم مرتبط کند. این نتیجه ی انگیزه ای است که معلم و مربی به کار گرفته و دانش آموز را تشویق کرده است.

نکته: دانش آموزان از اینکه بزرگسالان بخواهند، موضوع را به زور به آنها تحمیل کنند، بیزارند. چنانچه برای دانش آموز، موضوع کاملا تحلیل و بررسی شود، او به جای پافشاری بر اشتباهش موضوع را تعبیر و تفسیر می کند و تفکر و عملکردش به گونه ای لذت بخش
با یکدیگر پیوند می یابد. اکنون به جای اینکه صرفا احساسی
عکس العمل نشان دهد، می تواند از طریق ذهن فعال به طور کامل بر بحران تسلط یابد. این نخستین مرحله ای است که دانش آموز از افکار مبهم و ناهماهنگ در جهت همانگ ردن نگرش های خود درباره ی مشکلات به وجود آمده تلاش می کند. (در عین حال که خودش است)

این تغییر در تفسیر موضوع، نظر ما را به بازی فوتبال جلب می کند. تعامل در بازی فوتبال، دانش آموز را قادر می سازد تا تصورش را از خود و دیگران به صورت عام رشد دهد. دانش آموزی که فوتبال بازی می کند، (مثلا دروازه بان) هنگام شکست نقش خود را مرتب تغییر می دهد و مجبور می شود مرتب چشم انداز خود را تغییر دهد. در اینجا بازیکن متوجه می شود که باید مهارت های خود را رشد و توسعه دهد تا بتواند از طریق پیش بینی اتفاقات بعدی، هویت یا (تصور از خود) را رشد دهد. به تدریج دانش آموز یاد می گیرد با قواعد زندگی، حتی زمانی که انگیزه های هیجانی او را به سوی یک رفتار هیجانی سوق می دهد، کنترل کند. دراینجا یاد می گیرد بر رفتار خود تسلط یابد (سلطه بر رفتار) و عملکردش را برای رسیدن به اهداف خاص تنظیم کند. اکنون می تواند تمایلات تهاجمی خود را کنترل کند. در حالی که می داند، طرف مقابل مهارت کنترل رفتارش را ندارد. (بیماری دیگر کنترلی) اینکه توانسته است کارایی خود را برای برخورد با موضوع بحرانی بکار بگیرد، شادی بخش است. اما درعین حال یک کار جدی است. آنوقت با این کار او توانسته است مشکلات هیجانی (پرخاشگری و شهوت هیجانی) خود را کنترل کند. گویی چیزی عایدش شده است و جهان خارج درسازگاری با او تسلیم شده است.

فکر می کنم که ما باید این طور نتیجه گیری کنیم که دانش آموز توانسته است بدون ترس از تنبیه و خسارت، دنیایش را بسازد، مشکلات هیجانی خود را کنترل کند و چیزهایی درباره ی دنیای اطرافش یاد بگیرد. یافتن دیدگاه های جدید به دانش آموز فرصت
می دهد تا دیدگاه خود را در تعامل با دیگران، نقش های اجتماعی
و اهمیت رفتار منطبق بر قواعد مقررات رشد دهد. بنابراین به نظر می رسد که دانش آموز از طریق دستیابی اولیه بر مفهوم سازگاری به جای سلطه، به جایی می رسدکه به آن انسان متمدن می گوییم.

آشکار است که نقش های اجتماعی که دانش آموز ایفا می کند، بستگی به الگوهایی دارد که برای تقلید در دسترس می باشد. به همین خاطر است که یک دانش آموز کوشش می کند، مانند افراد بزرگسال رفتار کند تا بتواند زوایا و امتیازهایی را برای خود کسب کند. نتیجه اینکه الگوی غلط (هویت نامطلوب) می سازد. در ادامه ی این نتیجه گیری، الگوهایی که غالبا به وسیله ی دانش آموز بررسی می شوند، اطلاعات مهمی در مورد دیگران بدست می آورد. یعنی توجه مؤثر بر رفتار بزرگسالان (والدین، معلم، مربی و...) به عنوان الگوهایی برای مقابله با مشکلات بکار گرفته می شود. یعنی دانش آموز هنگام تعامل با دیگران، رفتار بزرگترها را تقلید می کند. حتی از مکانیزم های بیانی غافل نیستند و فکر می کنند رفتارشان طبیعی و عاقلانه است. به همین دلیل سهل گیری در تربیت کودک و نوجوان (تربیت بدون خشونت) تأکید شده است. چرا که با رفتار و عملکردتان خواسته یا ناخواسته ارزش ها و شیوه های زندگی را به آنان منتقل می کنید.

آشنایی با پنج شیوه ی متفاوت تحقیر کردن:

1- عیب جویی و ا نتقاد کردن:

عیب جویی و انتقاد برای دانش آموز بدین معنی است که از او ناامید و مأیوس هستید و شخصیت و عملکردش را نمی پسندید. اما اینگونه جملات (توهمیشه...، تومثل....، تو هیچ وقت.... و...) هیچ وقت
نمی تواند دانش آموز را تشویق و ترغیب کند.

2- نسبت دادن ویژگی های خاص به دانش آموز:

مثلا تو (بی عرضه، کودن، احمق، تنبل و بی فکر هستی). آیا این جملات دانش آموز را ترغیب به پیشرفت می کند.

3- مقایسه کردن با دیگر دانش آموزان:

مثلا آرمان از تو باهوش تر است. اولین نکته برای دانش آموز این است که دوست دارند، معلم توانایی و نکات مثبت شخصیتی آنها را باور داشته باشد و بهترین صفات را به آنها نسبت دهد. نه اینکه...

3- رفتار دیکتاتوری و غیر منطقی:

این کار نشان دهنده ی عدم توجه و بی احترامی به دانش آموز است. اینگونه رفتارها باعث نگرانی و هول و ولا نگه داشتن دانش آموز
می شود. با این رفتار دانش آموز را مجبور می کنید به جای تمرکز بر مسائل درس بر خلق و خوی شما تمرکز کرده و سعی کند با توجه به علائم و نشانه های ظاهری، زمان وقوع خشم و عصبانیت بعدی شما را حدس بزند!!

4- نیش و کنایه زدن و سرزنش و مسخره کردن:

این نوع راه کار کاربردی ندارد و فقط ذهن دانش آموز را از مسیر اصلی که درس خواندن است دور می کند.

5- عصبانیت و فریاد کشیدن:

مفهوم این کار یعنی نوعی روش تحقیر کردن که به عنوان ابزار قدرت استفاده می شود. اما تمام این موارد فقط ذهن و جسم معلم و دانش آموز را فرسوده می کند.

نقش تفکر بر شخصیت دانش آموز:

بدیهی به نظر می رسد که هر دانش آموز (چهارچوب خصوصی)، مفاهیم و افکار ویژه و مصطلح خود را می سازد که کم و بیش با دنیای عملی مورد توافق بزرگسالان (آنچه در واقعیت می بیند) هماهنگ بوده، تحریک شده و همیشه توأم با واکنش های هیجانی و پاسخ های عاطفی مدام  مواجه می شود که به عنوان یک الگو از آن تقلید می کند. بنابراین می تواند به این دیدگاه برسد که دردنیای توافق شده ی بزرگسالان، ارزش ها، مفاهیم، احساسات و واکنش های هیجانی بزرگسالان منطقی است و می تواند با همین شیوه خود را درمقابل دیگران محافظت کند.

از آنجا که بزرگسالانی که در امر تعلیم و تربیت (نقش محوری) موفق نیستند، به دلیل محرومیت ها و ناکامی ها و اجبارهایی که خودشان در سنین کودکی با آن مواجه بوده اند، همان رفتار غلط را به کودک و نوجوان دیکته می کنند. لذا کودک و نوجوان از هر رفتاری درس
می گیرد و آن را سرمشق خود قرار می دهد. یادتان باشد که او دردوران اولیه ی یادگیری و تجربه کردن است.

بنابراین کاری نکنید که موجبات ارتباط او با پاسخ های هیجانی با دیگران نشود. شیوه ی عکس العمل او نسبت به دیگران درابتدا به عنوان یک ارگانیزم فعال هنگامیکه از بزرگسالان (معلم، مربی، والدین) تقلید می کند، به صورت یک حالت یا واکنش استقرار یافته ای در می آید. او دنیا را از دیدگاه افکار و رفتارهایی که از او انتظار
می رود مشاهده نمی کند، بلکه از طریق رفتار و عملکرد دیگران نسبت به خودش درک می کند که آنها (بزرگسالان) به او ارائه
داده اند. ملاحظه می کنید که اگر کودک و نوجوان در خانواده ای
پر تنش رشد و بالنده شده باشد، همان رفتار را سرمشق خود قرار
می دهد و این وظیفه ی معلم و مربی است که با الگوی درست عملکرد او را بهبود می بخشد.

بنابراین باید تأکید کنم که دانش آموزدر روند رشد شخصیت، از
طریق تربیت صحیح و تغییر مدام آگاهی او از جهان،در شرایط و موقعیت های حساس، پخته تر و بالغ تر می شود.

فرایند تبادلی اطلاعات و افکار در رشد شخصیت دانش آموز:

این مفهوم در روند رشد شخصیت دانش آموز، به عنوان فرایندی تبادلی افکار و عملکرد شناخته می شود که با موارد زیر انتباق دارد.

1- آگاهی از عمل بزرگسالان (رفتا و عملکرد معلم، مربی، والدین)

2- آگاهی از عکس العمل های خود (محرک و پاسخ)

3- آموزش تعاملات صحیح و منطقی به وسیله ی معلم و مربی

در فریند تبادلی، دانش آموز به صورت گزینشی اطلاعات و مفاهیم را دسته بندی می کند، در حالی که فعالانه در جستجوی خلق رفتار و عملکرد مناسب است. او فعال است و به صورت فزاینده ای یاد
می گیرد که خود را آماده کرده و برای بیرون کشیدن از بحران تلاش می کند تا عملکرد مناسبی ارائه دهد. یاد می گیرد که با جهان، بر اساس آنچه اصطلاحا درک یا تعبیر و تفسیر می نماید برخورد کند و آنوقت است که نسبت به اتفاقات پیرامون خود، عکس العمل های مناسب و منطقی بروز می دهد.

آنوقت دانش آموز یاد می گیرد که درتعامل با دیگران و جهان اطراف خود، تعادل منطقی برقرار کند. دنیایی که او برای مقبولیت و موفقیت و دنبال کردن اهدافش باید خود را تا حدودی با آن سازگار کند و درعین حال دنیای ویژه و خصوصی خود را محافظت و نگهداری کند که اغلب ارائه ی راه حل های مناسب بر دوش (معلم، مربی و والدین) است. آشکار است که برخورد معلم تصور او را از ((خود)) است. هرگونه رفتار با او، در آگاهی ادراک و پاسخ ها و عکس العمل های او، موجب تغییر در رفتار، افکار، و شخصیت او می شود. و به تدریج آنها را جایگزین می کند. اکنون آموخته است که رفتارهای ناهنجار با اطرافیان او را دچار مشکل می کند و سعی می کند با ایده ها و مفاهیم جدید خود را تطبیق دهد.

در واقع خود را مجاز نمی داند که جهت دفاع از ارزش های خود از فرهنگ و الگوهای غلط استفاده کند (که برخواسته از احساس، فعالیت و ادراک الگو شده می باشد) چرا که فهمیده است بسیاری از فرض های اشتباه و مفاهیم منسوخ باید با یک رابطه ی پخته تر و کاملتر جایگزین شوند. در حالی که فضای شخصی خود را مستمرا حفظ
می کند. این روابط پویا و تحولات هدفمند، شخصیت انسانی او را مشغول تلاش هدفمند می کند. بدین طریق همواره در جستجوی کاهش تنش با جهان پیرامون خویش است. به همین ترتیب از ایده ها، مفاهیم وعقاید به عنوان روشی جهت نظم بخشیدن و متعادل کردن وقایع استفاده می کند. این کار او را قادر می سازد تا خودش را به عنوان مولد، آشکار نماید. اکنون از ایده ها و مفاهیم به عنوان وسایل تدافعی استفاده می کند و از چیزهایی که به عنوان ابزار تهاجمی  (خشونت و...) بیزار است.

بدین طریق دانش آموز (کودک و نوجوان) با هر تغییری در روابطش با جهان به طور مستمر خود را از نو کشف می کند. تصویرش را
از (خود) تا آنجا که می تواند و در توان دارد مورد تجدید نظر قرار می دهد. اکنون سعی می کند مشکلات و تضادهایش را حل کند. بدین طریق یاد می گیرد که مواظب صحبت کردن خود باشد و رابطه ای نسبتا با ثبات با دیگران داشته باشد.

معلم باید سعی کند دانش آموز از دوران کودکی و نوجوانی خود لذت ببرد تا آنجا که می تواند انعطاف پذیری خود را حفظ کند تا مرحله ی رشد و بلوغ دانش آموز کامل شود و توانایی های گوناگون دانش آموز را رشد دهد و همچنان که نقش های جدیدرا می پذیرد و روابط و الگوهای جدیدی را فرا می گیرد، آنوقت می تواند تسلط خود را بر موقعیت افزایش دهد و تصویر جدیدی از خود بسازد.

معلم می تواند دنیای پرمعنا و منظم را به دانش آمزو بشناساند. یعنی شیوه هایی را به عنوان روش ویژه و مخصوص به خود برای نظم بخشیدن و معنی دادن به دنیای واقعی و چگونگی برخورد با آن معانی در راستای تثبیت و تعادل سیل تجربیاتش توسعه دهد. این آموزش ها به تدریج به صورت روابط الگو شده، آشنا و استقرار یافته ای با جهان در می آید. در تمام این تجربیات دانش آموز، به عنوان محور و کانون این (فرایند تبادلی) و دو طرفه، پاسخ دهنده است. پس به تناوب کوشش می کند تا آنچه را (معلم، مربی، والدین) انجام می دهند، تمرین کند.

تفکر در مورد اشتیاق دانش آموز برای الگوبرداری از دنیای بزرگسالان، تعقیب الگوهای آنها تا اینکه بتواند تعبیر و تفسیر معمول و مرسوم را داشته باشد که این کار (همانند سازی) است. در نتیجه او سعی می کند همانگونه که با او رفتار می کنند، باشد.

اگر مشاهده کند که طغیان ساده لوحانه ی بزرگسالان نسبت به خودش تجویز شده، در ادراک خود فعالیت الگو شده را برمی گزیند و به تناوب با دیگران بکار می گیرد. اما اگر بزرگسالان از طریق مذاکره کردن خلاق و حفظ شأن او (الگوهای پخته تر) گام بردارند، دانش آموز (کودک و نوجوان) در می یابد که باید به مقدار زیادی با دستورات اجتماعی بزرگسالان تطبیق یابد. بنابراین پاسخ های عاطفی مؤثرتر خواهد بود تا واکنش های هیجانی که دستاوردهای اندکی دارد. در حالی که نقل و انتقال افکار و عقاید صحیح به وسیله ی پرسش
و پاسخ های هیجانی مشکل ساز خواهد بود. اما ممکن است که
دانش آموز (کودک و نوجوان) در الگوهای اولیه ی خود تجدید نظر کند و در معادلات اجتماعی با مشکلات، تضادها وسردرگمی ها مواجه شود. (تا کم و بیش حالات معلم و مربی را در بیرون خود عینی سازد) تا از آنها به عنوان الگوهای بیرونی خود استفاده کند. بنابراین این نقل و انتقالات عاطفی در شکل دهی شخصیت دانش آموز مؤثر است. او در حالی که رشد می یابد و بالغ می شود، مجموعه ی کامل (ارتباطات پاسخی) ارگانیکی، عاطفی، حرکتی، کلامی، ادراکی، سمبلیک بدست می آورد.

دانش آموز با نظم دهی افکار، عقاید، رفتار، واکنش و... از معلم و مربی خود از (ارتباطات پاسخی) آنها الگوبردار می کند و به طور تدوین شده ای همانند سازی کردن و بکار می گیرد. یعنی اگر معلم و مربی به رفتار غلط آنها پاسخ هیجانی نشان دهد به آنها یاد داده است که آنها هم در مقابل دیگران از خود واکنش های هیجانی نشان دهند. معلم و مربی باید در هنگام گفتگو امکان ارائه ی فرصت های ذهنی برنامه ریزی شده ای را برای دانش آموز فراهم آورند تا آنها چگونگی زندگی مسالمت آمیز را در دنیای امروز بیاموزند. دنیایی که با مشکلات فراوانی پیش روی آنهاست. آنها باید بیاموزند که چگونه و به روش منطقی با مشکلات برخورد کنند و راه صحیح عبور از آن را بیاموزند. چیزی که آنها باید بیاموزند در پرتو آگاهی ها و بینش های جید مورد نظر و جهت گیری شده است.

آگاهی ها و بینش هایی که برای برخورد با کارهای روزمره ی زندگی نیاز دارند تا به تنهایی بتوانند از عهده ی چنین کار عظیمی برآیند.

سرنخ مشکل را می توانیم در شناخت و احترام گذاشتن به تمامیت وجود دانش آموز به عنوان یک موجود زنده و منحصر به فرد و شخصیت بالقوه ای که باید راه ود را به سوی بلوغ فکری پیدا کند. احترام گذاشتن و گرامی داشت مقام دانش آموز به گونه ای باشد که به تمامیت و هویت او تجاوز نکنیم. ما می توانیم با صبر و حوصله به اوآن چیزی را یاد دهیم که او را قادر سازد تا بالغ شود، با شجاعت و اعتماد به نفس با زندگی روبرو شود و احساس کفایت را در خود برای مشارکت در نظم اجتماعی رشد دهد. (بزرگسالان آینده، نه کودکان امروز)

بالاتر از همه اینکه احساس کفایت را در مشارکت اجتماعی بدست آورد تا از خود تصویری هماهنگ با انتظارات و مسئولیت های یک اجتماع مدرن، بسازد. نظمی که در آن هر عضو یاد می گیرد که به عنوان یک شخصیت مستقل، در دنیای با ارزش های مشترک و هدفدار زندگی کند.

اینگونه آموزش و پرورش، درک عمیقی از طبیعت انسان و استعددها و توانایی هایی که شخصیت منحصر به فرد هر فرد در تلاش برای بدست آوردن راه خود در این دنیای پیچیده است، طلب می کند.

بالا بردن عزت نفس دانش آموز:

زمانیکه می  خواهید از درست کاری که پیش گرفته اید، اطمینان حاصل کنید. می توانید از سئوالات زیر به عنوان الگو و راهنما بهره بگیرید. این سئوالات می توانند ملاک و معیاری برای سنجش عقاید و احساسات شما باشند. اگر به هر سئوالی پاسخ منفی دادید، باید مجددا در مورد آن فکر کرده و تغییر رویه دهید و اگر پاسخ شما مثبت بود، می توانید به مسیرتان ادامه دهید.

- آیا این کار باع می شود که دانش آموز نسبت به خود احساس خوبی داشته باشد و یا حداقل احساس بدی نداشته باشد؟

- آیا بدین ترتیب می توانیم به آنها بفهمانیم که حامی و پشتیبان آنها هستیم؟

- آیا می توانیم به آنها بفهمانیم که عقاید و احساساتشان را درک
می کنیم؟

- آیا امروز به فعالیت های آنها عکس العمل مناسب نشان داده ایم و با حرف و عمل به آنها ثابت کرده ایم که از پیشرفت آنها خوشحال هستیم؟

- آیا به حرف های آنها با دقت و توجه کامل گوش داده ایم؟

- آیا آنها فکر می کنند که من حامی و طرفدار آنها هستم؟

- معلم باید الگوی کاملی از یک فرد شاد و با اعتماد به نفس بالا پیش روی دانش آموزان خود باشد.

خلاصله اینکه دانش آموزان زمانی برای خود ارزش قائل می شوند و نسبت به خود احساس خوبی دارند که به آنها اطمینان دهید که مورد علاقه و قابل احترام هستند.

نکته: از دانش آموزان انتظارات مشخص و منطقی داشته باشید. 

دانش آموزان می توانند با کسب تجربه و از طریق مطالعه و مشاهده، مهارت های اجتماعی خود را تقویت کنند و اعتماد به نفس لازم را کسب کنند. اما در این مسیر نیازمند آزمایش و خطا هستند و در اینجاست که معلم باید حامی و پشتیبان آنها باشد و دراین مسیر از توهین و سرزنش اجتناب کند. مگر نه اینکه همه ی ما در طول مسیر زندگی اشتباهاتی داشته ایم و سعی کرده ایم تا آنها را برطرف کنیم.

واقع بین باشید:

مشکلات دانش آموز در جریان رشد اغلب توأم است با عدم توانایی معلم برای درک آنها، پاسخگویی به آنچه دانش آموز نیاز دارد. یعنی معلم به جای اینکه با دانش آموز در حد کودک و نوجوان  رفتار کند و توقع داشته باشد، از او انتظار داردکه خود را در حد یک بزرگسال برساند.

دانش آموز سعی می کند خود را اثبات کند. هر چند که اغلب به دلیل تجربه و مهارت کم موفق نمی شود. به ویژه اینکه دلیل ارتباط معلم و دانش آموز برای کسب تجربه ی بیشتر است و کشف موضوعات و اصلاح آنها.

دانش آموز ممکن است در کلاس برای گفتن آنچه نیاز دارد، مشکلات قابل توجهی داشته باشد. اما اگر به وسیله ی معلم دلسوز، حساس، همدل، اجازه یابد می تواند، مشکلاتش را بیان کند. به جای اینکه بگذارید دانش آموز به سراغ شما بیاید، شما به استقبال او بروید و عاجزانه درخواست کنید که من خواهان کمک به شما هستم. نه اینکه درصدد رفع تکلیف برآیید.

در این مرحله دانش آموز هم یاد می گیرد که احساسات و نگرش های خود را شبیه معلم خود کند و در آینده فردی دلسوز در جامعه خواهد شد.

اینکه معلم توانسته روح عاطفه و احساس را در دانش آموز متبلور کند، کاری عظیم است. شبیه گلدانی پر از گل های شاداب و زیبا. چرا که معلم توانسته است به صورت سخاوتمندانه با دانش آموزان رفتار کند. تا آنجا که دانش آموز هم توانسته خود را بهتر بشناسد و
ظرفیت های خود را در راه های مناسب تر بالاتر ببرد.

دانش آموز با مشاهده ی معلم فعال، کم کم و با احتیاط فراوان (خود درونی اش) را ظاهر می سازد و آن را با صمیمیت، وضوح و روشنی زیاد اظهار می کند. به زودی درمی یابد که در جز و مد زندگی حامی و پشتیبان مناسبی پیدا کرده است. معلم می تواند معمار مناسبی باشد و قصر زیبایی در ذهن دانش آموز بنا کند. در این مرحله معلم دلسوز و راهگشا عمل کرده است.

اکنون افکار و عملکرد دانش آموز در هماهنگی با یکدیگر جهان
تازه ای پیش رویش گشوده است. به نظر می رسد که برای بدست آوردن آزادی، خود برانگیختگی، فعالیت و رسیدن به موفقیت (هدف) تلاش مضاعف می کند. همه ی اینها به دلیل احترام و آزادی روانی که او در صدد دست یابی بدان است، رشد یافته است.

به این ترتیب زندگی او شکل تازه ای پیدا می کند که می تواند در طی آن ماجراجویی کند. چرا که به مفهوم درک عمیق تری از زندگی دست یافته است. باید بتوانید راه های کمک به دانش آموز را برای اینکه به خودشان کمک کنند معین نمایید تا آنها استقلال، امنیت، آزادی و احساس مسئولیت را درک کرده، یادبگیرند که خودشان و دیگران را قبول داشته باشند و به آنان احترام بگذارند.

علت شدت احساساتی که برخی از دانش آموزان از خود بروز
می دهند چیست؟

اغلب علت شدت تنفر، ترس، اضطراب و... به دلیل احساس شکست و بی ارزشی و ناامنی و اینکه متعلق به هیچ کس نیستند. این نوع احساسات غالبا شروع احساس محرومیت، بی توجهی و... می باشد
که شروع انحراف شخصیتی در کودک و نوجوان از همینجا شکل
می گیرد که عمیقا زندگی اش را تحت تأثیر قرار می دهد. آیا می دانید تعداد بسیاری از این نوع دانش آموزان وجود دارند و این انگیزه ای است که معلم در جهت پیشگیری (اگر نه اصلاح) تلاش می کند. زمانیکه فرصت هست صبورانه در رفع اشکالات دانش آموز تلاش کنید، آنها به حمایت و پشتیبانی معلم خود نیاز دارند. نقش معلم تغییر نگرش ها، مراقبت و پشتیبانی است.

دیگر تجربیات کار کردن با دانش آموز نشان می دهد که اگر چنانچه به دانش آموز فرصت داده شود که بتواند احساسات و نگرش های
خود را آزادانه بیان نماید، این کار سبب کشف تمایلات و احساسات دانش آموز می شود، آنوقت بهتر می توانید در رفع اشکالات تلاش کنید.

 

 

اهمیت تقویت حس اعتماد به نفس دانش آموز:

اعتماد به نفس به دانش آموز کمک می کند تا اینگونه باشد:

1- اجتماعی و خونگرم.

2- صادق و صمیمی.

3- اهل تفکر و با حسن نیت.

4- به دنبال راه حل های مختلف.

5- قاطع و مسمم.

خلاصه اینکه دانش آموزان زمانی می توانند حس اعتماد به نفس خود را تقویت کنند که ابتدا شما باور و اطمینان خود را نسبت به آنها نشان دهید و محیطی امن و قابل پیش بینی برایشان فراهم کنید.

اهمیت تقویت حس اتکاء به نفس در دانش آموز:

اتکاء به نفس به دانش آموز کمک می کند که اینگونه باشد:

1- فعال

2- مستقل و بی نیاز

3- خلاق

4- توانا و کارآمد

5- خود انگیخته

این حس به دانش آموز کمک می کند تا در فعالیت ها، راسخ و ثابت قدم باشد. اینگونه دانش آموزان برای مسائل و مشکلات خود چاره اندیشی می کنند، اهداف خود را مشخص کرده و در تحقق آن اهداف، همواره عملکرد موفقیت آمیز دارند.

انتظار نداشته باشید که همه ی دانش آموزان افرادی متفاوت از دیگران باشند و یک صاحب منصب عالی مقام، یک عالم و دانشمند بنلد مرتبه و یا ادیب و نویسنده ای مشهور بشوند. بلکه تلاش کنید تا مهارت هایی را به آنها بیاموزید که به روند زندگی خود تسلط داشته باشند و کیفیت زندگی خود را بهتر کنند. در جوامعی که به سرعت تغییر می کنند، معمولا افرادی موفق هستند که می توانند با تغییرات هماهنگ شوند.

به عبارت دیگر، افرادی که خلاقیت، ابتکار عمل و توان تغییر و انعطاف پذیری دارند، همواره موفق ترند.

 

برای همین دانش آموزان باید متناسب با سن خود مسئولیت های متفاوتی را تجربه کنند. اما در وهله ی اول نخست دانش آموزان باید مسئولیت برخی عملکردهای خود را بر عهده بگیرند.

در مرحله ی بعد، از آنها انتظار می رود که به تدریج و متناسب با سن خود مسئولیت دیگران را برعهده بگیرند. بنابراین مسئولیت دادن به دانش آموز در حس خود اتکایی آنها نقش مهم و اساسی دارد. برای تحقق این امر آنها یاد می گیرند که باید صبور و پر تحمل باشند. و همچنین باید بدانند که چگونه با شکست و ناکامی های اجتناب ناپذیر برخورد کنند.

استفاده از جملات مناسب:

استفاده ی صحیح از کلمات در درمان استرس و هیجان دانش آموز مفید است. با مشخص شدن این کاربرد، کلمات می توانند اهداف، ارزش ها و نقش های کلیدی داشته باشند. با این روش ایده ها، احساسات، پریشانی ها، سختی ها و... تعدیل می شوند. در اینصورت دانش آموز به درک تشخیص دست می یابد. چرا که صحبت
کردن های درست با دانش آموز به او کمک می کند تا شناخت لازم را بدست آورد. از طریق استفاده ی صحیح از کلمات دانش آموز متوجه می شود که باید محدودیت ها را بپذیرد و می تواند به طرق متفاوتی پیش رود. با این کار او را تشویق به ادامه ی کار کرده اید. اکنون او می تواند شیوه های مختلف کنار آمدن با خود را کشف کند. بنابراین نحوه ی استفاده ی صحیح از کلمات را درک می کند که می تواند تسهیل کننده باشد. مطمئنا تنبیه، تلافی جویی، رها سازی و تسویه حساب شخصی با دانش آموز، تزریق احساسات منفی به او کمک
نمی کند. در اینجا نتوانسته اید نقش خود را به عنوان معلم و مربی به درستی ایفا کنید. این دانش آموزان نمی توانند به درک تشخیصی مناسبی دست یابند و مهارت کنترل افکار و تخیلات منفی را ندارند و ناخودآگاه دست به آزار و خشونت می زنند. آزمایش ارزش های تشخیصی فراوانی توصیه شده است. از آنجا که دانش آموز چیزهای زیادی از کلام معلم آموخته است. لذا در تمام مراحل باید رفتار صبورانه در چارچوب واقعیت ها و به شکلی ساده گفتگو کنید.

مهارت های مربوط به حل کردن مشکلات:

دانش آموز با کمک و راهنمایی مناسب می تواند مهارت های لازم برای حل کردن مشکلات خود را کسب کند.

کلامی قاطع و واضح، اما دوستانه و محبت آمیز داشته باشید:

تا حد امکان برای بیان نظرات خود از جملات طولانی و توضیح و تفسیر استفاده نکنید و با جملات کوتاه منظور خود را بیان کنید.

از پرسیدن سئوال های غیر ضروری اجتناب کنید:

برخی معلمان کم تجربه اغلب از سئوال برای کنترل کردن دانش آموز

استفاده می کنند و تلاش می کنند تا بدین وسیله از دانش آموز اطلاعات خصوصی دریافت کنند. سئوال بیش از حد موجب رنجش خاطر و نگرانی دانش آموز می شود.

در برخی شرایط آنها باید فقط به خود پاسخ بدهند. بنابراین بهتر است از سئوال های غیر ضروری اجتناب کنید.

سئوالاتی برای مچ گیری:

برخی معلمان کم تجربه به منظور مغلوب و سرزنش کردن دانش آموز، اغلب سئوالاتی می پرسند که رنجش و آزردگی خاطر زیادی
به همراه دارد. بنابراین هرگز سئوالاتی که موجب تحقیر دانش آموز می شود، نپرسید. برای تغییر دادن، امکان انتخاب های مختلف را برای او فراهم کنی. نه اینکه دانش آموز را سرزنش و تحقیر کنید. در این صورت دانش آموز می فهمد او را درک می کنید و به احساساتش توجه دارید. بدین ترتیب سعی می کند شرایط را تحت کنترل خود
در آورد. در غیر اینصورت به تدریج رابطه ی بین معلم و دانش آموز سست و تخریب می شود. آیا تا به حال فکر کرده اید چگونه می توانید دانش آموز خود را راهنمایی کنید.

معلمان کم تجربه در اکثر اوقات بدون اینکه متوجه باشند، از کلمات به گونه ای استفاده می کنند که نشان دهنده ی عدم اعتماد و تردید
معلم نسبت به عملکرد دانش آموز است. گاهی اوقات با یک لحن توهین آمیز همه ی اعتماد به نفس دانش آموز نسبت به خود را از دست می دهد. در این صورت او دیگر نمی تواند نسبت به خودش اعتماد کند. آیا فکر می کنید اگر دانش آموزی تکلیفش را انجام نداد و دست به کار اشتباهی زد، باید شروع به غرزدن کنید و هر چیزی را چندین بار برای او تکرار کنید؟ مسلما، نه.

در این مواقع چه کارهایی باید انجام دهید؟

1- به او اعتماد به نفس بدهید

2- با آرامش عواقب اعمال و رفتارش را گوش زد کنید

3- به کمک یکدیگر نقشه و راه کارهای جدیدی برای اجرای بهتر مسئولیت هایش ارائه دهید.

4- به جای اینکه مثل یک دیکتاتور دستور دهید، تلاش کنید با ارائه ی دلایل و استدلال با یکدیگر به توافق برسید. اما این کار را با لحن مناسب انجام دهید.

5- هنگام گفتگو با دانش آموز احساسات او را در نظر بگیرید.

6- دلیل مثمر ثمر نبودن بعضی از راه کارها را به شکل معقول و منطقی ارائه دهید.

7- روش های نادرست را تصحیح کنید و از نکات مهم و مؤثر آنها بهره بگیرید.

8- توضیح و تفسیر زیاد نیز بیش از اینکه مشخص کننده باشد، گیج کننده است. چرا که دانش آموزان از بحث و گفتگوی مفصل و پیچیده سر در نمی آورند.

9- از کشمکش و درگیری با دانش آموز اجتناب کنید.

10- راه بروز مخالفت و درگیری را ببندید.

11- اگر می خواهید با دلیل و استدلال دانش آموز را قانع کنید، باید به او حق مخالفت کردن هم بدهید.

12- به جای رفتار خشن، بیشتر از حالت و چهره و حالت صدای آرام بهره بگیرید. (باوقار و منطقی)

13- ارائه ی راه حل های خلاقانه توجه دانش آموز را متوجه راه
حل های مناسب می کند.

14- نباید رفتارتان به گونه ای باشد که دانش آموز فکر کند که شما
می خواهید او در گفتگو بازنده باشد و شما برنده ی این میدان هستید.

15- با رفتارتان حسن عزت نفس را در دانش آموز تقویت کنید.

16- گاهی لازم است موضوع را با شوخ طبعی، ادامه دهید. اینگونه رفتار کردن، ابزاری قدرتمند برای رهایی و از بین بردن تنش ها هستند.

17- برای تصمیم گیری – حتی اگر نمی خواهید خواسته ی
دانش آموز خود را عملی کنید – نظر او را بپرسید. چرا که احساس کند نظراتش را می دانید و او را درک می کنید. آنوقت از بی توجهی و بی اعتنایی رنج نمی برد.

18- مهم ترین نکته این است که از قدرت خود به اندازه استفاده کنید و بیشتر با رفتار مؤدبانه و احترام آمیز با آنها برخورد کنید.

19- یادتان باشد با تنبیه و تهدید  فریاد زدن و... راه به جایی نخواهید برد و هرگز نمی توانید دانش آموز را کاملا تحت کنترل خود در بیاورید. مسلما اینگونه رفتارهای دیکتار مآب نتایج منفی دارند و با اصرار بر انجام آن در نهایت قدرت، اقتدار، و عزت نفس خود را از دست می دهید.

20- تا آنجا که می توانید راهکارهایی برای تقویت مهارت دانش آموز ارائه دهید.

تربیت امری تدریجی است:

بسیاری از والدین و معلمان انتظار دارند که با چند جلسه آموزش و تمرین شاگرد دگرگون شده به آگاهی و نتیجه ی مطلوب دست یابد و در این رهگذر کمی با شتاب زدگی موضوع را دنبال می کنند. غافل از اینکه تدریس به مرور زمان و گذشت ایام بدست می آید. به عنوان مثال اگر شاگرد رفتار نامطلوب دارد، باید به مرور زمان به جای رفتار نامطلوب روش مطلوبی جایگزین کند.

پر واضح است که همه ی افراد کارهایشان را بر طبق عادت انجام
می دهند. حتی روحیات بد و زشتی که از دوستان ناباب می آموزند به صورت عادت استحکام و استوار می یابد. بدیهی است که هیچ چیزی به صورت عادت در نمی آید، مگر آنکه آن رفتار مکررا انجام شود. بنابراین باید با صبر و حوصله عادت های نیکو را در آن به وجود آورید.

با توجه به این مقدمه معلمان توجه پیدا کنند که هر روش آموزشی و تربیتی احتیاج به زمان دارد و به تدریج عمل تربیتی انجام می گیرد و به اصطلاح کار تربیتی همانند خم رنگ رزی نیست که به طور ضربتی انجام شود.

از اینجا به این نکته ی اساسی پی می بریم که بازسازی یک واقعیت تدریجی است و با یک نشست و یک برنامه ی تربیتی نمی توان امیدوار شد که کار تربیتی انجام شود.

به جای توبیخ علت را شناسایی کنید:

هر چیزی در نظام هستی دارای علت است و اگر فردی خوشبخت و یا بدبخت می شود. همه و همه دارای علل و عواملی است. خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:

ملت ها و انسان ها بدون جهت به سقوط و بدبختی گرفتار نمی شوند.

همینطور بی نظمی و بی ادبی و یا درس نخواندن شاگرد می تواند علت های متفاوت داشته باشد. آیا می توان قبول کرد که شاگرد از نمره ی عالی بدش می آید. بدون تردید همه ی دانش آموزان دوست دارند نمره ی عالی بگیرند. اما عده ی کمی به خواست خود جامع عمل می پوشانند. زیرا در اکثر موارد مشکلات خانوادگی، اجازه نمی دهد شاگردان خوب درس بخوانند و یا برخی شرایط (میزان هوش، آشنایی با روش درس خواندن و...) امکان رسیدن به هدف مطلوب را غیر ممکن می کند. یکی از نقاشان برجسته ی ایرانی که تابلوهایش در کشورهای عربی به مبلغ پنجاه میلیون تومان به بالا فروش می رفت در مصاحبه ای با یکی از نشریات داخلی گفته بود. من در مدرسه در درس ریاضی ضعیف بودم، اما متوجه شدم که استعداد من در نقاشی بسیار بالا است. برای همین در این رشته تلاش زیادی کردم و امروز در کارم به نتیجه ی مطلوب دست یافتم. بنده خودم در کلاس درس دوم راهنمایی دوستی داشتم که اصلا درسش بسیار ضعیف بود. یک روز از او سؤال کردم شلواری که پایت است از کدام مغازه خریده ای. ایشان جواب دادند که پدر من خیاط است و من خودم این شلوار را دوخته ام. ابتدا باور نکردم و از دوستم پرسیدم. این شلوار شبیه شلوار ارجینال و اصل است و او پاسخ داد. اگر هر شلواری را برای من بیاوری من شبیه همان شلوار و بهتر از آن را برایت می دوزم که خودت باور نکنی این شلوار اصل است یا نه. البته این دوستم به دلایلی ترک تحصیل کرد اما در کارش بسیار موفق شد و یکی از خیاطان ماهر است. شاید اگر معلمی او را راهنمایی می کرد و او را تشیوق می کرد که در رشته ی طراحی لباس تحصیل کند. اکنون ایشان دکترای طراحی لباس داشت.  با توجه به این مقدمه معلمان و مربیان به جای سرکوفت زدن و توبیخ کردن، سعی کنند عوامل مزاحم را کشف کنند و یا اینکه با شناسایی استعداد شاگردان خود، آنها را در مسیر درست راهنمایی کنند. ناگفته نماند که معلم نباید برای همه ی شاگردان نسخه ی (روش) یکسان در نظر بگیرد. چنین کاری خیانت است.

آری، هر شاگرد وضع خاصی دارد و به قول معروف هر شاگرد یک انسان خاص بوده و برنامه ی خاصی را طلب می کند و معلم و مربی او باید از همان طریق او را پرورش دهد. در غیر اینصورت هر کاری که معلم و مربی انجام می دهد، میزان پریشانی و اضطراب شاگردان را افزایش خواهد داد. هر چقدر که معلمان و مربیان در شاگردان تنش و اضطراب ایجاد کنند، در آینده ناراحتی های عصبی و قلبی و گوارشی در جامعه افزایش خواهد یافت و در آینده با مردمی پر شور و با نشاط روبرو نخواهیم بود.

اگر معلم جلوی همه ی شاگردان آبرو و حیثیت شاگردی را لکه دار کند، این عادت بین شاگردان کلاس ایجاد می شود و هر یک سعی
می کند شخصیت دیگری را زیر سؤال ببرد و بارها دیده شده، هنگامیکه دانش آموزان از مدرسه تعطیل می شوند و به سمت
خانه های خود می روند، یکدیگر را مسخره کرده یا خدای نکرده با یکدیگر دعوا می کنند. با توجه به این گفته ها باید به همه ی معلمان و مربیان تأکید کنم که پیش از آغاز برنامه های آموزشی از وضع روحی و خانوادگی و اقتصادی و اجتماعی و فکری و هوشی و استعداد شاگردان آگاه شوند و شناخت لازم را بدست آورند.

 

 

 

احترام متقابل:

معلم باید توجه داشته باشد، شاگردان آینده سازان این مرز و بوم هستند، بنابراین باید به شخصیت او احترام بگذارد و به اهمیت آراء و افکار وی نیز متقابلا منصفانه رفتار کند.

گذشت شیوه ی بزرگان است:

یکی از ویژگی های معلم نمونه در عین دقیق و قاطع بودن شکیبایی و صبر است. بدیهی است که همه ی شاگردان از نظر اخلاقی و تربیتی در یک سطح نیستند. ممکن است برخی از آنان هوش یا فرهنگ
پایین تری داشته باشند و همه ی شاگردان از نظر اخلاقی و تربیتی در یک سطح نیستند و ممکن است برخی از آنها رفتار غیر عاقلانه ای از خود بروز دهند. معلم با تجربه و پخته دچار کمبود شخصیت نشده و به قول معروف از کوره در نمی رود و با ظرافت از کنار آن رفتار ناشایست عبور می کند. اما برخی از معلمان کم تجربه به این نوع رفتار ها، نوعی توهین و تحقیر تلقی می کنند و فرد بی ادب را شدیدا مجازات می کنند. اما همیشه باید معلم و شاگرد در عین رابطه ی دوستی و صمیمی، حجاب و پرده ای وجود داشته باشد.

معلمان خرده گیر کوچکترین و جزئی ترین رفتارهای شاگردان را زیر نظر می گیرند و سرزنش و توبیخ نثارشان می کنند. با این کار ضرر و زیانی که معلم عایدش می شود به مراتب سنگین تر از ضرری است که متوجه شاگرد شده است.

معلمانی که این نوع رفتارها را با ظرافت و زیرکی مدیریت می کنند، علاوه بر آنکه به شخصیت خود لطمه نمی زنند، بلکه برقدر و ارزش خود می افزایند. همین روحیه ی گذشت می تواند یک عامل تربیتی به شمار آید و شاگرد متخلف را به خودسازی و بازسازی وادار کند. با اینکه اینگونه معلمان خود را غیر آگاه نشان می دهند، ولی شاگردان کلاس به خوبی در می یابند که معلم از رفتار و گفتار نامطلوب آگاهی یافته، روش تحمل و سازگاری را انتخاب کرده است.

 

 

 

جاذبه و دافعه:

رابطه ی معلم و شاگرد از روی مهر و محبت و لطف و مودت برای ارشاد شاگردان استفاده می شود. ضمنا جدی بودن معلم، مانع از این نیست که خوش خلق و خوش رفتار باشد. ولی نباید مزاح از حد اعتدال تجاوز کند. زیرا اگر مزاح از حد تجاوز نماید باعث جرأت و جسارت شاگردان نسبت به معلم گشته و اعتبار او را در معرض خطر قرار
می دهد. معلم نمونه با عکس العمل های مطلوب و در عین حال آموزنده و سازنده، نه کوبنده و تحقیر کننده آنان را به اصول انسانی راهنمایی می کند. بدون آنکه گرفتار هیجان و عصبانیت شود. متأسفانه در مواردی دیده شده که معلمان هیجان را با تربیت معجون می سازند و همین ترکیب غلط است که به جای جذب، دفع نتیجه می دهد. برخی از معلمان نمی دانند که بزرگترین سرمایه ای که به همراه خود  دارند عبارت از وقار به همراه آرامش است که در پرتو آن بسیاری از مشکلات مجال ظهور پیدا نمی کنند. اما بعضی از شاگردان تلاش
می کنند، سکون و آرامش را از معلم گرفته، او را به هیجان و عصبانیت دچار کنند. با توجه به این مقدمه معلوم می شود هر گاه معلمی به هیجان درآمد، به ناتوانی خود اعتراف کند. ضمنا باید توجه داشت که در مواقع هیجان گاه ممکن است معلم بیگناهی را گناهکار تشخیص داده او را تنبیه کند

در خاتمه معلمان و مربیان به جای تندی و هیجان باید بکوشند با معجونی از عاطفه و تربیت، دانش آموزان عزیز و آینده سازان مملکت اسلامی را پرورش دهند.

تقلید از معلم:

در تقلید، شاگرد رفتاری را از معلم مشاهده کرده، سپس با اراده و اختیار آن را تقلید می کند. دانش آموز رفتار معلم را اعم از خوب و بد، زشت یا زیبا در خود پیاده می کند و در کردار خود ظهور و بروز می دهد.

چگونگی و جنبه ی ناخودآگاه تلقین پذیری موضع بسیار مهمی است که والدین و معلمان همواره باید به خاطر داشته باشند و بدانند که تلقین یک فکر و عقیده غالبا از آموختن آن مؤثرتر است.

 

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد